گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
و اگر پيامبران، دعوت را در كلام خود به خداى سبحان نسبت دادند، براى تنبيه و آگاهى دادن به حقانيت اين كلام بود در مقابل گفتار كفار كه دعوت را به انبياء نسبت داده و گفته بودند: «تَدعُونَنَا إلَيهِ».
و اگر پيامبران، دعوت را در كلام خود به خداى سبحان نسبت دادند، براى تنبيه و آگاهى دادن به حقانيت اين كلام بود در مقابل گفتار كفار كه دعوت را به انبياء نسبت داده و گفته بودند: «تَدعُونَنَا إلَيهِ».


==معناى «من» در جمله: «ليغفر لكم من ذنوبكم»==
==معناى «مِن» در جمله: «لِيَغفِرَ لَكُم مِن ذُنُوبِكُم»==


و اگر به جاى اين كه بفرمايد: «ليغفر لكم ذنوبكم: تا گناهانتان را بيامرزد»، فرمود: «من ذنوبكم: از گناهانتان» به اين منظور بوده كه تبعيض را برساند و بفهماند كه بعضى از گناهان آمرزيده مى شود. و شايد از اين جهت باشد كه به طور كلى آمرزش به قدر اطاعت است، و چون جامعه بشرى از معصيتى كه موجب مواخذه باشد خالى نيست. پس به هر حال ، گناهان آمرزيده شده ، پاره اى از گناهان اجتماع است، نه همه آن ها (دقت فرماييد).
و اگر به جاى اين كه بفرمايد: «لِيَغفِرَ لَكُم ذُنُوبَكُم: تا گناهانتان را بيامرزد»، فرمود: «مِن ذُنُوبِكُم: از گناهانتان»، به اين منظور بوده كه تبعيض را برساند و بفهماند كه بعضى از گناهان آمرزيده مى شود. و شايد از اين جهت باشد كه به طور كلى آمرزش به قدر اطاعت است، و چون جامعه بشرى از معصيتى كه موجب مؤاخذه باشد، خالى نيست، پس به هر حال، گناهان آمرزيده شده، پاره اى از گناهان اجتماع است، نه همه آن ها. (دقت فرماييد).


بعضى گفته اند: مراد از گناهان مورد آمرزش، حق الله است، نه حق الناس، ليكن اين قول رد شده، چون از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به طريق صحيحى روايت شده كه فرموده: اسلام، گناهان قبل را از بين مى برد، چه حق الناس و چه حق الله.
بعضى گفته اند: مراد از گناهان مورد آمرزش، حقّ الله است، نه حقّ الناس، ليكن اين قول رد شده. چون از رسول اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم»، به طريق صحيحى روايت شده كه فرموده: اسلام، گناهان قبل را از بين مى برد، چه حقّ الناس و چه حقّ الله.


بعضى ديگر از مفسرين گفته اند: كلمه «من» در «من ذنوبكم» زايد است، و به عنوان تاييد گفتار خود، آيه «يغفر لكم ذنوبكم» را آورده اند كه كلمه «من» در آن نيست، و گفته اند: پس معلوم مى شود در اينجا هم كه هست، زيادى است و معنايى افاده نمى كند.  
بعضى ديگر از مفسران گفته اند: كلمۀ «مِن» در «مِن ذُنُوبِكُم» زايد است، و به عنوان تأييد گفتار خود، آيه «يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكُم» را آورده اند كه كلمۀ «مِن» در آن نيست، و گفته اند: پس معلوم مى شود در اين جا هم كه هست، زيادى است و معنايى افاده نمى كند.  


اين را ما جواب مى دهيم كه حرف «من» تنها در كلام منفى، زائده مى شود نه در كلام مثبت، آن هم به طورى كه گفته اند به شرطى كه مدخولش نكره باشد نه معرفه، مثلا گفته مى شود: «ما جائنى من رجل: هيچ مردى نزد من نيامد»، ولى گفته نمى شود: «ليغفر من ذنوبكم» چون هم كلام مثبت است، و هم مدخول «من» معرفه است.
اين را ما جواب مى دهيم كه:
 
