۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۱۷۶: | خط ۱۷۶: | ||
و ما در تفسير اول سوره «انعام»، گذرانديم كه اجل دو تا است: يكى «اجل معلّق» و موقوف، و يكى «اجل مسمّى»، كه هيچ تأخير نمى پذيرد. و يكى از ادله اين معنا، گفتار حضرت نوح «عليه السلام» است كه در همين مقام، به مردم خود گفته و خداوند آن را چنين حكايت مى كند: «وَ يُؤخِّرَكُم إلَى أجَلٍ مُسَمّى إنَّ أجَلَ اللهِ إذَا جَاءَ لَا يُؤخَّرُ». | و ما در تفسير اول سوره «انعام»، گذرانديم كه اجل دو تا است: يكى «اجل معلّق» و موقوف، و يكى «اجل مسمّى»، كه هيچ تأخير نمى پذيرد. و يكى از ادله اين معنا، گفتار حضرت نوح «عليه السلام» است كه در همين مقام، به مردم خود گفته و خداوند آن را چنين حكايت مى كند: «وَ يُؤخِّرَكُم إلَى أجَلٍ مُسَمّى إنَّ أجَلَ اللهِ إذَا جَاءَ لَا يُؤخَّرُ». | ||
==توضيحى درباره معجزه در بيان جمله: | ==توضيحى درباره معجزه در بيان جمله: «فأتُوا بِسُلطَانٍ مُبِين»== | ||
«'''قَالُوا إِنْ أَنتُمْ | «'''قَالُوا إِنْ أَنتُمْ إِلّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطانٍ مُّبِينٍ'''»: | ||
در مباحث نبوت در جلد دوم اين كتاب گذشت كه گفتيم: آيت معجزه، حجت و دليلى است عام، بر نبوت هر پيغمبرى، نه حجت عاميانه و مخصوص | در مباحث نبوت در جلد دوم اين كتاب گذشت كه گفتيم: آيت معجزه، حجت و دليلى است عام، بر نبوت هر پيغمبرى، نه حجت عاميانه و مخصوص عوام. مخصوصا معجزه وحى و نبوت، كه خود يك نوع اتصال به غيب مى باشد، امرى خارق العاده در ميان افراد بشر است، كه در بين خود، نظير آن را نمى يابند. | ||
پس هر كه مدعى نبوت | پس هر كه مدعى نبوت باشد، بايد ادعاى خود را اثبات كند، و راهى براى اثبات آن ندارد، جز از طريق خارق عادت ديگرى كه دلالت بر صحت اين اتصال غيبى بكند. چون به اصطلاح اهل علم «حكم الامثال واحد: حكم مَثَل ها، يكى است» و خلاصه، وقتى جايز و ممكن باشد كه كسى ارتباط و اتصال به عالَم غيب، كه خود يك خارق عادت است، داشته باشد، بايد بتواند خارق عادت هاى ديگرى هم بياورد، تا خارق عادت اولى را تأييد و اثبات كند. | ||
پيغمبران بعد از | پيغمبران بعد از آن كه عليه كفار معاصر خود، بر مسأله نبوت عامه احتجاج مى كنند و مى فرمايند: «يَدعُوكُم لِيَغفِرَ لَكُم مِن ذُنُوبِكُم وَ يُؤخِّرَكُم إلَى أجَلٍ مُسَمّى» كفار بر مى گردند و مطالبه دليل مى كنند و عمل خود را چنين توجيه مى كنند كه: «إن أنتُم إلّا بَشَرٌ مِثلُنَا». آخر شما، جز يك بشرى مثل ما نيستيد، چرا ما بايد ادعاى شما را بپذيريم؟ و بعد از آن كه از عمل خود چنين اعتذار جستند، صراحتا و بدون پرده درخواست دليل نموده، گفتند: «فَأتُونَا بِسُلطَانٍ مُبِين». پس حالا كه اصرار مى ورزيد، معجزه اى آشكار بياوريد. | ||
معناى كلامشان اين است كه بر فرض هم بپذيريم كه مقتضاى عنايت الهى اين است كه ما را به سوى مغفرت و رحمت خود دعوت كند، ليكن اين را ديگر نمى پذيريم كه اين دعوت را، به دست شخص شما انجام داده | معناى كلامشان اين است كه: بر فرض هم بپذيريم كه مقتضاى عنايت الهى اين است كه ما را به سوى مغفرت و رحمت خود دعوت كند، ليكن اين را ديگر نمى پذيريم كه اين دعوت را، به دست شخص شما انجام داده باشد. چون شما هم مثل ما يك فرد بشر هستيد و هيچ زيادى بر ما نداريد، و اگر رسيدن به چنين مقامى از آثار و خواص بشريت است، ما نيز بشر هستيم و بايد آنچه را كه شما مى يابيد، ما هم بيابيم. | ||
پس اگر شما در دعوت خود راست مى گوييد، و قدرتى | پس اگر شما در دعوت خود راست مى گوييد، و قدرتى مافوق قدرت بشرى داريد، بايد بتوانيد كه كارهايى مافوق كارهاى بشرى انجام داده و معجزه اى آشكار و دندان شكن بياوريد، كه بر عقل هاى ما چيره شود، و ما را به اذعان و اعتراف بر نبوت شما مجبور سازد، و آن معجزه اى است كه مانند دعوتتان، خارق عادت باشد. | ||
از اين بيان كه ذكر | از اين بيان كه ذكر كرديم، روشن مى شود كه: | ||
اولا - گفتار كفار در آيه مورد بحث، از قبيل انكار ادعاى انبياء است و | اولا - گفتار كفار در آيه مورد بحث، از قبيل انكار ادعاى انبياء است و جملۀ «إن أنتُم إلّا بَشَرٌ مِثلُنَا»، سند انكار ايشان است، و جملۀ «فَأتُونَا بِسُلطَانٍ مُبِين» تصريح به درخواست دليل است. (در جمله اول، مى گويند: ما به اين دليل قبول نداريم، و در جمله دوم مى گويند: دليل مدعاى شما چيست). | ||
ویرایش