گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
و ما در تفسير اول سوره «انعام»، گذرانديم كه اجل دو تا است: يكى «اجل معلّق» و موقوف، و يكى «اجل مسمّى»، كه هيچ تأخير نمى پذيرد. و يكى از ادله اين معنا، گفتار حضرت نوح «عليه السلام» است كه در همين مقام، به مردم خود گفته و خداوند آن را چنين حكايت مى كند: «وَ يُؤخِّرَكُم إلَى أجَلٍ مُسَمّى إنَّ أجَلَ اللهِ إذَا جَاءَ لَا يُؤخَّرُ».
و ما در تفسير اول سوره «انعام»، گذرانديم كه اجل دو تا است: يكى «اجل معلّق» و موقوف، و يكى «اجل مسمّى»، كه هيچ تأخير نمى پذيرد. و يكى از ادله اين معنا، گفتار حضرت نوح «عليه السلام» است كه در همين مقام، به مردم خود گفته و خداوند آن را چنين حكايت مى كند: «وَ يُؤخِّرَكُم إلَى أجَلٍ مُسَمّى إنَّ أجَلَ اللهِ إذَا جَاءَ لَا يُؤخَّرُ».


==توضيحى درباره معجزه در بيان جمله: «فأتوا بسلطان مبين»==
==توضيحى درباره معجزه در بيان جمله: «فأتُوا بِسُلطَانٍ مُبِين»==
«'''قَالُوا إِنْ أَنتُمْ إِلا بَشرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصدُّونَا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ ءَابَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسلْطانٍ مُّبِينٍ'''»:
«'''قَالُوا إِنْ أَنتُمْ إِلّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطانٍ مُّبِينٍ'''»:


در مباحث نبوت در جلد دوم اين كتاب گذشت كه گفتيم: آيت معجزه، حجت و دليلى است عام، بر نبوت هر پيغمبرى، نه حجت عاميانه و مخصوص عوام، مخصوصا معجزه وحى و نبوت كه خود يك نوع اتصال به غيب مى باشد امرى خارق العاده در ميان افراد بشر است كه در بين خود، نظير آن را نمى يابند.  
در مباحث نبوت در جلد دوم اين كتاب گذشت كه گفتيم: آيت معجزه، حجت و دليلى است عام، بر نبوت هر پيغمبرى، نه حجت عاميانه و مخصوص عوام. مخصوصا معجزه وحى و نبوت، كه خود يك نوع اتصال به غيب مى باشد، امرى خارق العاده در ميان افراد بشر است، كه در بين خود، نظير آن را نمى يابند.  


پس هر كه مدعى نبوت باشد بايد ادعاى خود را اثبات كند، و راهى براى اثبات آن ندارد جز از طريق خارق عادت ديگرى كه دلالت بر صحت اين اتصال غيبى بكند. چون به اصطلاح اهل علم «حكم الامثال واحد حكم مثلها يكى است» و خلاصه، وقتى جايز و ممكن باشد كه كسى ارتباط و اتصال به عالم غيب، كه خود يك خارق عادت است داشته باشد، بايد بتواند خارق عادت هاى ديگرى هم بياورد تا خارق عادت اولى را تاييد و اثبات كند.
پس هر كه مدعى نبوت باشد، بايد ادعاى خود را اثبات كند، و راهى براى اثبات آن ندارد، جز از طريق خارق عادت ديگرى كه دلالت بر صحت اين اتصال غيبى بكند. چون به اصطلاح اهل علم «حكم الامثال واحد: حكم مَثَل ها، يكى است» و خلاصه، وقتى جايز و ممكن باشد كه كسى ارتباط و اتصال به عالَم غيب، كه خود يك خارق عادت است، داشته باشد، بايد بتواند خارق عادت هاى ديگرى هم بياورد، تا خارق عادت اولى را تأييد و اثبات كند.


