گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
آرى ، چنين بنده اى را خداوند خودش عهده دار امورش شده ، او را به بهترين وجهى تربيت مى كند، و راه نزديك شدنش را هموار، و از جام محبّت سرشارش مى كند، آنچنان كه او را خالص براى خود مى سازد و به زندگى الهى خود زنده اش مى كند، هر چند اسباب ظاهرى همه در هلاكتش ‍ دست به دست هم داده باشند، او را بزرگ مى كند هر چند حوادث او را خوار بخواهند، عزيزش مى كند هر چند نوائب و ناملايمات روزگار او را به سوى ذلّت بكشاند و قدر و منزلتش را منحط سازد.
آرى ، چنين بنده اى را خداوند خودش عهده دار امورش شده ، او را به بهترين وجهى تربيت مى كند، و راه نزديك شدنش را هموار، و از جام محبّت سرشارش مى كند، آنچنان كه او را خالص براى خود مى سازد و به زندگى الهى خود زنده اش مى كند، هر چند اسباب ظاهرى همه در هلاكتش ‍ دست به دست هم داده باشند، او را بزرگ مى كند هر چند حوادث او را خوار بخواهند، عزيزش مى كند هر چند نوائب و ناملايمات روزگار او را به سوى ذلّت بكشاند و قدر و منزلتش را منحط سازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۹۹ </center>
خداوند اين غرض را در خلال بيان داستان يوسف تاءمين نموده و در هيچ سوره اى از قرآن كريم هيچ داستانى به مانند داستان يوسف بطور مفصل و از اول تا به آخر نيامده . علاوه ، در اين سوره غير از داستان يوسف داستان ديگرى هم نيامده ، و سوره اى است مخصوص به يوسف (عليه السّلام ).
خداوند اين غرض را در خلال بيان داستان يوسف تاءمين نموده و در هيچ سوره اى از قرآن كريم هيچ داستانى به مانند داستان يوسف بطور مفصل و از اول تا به آخر نيامده. علاوه، در اين سوره غير از داستان يوسف داستان ديگرى هم نيامده ، و سوره اى است مخصوص به يوسف «عليه السّلام».


آرى ، يوسف بنده اى بود خالص در بندگى ، و خداوند او را براى خود خالص كرده بود، و به عزّت خود عزيزش ساخته بود با اينكه تمامى اسباب بر ذلّت و خواريش اجتماع كرد و او را در مهلكه ها انداخت ، و خداوند او را از همان راهى كه به سوى هلاكتش مى كشان يد به سوى زندگى و حياتش مى برد.
آرى ، يوسف بنده اى بود خالص در بندگى ، و خداوند او را براى خود خالص كرده بود، و به عزّت خود عزيزش ساخته بود با اينكه تمامى اسباب بر ذلّت و خواريش اجتماع كرد و او را در مهلكه ها انداخت ، و خداوند او را از همان راهى كه به سوى هلاكتش مى كشان يد به سوى زندگى و حياتش مى برد.


برادرانش بر او حسد بردند و او را در چاه دور افتاده اى افكندند، و سپس ‍ به پول ناچيزى فروخته ، و خريداران او را به مصر بردند و در آنجا به خانه سلطنت و عزّت راه يافت . آن كس كه در آن خانه ملكه بود، با وى بناى مراوده را گذاشت و او را نزد عزيز مصر متّهم ساخت ، و چيزى نگذشت كه خودش نزد زنان اعيان و اشراف مصر اقرار به پاكى و برائت وى كرد. دوباره اتهام خود را دنبال نموده او را به زندان انداخت ، و همين سبب شد كه يوسف مقرّب درگاه سلطان گردد. و نيز همان پيراهن خون آلودش كه باعث نابينايى پدرش يعقوب شد، همان پيراهن در آخر باعث بينايى او گرديد، و به همين قياس تمامى حوادث تلخ وسيله ترقى او گشته ، به نفع او تمام شد.
برادرانش بر او حسد بردند و او را در چاه دور افتاده اى افكندند، و سپس ‍ به پول ناچيزى فروخته ، و خريداران او را به مصر بردند و در آنجا به خانه سلطنت و عزّت راه يافت. آن كس كه در آن خانه ملكه بود، با وى بناى مراوده را گذاشت و او را نزد عزيز مصر متّهم ساخت، و چيزى نگذشت كه خودش نزد زنان اعيان و اشراف مصر اقرار به پاكى و برائت وى كرد. دوباره اتهام خود را دنبال نموده او را به زندان انداخت ، و همين سبب شد كه يوسف مقرّب درگاه سلطان گردد. و نيز همان پيراهن خون آلودش كه باعث نابينايى پدرش يعقوب شد، همان پيراهن در آخر باعث بينايى او گرديد، و به همين قياس تمامى حوادث تلخ وسيله ترقى او گشته ، به نفع او تمام شد.


