گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۶۰ </center>
«'''ثمَّ يَأْتى مِن بَعْدِ ذَلِك عَامٌ فِيهِ يُغَاث النَّاس وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ'''»:
«'''ثُمَّ يَأْتى مِن بَعْدِ ذَلِك عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاس وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ'''»:


وقتى گفته مى شود: «'''غاثه اللّه '''» و همچنين «'''اغاثه '''» به معناى اين است كه خدا او را يارى كرد، و همچنين «'''يغيثه '''» - به فتحه و ضمه «'''ياء'''»، هر دو به معناى «'''ينصره'''» است ، بخلاف «'''غاث يغيث '''» كه مشتق از غيث به معناى باران است.  
وقتى گفته مى شود: «غَاثَهُ اللّه» و همچنين «اغاثه»، به معناى اين است كه خدا او را يارى كرد، و همچنين «يغيثه» - به فتحه و ضمه «ياء»، هر دو به معناى «يُنصِرِهِ» است، به خلاف «غَاثَ يَغِيثُ» كه مشتق از «غيث»، به معناى باران است.  


پس اينكه فرمود: «'''فيه يغاث الناس '''» اگر از «'''غوث '''» باشد معنايش اين مى شود كه مردم در آن چند سال از ناحيه خدا يارى مى شوند، و از گرفتارى و مشقت گرانى رهايى مى يابند، و نعمت و بركت بر ايشان نازل مى شود، و اگر از ماده غيث باشد معنايش اين مى شود كه در آن سال باران مى آيد، و قحطى از بين ايشان برطرف مى گردد.
پس اين كه فرمود: «فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ»، اگر از «غَوث» باشد، معنايش اين مى شود كه: مردم در آن چند سال از ناحيه خدا يارى مى شوند، و از گرفتارى و مشقت گرانى رهايى مى يابند، و نعمت و بركت بر ايشان نازل مى شود. و اگر از ماده «غَيث» باشد، معنايش اين مى شود كه: در آن سال باران مى آيد، و قحطى از بين ايشان برطرف مى گردد.


و اين معناى دوم از نظر جمله بعدى كه مى فرمايد: ((و فيه يعصرون - و در آن ، مردم عصير (دانه هاى روغنى و ميوه ) مى گيرند)) مناسب تر است ، و در اين باب نبايد به اين حرف گوش داد كه بعضى ادعا كرده اند كه معناى اول متبادر از سياق آيه است ، مگر اينكه جمله : «'''يعصرون '''» را به ضم «'''ياء'''» و فتح «'''صاد'''» يعنى به صيغه مجهول بخوانيم كه معنايش باران ديدن است . همچنانكه اين طور قرائت هم رسيده .
و اين معناى دوم، از نظر جمله بعدى كه مى فرمايد: «وَ فِيهِ يَعصِرُونَ: و در آن، مردم عصير (دانه هاى روغنى و ميوه) مى گيرند»، مناسب تر است، و در اين باب، نبايد به اين حرف گوش داد كه بعضى ادعا كرده اند كه معناى اول متبادر از سياق آيه است، مگر اين كه جملۀ «يَعصِرُون» را به ضمّ «ياء» و فتح «صاد»، يعنى به صيغه مجهول بخوانيم، كه معنايش باران ديدن است، همچنان كه اين طور قرائت هم رسيده.


و اما اينكه پاره اى از مستشرقين بر معناى دومى ايراد گرفته و گفته اند: فراوانى نعمت در سرزمين مصر به باريدن باران نيست ، بلكه به طغيان رود نيل است ، چون باران در فراوان شدن نعمت در اين سرزمين اثرى ندارد، در جوابش گفته اند كه : طغيان نيل هم از اثر زيادى باران و جريان سيل از ارتفاعات سودان است.
و اما اين كه پاره اى از مستشرقان بر معناى دومى ايراد گرفته و گفته اند: «فراوانى نعمت در سرزمين مصر به باريدن باران نيست، بلكه به طغيان رود نيل است، چون باران در فراوان شدن نعمت در اين سرزمين اثرى ندارد». در جوابش گفته اند كه: طغيان نيل هم، از اثر زيادى باران و جريان سيل از ارتفاعات سودان است.