حرف «مِن»، تنها در كلام منفى زائده مى شود، نه در كلام مثبت، آن هم به طورى كه گفته اند، به شرطى كه مدخولش نكره باشد، نه معرفه. مثلا گفته مى شود: «مَا جَائَنِى مِن رَجُلٍ: هيچ مردى نزد من نيامد»، ولى گفته نمى شود: «لِيَغفِرَ مِن ذُنُوبِكُم». چون هم كلام مثبت است، و هم مدخول «مِن»، معرفه است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۹ </center>
علاوه بر اين، مورد اين آيه ، با آيه اى كه به عنوان تاييد آورده است تفاوت دارد، چون آيه «يغفر لكم ذنوبكم» كه ظهور در آمرزش همه گناهان دارد، در مورد ايمان و جهاد است، و آيه اش اين است: «تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فى سبيل الله باموالكم و انفسكم... يغفر لكم ذنوبكم».  
علاوه بر اين، مورد اين آيه، با آيه اى كه به عنوان تأييد آورده است، تفاوت دارد. چون آيه «يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكُم» كه ظهور در آمرزش همه گناهان دارد، در مورد ايمان و جهاد است، و آيه اش اين است: «تُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ بِأموَالِكُم وَ أنفُسِكُم... يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكُم».
 
و آيه اى كه در مثل مقام مورد بحث، از نوح «عليه السلام» - كه اولين پيامبر از پيامبرانى است كه در آيه ذكر شده - نقل مى كند كه گفت: «أن اعبُدُوا اللهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أطِيعُونِ يَغفِر لَكُم مِن ذُنُوبِكُم وَ يُؤخِّرَكُم إلَى أجَلٍ مُسَمّى»، و اين آيه با آيه مورد بحث ما موافقت دارد. چون مخصوص به مورد ايمان و جهاد نيست. پس ظاهرا چاره اى جز تبعيض نيست.
 
از جمله توجيهاتى كه براى كلمه «مِن» در آيه مورد بحث كرده اند، اين است كه: هر چند كه «مِن» براى تبعيض است، ليكن در آيه مورد بحث، مقصود از بعض گناهان، همه گناهان است و اين خود يك نوع مجاز است.


و آيه اى كه در مثل مقام مورد بحث، از نوح (عليه السلام) - كه اولين پيامبر از پيامبرانى است كه در آيه ذكر شده - نقل مى كند كه گفت: ان اعبدوا الله و اتقوه و اطيعون يغفر لكم من ذنوبكم و يوخركم الى اجل مسمى و اين آيه با آيه مورد بحث ما موافقت دارد، چون مخصوص به مورد ايمان و جهاد نيست. پس ظاهرا چاره اى جز تبعيض نيست.
و از جمله آن ها، اين است كه: مراد، آمرزش گناهان قبل از ايمان است، و آيه شريفه از گناهانى كه بعد از ايمان ارتكاب مى شوند، ساكت است و وعده آمرزش آن ها را نمى دهد.  


از جمله توجيهاتى كه براى كلمه من در آيه مورد بحث كرده اند اين است كه: هر چند كه «من» براى تبعيض است، ليكن در آيه مورد بحث، مقصود از بعض گناهان، همه گناهان است و اين خود يك نوع مجاز است.
و از جمله آن توجيهات، اين است كه: مقصود از بعضى گناهان، گناهان كبيره است، و معلوم است كه گناهان كبيره، بعضى از گناهان است. اين توجيهات، وجوه ضعيفى هستند، كه نبايد به آن ها اعتناء نمود.


و از جمله آن ها اين است كه: مراد، آمرزش گناهان قبل از ايمان است، و آيه شريفه از گناهانى كه بعد از ايمان ارتكاب مى شوند ساكت است و وعده آمرزش آنها را نمى دهد و از جمله آن توجيهات اين است كه: مقصود از بعضى گناهان، گناهان كبيره است، و معلوم است كه گناهان كبيره بعضى از گناهان است. اين توجيهات، وجوه ضعيفى هستند كه نبايد به آن ها اعتناء نمود.
زمخشرى در كشّاف، بحثى به صورت سوال و جواب ايراد كرده و مى گويد: اگر بپرسى تبعيض در جمله «مِن ذُنُوبِكُم»، به چه معنى است؟


زمخشرى در كشاف ، بحثى به صورت سوال و جواب ايراد كرده و مى گويد: اگر بپرسى تبعيض در جمله «من ذنوبكم» به چه معنى است؟
در جواب مى گويم:  