پيغمبران بعد از آنكه عليه كفار معاصر خود، بر مساله نبوت عامه احتجاج مى كنند و مى فرمايند: «يدعوكم ليغفر لكم من ذنوبكم و يوخركم الى اجل مسمى» كفار بر مى گردند و مطالبه دليل مى كنند و عمل خود را چنين توجيه مى كنند كه: «ان انتم الا بشر مثلنا». آخر شما، جز يك بشرى مثل ما نيستيد، چرا ما بايد ادعاى شما را بپذيريم؟ و بعد از آن كه از عمل خود چنين اعتذار جستند، صراحتا و بدون پرده درخواست دليل نموده گفتند: «فاتونا بسلطان مبين». پس حالا كه اصرار مى ورزيد معجزه اى آشكار بياوريد.
پيغمبران بعد از آن كه عليه كفار معاصر خود، بر مسأله نبوت عامه احتجاج مى كنند و مى فرمايند: «يَدعُوكُم لِيَغفِرَ لَكُم مِن ذُنُوبِكُم وَ يُؤخِّرَكُم إلَى أجَلٍ مُسَمّى» كفار بر مى گردند و مطالبه دليل مى كنند و عمل خود را چنين توجيه مى كنند كه: «إن أنتُم إلّا بَشَرٌ مِثلُنَا». آخر شما، جز يك بشرى مثل ما نيستيد، چرا ما بايد ادعاى شما را بپذيريم؟ و بعد از آن كه از عمل خود چنين اعتذار جستند، صراحتا و بدون پرده درخواست دليل نموده، گفتند: «فَأتُونَا بِسُلطَانٍ مُبِين». پس حالا كه اصرار مى ورزيد، معجزه اى آشكار بياوريد.


معناى كلامشان اين است كه بر فرض هم بپذيريم كه مقتضاى عنايت الهى اين است كه ما را به سوى مغفرت و رحمت خود دعوت كند، ليكن اين را ديگر نمى پذيريم كه اين دعوت را، به دست شخص شما انجام داده باشد، چون شما هم مثل ما يك فرد بشر هستيد و هيچ زيادى بر ما نداريد، و اگر رسيدن به چنين مقامى از آثار و خواص بشريت است ما نيز بشر هستيم و بايد آنچه را كه شما مى يابيد ما هم بيابيم.  
معناى كلامشان اين است كه: بر فرض هم بپذيريم كه مقتضاى عنايت الهى اين است كه ما را به سوى مغفرت و رحمت خود دعوت كند، ليكن اين را ديگر نمى پذيريم كه اين دعوت را، به دست شخص شما انجام داده باشد. چون شما هم مثل ما يك فرد بشر هستيد و هيچ زيادى بر ما نداريد، و اگر رسيدن به چنين مقامى از آثار و خواص بشريت است، ما نيز بشر هستيم و بايد آنچه را كه شما مى يابيد، ما هم بيابيم.  


پس اگر شما در دعوت خود راست مى گوييد، و قدرتى ما فوق قدرت بشرى داريد، بايد بتوانيد كه كارهايى مافوق كارهاى بشرى انجام داده و معجزه اى آشكار و دندان شكن بياوريد كه بر عقل هاى ما چيره شود، و ما را به اذعان و اعتراف بر نبوت شما مجبور سازد، و آن معجزه اى است كه مانند دعوتتان خارق عادت باشد.
پس اگر شما در دعوت خود راست مى گوييد، و قدرتى مافوق قدرت بشرى داريد، بايد بتوانيد كه كارهايى مافوق كارهاى بشرى انجام داده و معجزه اى آشكار و دندان شكن بياوريد، كه بر عقل هاى ما چيره شود، و ما را به اذعان و اعتراف بر نبوت شما مجبور سازد، و آن معجزه اى است كه مانند دعوتتان، خارق عادت باشد.


از اين بيان كه ذكر كرديم روشن مى شود كه:
از اين بيان كه ذكر كرديم، روشن مى شود كه:


اولا - گفتار كفار در آيه مورد بحث، از قبيل انكار ادعاى انبياء است و جمله «ان انتم الا بشر مثلنا» سند انكار ايشان است، و جمله «فاتونا بسلطان مبين» تصريح به در خواست دليل است، (در جمله اول، مى گويند: ما به اين دليل قبول نداريم، و در جمله دوم مى گويند: دليل مدعاى شما چيست).
اولا - گفتار كفار در آيه مورد بحث، از قبيل انكار ادعاى انبياء است و جملۀ «إن أنتُم إلّا بَشَرٌ مِثلُنَا»، سند انكار ايشان است، و جملۀ «فَأتُونَا بِسُلطَانٍ مُبِين» تصريح به درخواست دليل است. (در جمله اول، مى گويند: ما به اين دليل قبول نداريم، و در جمله دوم مى گويند: دليل مدعاى شما چيست).




۱۷٬۰۰۸

ویرایش