علاوه بر اين ممكن است كلمه «'''يغاث '''» ماخوذ از «'''غيث '''» به معناى علف باشد، زيرا در لسان العرب گفته كه غيث به معناى علف خودرو است كه در اثر باريدن باران مى رويد و اين از آن دو معناى قبلى با جمله «'''و فيه يعصرون '''» سازگارتر است.
علاوه بر اين، ممكن است كلمۀ «يُغَاثُ»، مأخوذ از «غَيث» به معناى علف باشد. زيرا در لسان العرب گفته كه «غيث»، به معناى علف خودرو است، كه در اثر باريدن باران مى رويد و اين، از آن دو معناى قبلى با جملۀ «وَ فِيهِ يَعصِرُون» سازگارتر است.


«'''و فيه يعصرون '''» - «'''يعصرون '''» از ماده عصر است كه به معناى روغن كشى و آب گيرى بوسيله فشار دادن است ، مانند گرفتن آب انگور و خرما جهت شيره و امثال آن ، و گرفتن روغن زيتون و كنجد جهت خوردن و يا مصرف چراغ و امثال آن ، و ممكن است مراد از آن ، دوشيدن باشد، يعنى در آن سالهاى فراوانى نعمت ، از پستانهاى دامها شير مى دوشند. چنانكه به اين معنا تفسير هم شده است.
«'''وَ فِيهِ يَعصِرُون '''» - «يَعصِرُون»، از ماده «عصر» است كه به معناى روغن كشى و آبگيرى، به وسيله فشار دادن است. مانند گرفتن آب انگور و خرما جهت شيره و امثال آن، و گرفتن روغن زيتون و كنجد، جهت خوردن و يا مصرف چراغ و امثال آن. و ممكن است مراد از آن، دوشيدن باشد. يعنى در آن سال هاى فراوانى نعمت، از پستان هاى دام ها، شير مى دوشند. چنان كه به اين معنا، تفسير هم شده است.


و معنايش اين است كه بعد از آن هفت سال قحطى ، سالى فرا مى رسد كه زمينهايشان سبز و خرم مى گردد، و يا باران برايشان مى بارد، و يا يارى مى شوند، و در آن سال از ميوه ها و دانه ها شربت ها و روغنها مى كشند، و يا از پستانهاى حيواناتشان شير مى دوشند، و همه اينها كنايه است از اينكه نعمت بر آنان و بر چهارپايان و گوسفندانشان زياد مى شود.
و معنايش اين است كه: بعد از آن هفت سال قحطى، سالى فرا مى رسد كه زمين هايشان سبز و خرّم مى گردد، و يا باران برايشان مى بارد، و يا يارى مى شوند، و در آن سال از ميوه ها و دانه ها، شربت ها و روغن ها مى كشند، و يا از پستان هاى حيواناتشان شير مى دوشند، و همه اين ها، كنايه است از اين كه نعمت بر آنان و بر چهارپايان و گوسفندانشان زياد مى شود.
<span id='link184'><span>
<span id='link184'><span>
==گفتار بيضاوى و صاحب المنار درباره آيه تعبير خواب يوسف (ع ) ==
 
==نقد گفتار بيضاوى و صاحب المنار، درباره آيه تعبير خواب يوسف «ع»  ==
بيضاوى در تفسير خود گفته : اين آيه بشارتى است براى مردم مصر كه بعد از آنكه هفت گاو چاق و هفت سنبله سبز را به هفت سال فراوانى و هفت گاو لاغر و هفت سنبله خشك را به هفت سال قحطى تعبير كرد و خوردن آن گاوها اين گاوها را به اين معنا تفسير نمود كه هفت سال قحطى اندوخته هاى هفت سال فراوانى را مى خورد اينك نويدشان مى دهد به اينكه بعد از آن ، سال فراوانى پديد مى آيد،
بيضاوى در تفسير خود گفته : اين آيه بشارتى است براى مردم مصر كه بعد از آنكه هفت گاو چاق و هفت سنبله سبز را به هفت سال فراوانى و هفت گاو لاغر و هفت سنبله خشك را به هفت سال قحطى تعبير كرد و خوردن آن گاوها اين گاوها را به اين معنا تفسير نمود كه هفت سال قحطى اندوخته هاى هفت سال فراوانى را مى خورد اينك نويدشان مى دهد به اينكه بعد از آن ، سال فراوانى پديد مى آيد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۶۱ </center>
۱۶٬۸۱۴

ویرایش