در جواب مى گويم: هيچ جاى قرآن چنين تبعيضى نديدم، به جز در مواردى كه خطاب به كفار است، مانند آيه «و اتقوه و اطيعون يغفر لكم من ذنوبكم». و آيه «يا قومنا اجيبوا داعى الله و آمنوا به يغفر لكم من ذنوبكم». ولى در مواردى كه خطاب به مومنين است، همه جا تعبير «يغفر لكم ذنوبكم» آورده است. مانند آيه «هل ادلكم على تجاره تنجيكم من عذاب اليم... يغفر لكم ذنوبكم» و امثال اين آيات كه اگر در قرآن كريم جستجو كنى خواهى يافت. و گويا اين تفاوت و اختلاف در خطاب به خاطر اين است كه دو گروه كفار و مومنين را به يك جور مورد خطاب قرار نداده باشد.
هيچ جاى قرآن چنين تبعيضى نديدم، به جز در مواردى كه خطاب به كفار است، مانند آيه: «وَ اتَّقُوهُ وَ أطِيعُونِ يَغفِر لَكُم مِن ذُنُوبِكُم». و آيه: «يَا قَومَنَا أجِيبُوا دَاعِىَ اللهِ وَ آمِنُوا بِهِ يَغفِر لَكُم مِن ذُنُوبِكُم». ولى در مواردى كه خطاب به مؤمنان است، همه جا تعبير «يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكُم» آورده است. مانند آيه: «هَل أدُلُّكُم عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِن عَذَابٍ ألِيم... يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكُم» و امثال اين آيات، كه اگر در قرآن كريم جستجو كنى، خواهى يافت. و گويا اين تفاوت و اختلاف در خطاب، به خاطر اين است كه دو گروه كفار و مؤمنان را به يك جور مورد خطاب قرار نداده باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰ </center>
گويا مراد زمخشرى از تفاوت در تعبير و خطاب، اين باشد كه گناه قابل آمرزش هر دو طايفه يكى است، و آن عبارت است از همه گناهان. چيزى كه هست، شرافت مقام ايمان اقتضاء دارد كه در خطاب به ايشان تصريح به اين معنا بكند و بفرمايد همه گناهان شما را مى آمرزد، و در خطاب به كفار اكتفاء به آمرزش بعضى از آن ها بكند و نسبت به ما بقى سكوت كند، و آمرزش بعضى از گناهان منافات با آمرزش بعضى ديگر ندارد.  
گويا مراد زمخشرى از تفاوت در تعبير و خطاب، اين باشد كه گناه قابل آمرزش هر دو طايفه يكى است، و آن عبارت است از همه گناهان. چيزى كه هست، شرافت مقام ايمان اقتضاء دارد كه در خطاب به ايشان تصريح به اين معنا بكند و بفرمايد همۀ گناهان شما را مى آمرزد، و در خطاب به كفار به آمرزش بعضى از آن ها اکتفا بكند و نسبت به مابقى سكوت كند، و آمرزش بعضى از گناهان، با آمرزش بعضى ديگر منافات ندارد.  


بايد مراد زمخشرى از تفاوت مذكور اين باشد، و گرنه صرف تفاوت در خطاب، هيچ گاه باعث نمى شود كه گوينده، مرتكب خلاف واقع شود.
بايد مراد زمخشرى از تفاوت مذكور اين باشد، و گرنه صرف تفاوت در خطاب، هيچ گاه باعث نمى شود كه گوينده، مرتكب خلاف واقع شود.


«'''و يوخركم الى اجل مسمى '''» - يعنى خداوند، در عقوبت و هلاكت شما عجله نمى كند، بلكه آن را تا زمانى كه هرگز تاخير ندارد، و براى شما معين كرده است به تاخير مى اندازد و قول او تخلف پذير نيست و ما در تفسير اول سوره انعام ، گذرانديم كه اجل دو تا است:
«'''وَ يُؤخِّرَكُم إلَى أجَلٍ مُسَمّى '''» - يعنى خداوند، در عقوبت و هلاكت شما عجله نمى كند، بلكه آن را تا زمانى كه هرگز تأخير ندارد و براى شما معين كرده است، به تأخير مى اندازد و قول او، تخلف پذير نيست.


يكى اجل معلق و موقوف، و يكى اجل مسمى كه هيچ تاخير نمى پذيرد، و يكى از ادله اين معنا، گفتار حضرت نوح (عليه السلام) است كه در همين مقام به مردم خود گفته و خداوند آن را چنين حكايت مى كند: «و يوخركم الى اجل مسمى ان اجل الله اذا جاء لا يوخر».
و ما در تفسير اول سوره «انعام»، گذرانديم كه اجل دو تا است: يكى «اجل معلّق» و موقوف، و يكى «اجل مسمّى»، كه هيچ تأخير نمى پذيرد. و يكى از ادله اين معنا، گفتار حضرت نوح «عليه السلام» است كه در همين مقام، به مردم خود گفته و خداوند آن را چنين حكايت مى كند: «وَ يُؤخِّرَكُم إلَى أجَلٍ مُسَمّى إنَّ أجَلَ اللهِ إذَا جَاءَ لَا يُؤخَّرُ».


==توضيحى درباره معجزه در بيان جمله: «فأتوا بسلطان مبين»==
==توضيحى درباره معجزه در بيان جمله: «فأتوا بسلطان مبين»==
۱۷٬۰۰۸

ویرایش