۱۶٬۹۰۷
ویرایش
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
بنابراين، هر وقت كه دل آدمى به ياد خدا بيفتد، اولين اثرى كه از خود نشان مى دهد، اين است كه ملتفت قصورها و تقصيرها و گناهان خود گشته، آن چنان متاثر شود كه عكس العملش در جوارح، لرزه اندام باشد. دومين اثرش اين است كه متوجّه پروردگارش مى شود كه هدف نهایى فطرت اوست، و در نتيجه خاطرش سكون يافته و به ياد او دلش آرامش مى يابد. | بنابراين، هر وقت كه دل آدمى به ياد خدا بيفتد، اولين اثرى كه از خود نشان مى دهد، اين است كه ملتفت قصورها و تقصيرها و گناهان خود گشته، آن چنان متاثر شود كه عكس العملش در جوارح، لرزه اندام باشد. دومين اثرش اين است كه متوجّه پروردگارش مى شود كه هدف نهایى فطرت اوست، و در نتيجه خاطرش سكون يافته و به ياد او دلش آرامش مى يابد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۸۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۸۶ </center> | ||
==مراد از «ذكر»، و این که «دل ها، با یاد خدا آرام می گیرد»== | ==مراد از «ذكر»، و این که «دل ها، فقط با یاد خدا آرام می گیرد»== | ||
صاحب مجمع البيان براى «ذكر»، معنایى كرده كه برگشتش به ذكر لفظى است. او گفته است: خداوند تعالى، يك جا ذكر را مايه اطمينان قلب دانسته و در جايى ديگر، باعث وجل و ترس قلب خوانده، اين، بدان جهت است كه مقصود از ذكر در اولى، به ياد آوردن ثواب ها و نعمت هاى اوست كه به شمار نمى آيد، و منت هاى او كه كسى را ياراى تلافى آن نيست. آدمى وقتى به ياد نعمت هاى او مى افتد، دلش آرام مى گيرد. و مقصود از ذكر در آن جا كه باعث ترس و اضطراب قلب مى شود، به ياد آوردن عقاب خدا و انتقام اوست، كه به ياد هر كه بيايد، آرامش را از او سلب مى كند. | صاحب مجمع البيان براى «ذكر»، معنایى كرده كه برگشتش به ذكر لفظى است. او گفته است: خداوند تعالى، يك جا ذكر را مايه اطمينان قلب دانسته و در جايى ديگر، باعث وجل و ترس قلب خوانده، اين، بدان جهت است كه مقصود از ذكر در اولى، به ياد آوردن ثواب ها و نعمت هاى اوست كه به شمار نمى آيد، و منت هاى او كه كسى را ياراى تلافى آن نيست. آدمى وقتى به ياد نعمت هاى او مى افتد، دلش آرام مى گيرد. و مقصود از ذكر در آن جا كه باعث ترس و اضطراب قلب مى شود، به ياد آوردن عقاب خدا و انتقام اوست، كه به ياد هر كه بيايد، آرامش را از او سلب مى كند. |
ویرایش