و كوتاه سخن ، هر پيشامدى كه در طريق تكامل او سد راهش مى شد خداوند عين همان پيشامد را وسيله رشد و پخته شدن او و باعث موفّقيّت و رسيدن به هدفش قرار داد، و همواره خدا او را از حالى به حالى مى داد تا آنجا كه او را ملك و حكمت ارزانى داشته او را برگزيد، و تاءويل احاديث را به او بياموخت ، و نعمت خود را بر او تمام نمود، همانطورى كه پدرش به او وعده داده بود.
و كوتاه سخن، هر پيشامدى كه در طريق تكامل او سد راهش مى شد خداوند عين همان پيشامد را وسيله رشد و پخته شدن او و باعث موفّقيّت و رسيدن به هدفش قرار داد، و همواره خدا او را از حالى به حالى مى داد تا آنجا كه او را ملك و حكمت ارزانى داشته او را برگزيد، و تاءويل احاديث را به او بياموخت ، و نعمت خود را بر او تمام نمود، همانطورى كه پدرش به او وعده داده بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۰۰ </center>
خداوند داستان آن جناب را از خوابى كه در ابتداى امر و در كودكى در دامن پدر ديده بود آغاز نمود. آرى، روياى او از بشارتهاى غيبى بود كه بعدها آن را خارجيّت داده ، و با تربيت الهى كه مخصوص يوسف بود كلمه او را كامل گردانيد. آرى ، سنّت خداى تعالى درباره اوليائش همين بوده كه هر يك از ايشان را در تحت تربيّت خاصى پرورش دهد همچنانكه فرموده : «'''الا ان اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون الذين آمنوا و كانوا تتقون لهم البشرى فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة لا تبديل لكلمات اللّه ذلك هو الفوز العظيم'''».
خداوند داستان آن جناب را از خوابى كه در ابتداى امر و در كودكى در دامن پدر ديده بود آغاز نمود. آرى، روياى او از بشارتهاى غيبى بود كه بعدها آن را خارجيّت داده ، و با تربيت الهى كه مخصوص يوسف بود كلمه او را كامل گردانيد.  


و در جمله اى كه بعد از رؤ ياى يوسف و تعبير پدرش آورده و فرموده : «'''لقد كان فى يوسف و اخوته آيات للسائلين '''» اشعار به اين معنا دارد كه گويا اشخاصى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) داستان يوسف و يا مطلبى را سؤ ال كرده بودند كه با اين داستان ارتباط داشته ، و اين اشعار مويّد آن رواياتى است كه مى گويد قومى از يهود، مشركين مك ه را وادار كردند تا نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) شده از سبب انتقال بنى اسرائيل به مصر پرسش كنند - چون بنى اسرائيل فرزندان يعقوب بودند كه خود ساكن سرزمين شام بودند - مشركين هم اين سؤ ال را در ميان نهادند، و در جوابشان اين سوره نازل شد.
آرى، سنّت خداى تعالى درباره اوليائش همين بوده كه هر يك از ايشان را در تحت تربيّت خاصى پرورش دهد همچنانكه فرموده: «الا ان اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون الذين آمنوا و كانوا تتقون لهم البشرى فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة لا تبديل لكلمات اللّه ذلك هو الفوز العظيم».
 
و در جمله اى كه بعد از رؤياى يوسف و تعبير پدرش آورده و فرموده: «لقد كان فى يوسف و اخوته آيات للسائلين» اشعار به اين معنا دارد كه گويا اشخاصى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) داستان يوسف و يا مطلبى را سؤ ال كرده بودند كه با اين داستان ارتباط داشته ، و اين اشعار مويّد آن رواياتى است كه مى گويد قومى از يهود، مشركين مك ه را وادار كردند تا نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) شده از سبب انتقال بنى اسرائيل به مصر پرسش كنند - چون بنى اسرائيل فرزندان يعقوب بودند كه خود ساكن سرزمين شام بودند - مشركين هم اين سؤ ال را در ميان نهادند، و در جوابشان اين سوره نازل شد.


بنابراين ، غرض اين سوره ، بيان داستان يوسف (عليه السلام ) و داستان آل يعقوب است . خداوند با بيان اين داستان غرض عالى از آن را استخراج كرده است و آن مساءله ولايت خداى تعالى نسبت به بندگان مخلص است كه در ابتداء و خاتمه اين سوره بطور چشم گيرى منعكس ‍ است .
بنابراين ، غرض اين سوره ، بيان داستان يوسف (عليه السلام ) و داستان آل يعقوب است . خداوند با بيان اين داستان غرض عالى از آن را استخراج كرده است و آن مساءله ولايت خداى تعالى نسبت به بندگان مخلص است كه در ابتداء و خاتمه اين سوره بطور چشم گيرى منعكس ‍ است .
۱۶٬۸۸۰

ویرایش