گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
۲ - اختيار دنيا بر آخرت، و دنيا را هدف قرار دادن و آخرت را به كلى انكار نمودن.
۲ - اختيار دنيا بر آخرت، و دنيا را هدف قرار دادن و آخرت را به كلى انكار نمودن.


توضيح اين سخن اين كه: در موارد متعددى از اين كتاب اين معنا را روشن كرديم كه آدمى هدف و مقصودى جز سعادت و به نتيجه رسيدن زندگيش ندارد، و علاقه اش به اين هدف، فطرى او است. آنچه كه قرآن كريم در امر زندگى، اثباتش مى كند اين است كه زندگى آدمى دائمى و زوال ناپذير است، و اين طور كه بعضى فكر مى كنند كه با مرگ پايان مى پذيرد نيست، و قهرا با در نظر گرفتن مرگ، به دو زندگى تقسيم مى شود: يكى زندگى موقت قبل از مرگ، و ديگرى زندگى دائمى بعد از آن، كه نيكبختى انسان و بدبختی اش در آن زندگى، نتيجه زندگى دنيا و ملكاتى است كه از ناحيه اعمالش تحصيل نموده. حال چه خوب و چه بد، و پر واضح است كه انسان بدون عمل هم فرض نمى شود، زيرا بشر فطرتا دوستدار زندگى خويش است، و زندگى خالى از عمل هم غير قابل فرض است.
توضيح اين سخن اين كه:  
 
در موارد متعددى از اين كتاب، اين معنا را روشن كرديم كه: آدمى، هدف و مقصودى جز سعادت و به نتيجه رسيدن زندگی اش ندارد، و علاقه اش به اين هدف، فطرى اوست. آنچه كه قرآن كريم در امر زندگى، اثباتش مى كند، اين است كه: زندگى آدمى دائمى و زوال ناپذير است، و اين طور كه بعضى فكر مى كنند كه با مرگ پايان مى پذيرد، نيست، و قهرا با در نظر گرفتن مرگ، به دو زندگى تقسيم مى شود:  
 
يكى زندگى موقت قبل از مرگ، و ديگرى زندگى دائمى بعد از آن، كه نيكبختى انسان و بدبختی اش در آن زندگى، نتيجه زندگى دنيا و ملكاتى است كه از ناحيه اعمالش تحصيل نموده. حال چه خوب و چه بد، و پُر واضح است كه انسان بدون عمل هم فرض نمى شود. زيرا بشر فطرتا دوستدار زندگى خويش است، و زندگى خالى از عمل هم غير قابل فرض است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷ </center>
و اين اعمال، يعنى سنت هايى كه انسان در زندگى خود باب نموده و الگو قرار داده است و به وسيله آن ها تقوا و يا فجور، حسنه و يا سيئه كسب كرده است، قرآن كريم آن را دين و سبيل ناميده، و بر اين حساب است كه مى توان گفت هيچ فردى، مفر و گريزى از سنت نيكو و يا سنت بد ندارد، و احدى نيست كه از دين حق يا دين باطل هيچ يك را نداشته باشد.
و اين اعمال، يعنى سنت هايى كه انسان در زندگى خود باب نموده و الگو قرار داده است و به وسيله آن ها تقوا و يا فجور، حسنه و يا سيئه كسب كرده است، قرآن كريم آن را «دين» و «سبيل» ناميده، و بر اين حساب است كه مى توان گفت هيچ فردى، مفرّ و گريزى از سنت نيكو و يا سنّت بد ندارد، و احدى نيست كه از دين حق يا دين باطل، هيچ يك را نداشته باشد.


و از آن جايى كه گفتيم هيچ انسانى بدون عمل، و در نتيجه بدون سنت حسنه و سيئه يافت نمى شود، و نيز از آن جايى كه خداى سبحان هر نوعى از انواع موجودات را به سعادت مخصوص خودش راهنمايى مى كند، و چون سعادت بشر در اين است كه اجتماعى زندگى كند، و خواه ناخواه، زير بار قوانين برود، لذا خداى سبحان برايش قانونى درست كرده به نام دين، كه تمامى احكامش از سرچشمه فطرت مايه گرفته همان فطرتى كه خداوند خود انسان را بر آن فطرت آفريده، فطرتى كه در حقيقت راه خدا و دين خداست.  
و از آن جايى كه گفتيم هيچ انسانى بدون عمل، و در نتيجه بدون سنّت حسنه و سيئه يافت نمى شود، و نيز از آن جايى كه خداى سبحان، هر نوعى از انواع موجودات را به سعادت مخصوص خودش راهنمايى مى كند، و چون سعادت بشر در اين است كه اجتماعى زندگى كند، و خواه ناخواه، زير بار قوانين برود، لذا خداى سبحان، برايش قانونى درست كرده به نام «دين»، كه تمامى احكامش از سرچشمه فطرت مايه گرفته. همان فطرتى كه خداوند خود انسان را بر آن فطرت آفريده، فطرتى كه در حقيقت راه خدا و دين خداست.  


حال اگر بر طبق آن سلوك نموده و راهى را كه آفريدگارش برايش باز نموده و فطرتش هم بدان راهنمايى مى كند بپيمايد، راه خدا را پيموده و درست هم پيموده است و اگر پيروى هواى نفس بكند و راه خدا را بر خود ببندد، و به كه شيطان در نظرش جلوه مى دهد مشغول شود، در حقيقت راه خدا را كج و معوج خواسته و پذيرفته است.
حال اگر بر طبق آن سلوك نموده و راهى را كه آفريدگارش برايش باز نموده و فطرتش هم بدان راهنمايى مى كند، بپيمايد، راه خدا را پيموده و درست هم پيموده است، و اگر پيروى هواى نفس بكند و راه خدا را بر خود ببندد، و به چیزهایی كه شيطان در نظرش جلوه مى دهد مشغول شود، در حقيقت راه خدا را كج و معوج خواسته و پذيرفته است.


اما اين كه گفتيم: «انسان راه خدا را خواسته»، براى اين كه اين خدا بود كه او را بر فطرت جويايى و طلب راه، خلق كرد و معلوم است كه او را جز به راهى كه مرضى خويش و راه خودش است هدايت نمى كند.
اما اين كه گفتيم: «انسان راه خدا را خواسته»، براى اين كه اين خدا بود كه او را بر فطرت جويايى و طلب راه، خلق كرد و معلوم است كه او را جز به راهى كه مرضى خويش و راه خودش است، هدايت نمى كند.


و اما اين كه گفتيم: «راه خدا را بهطور كج و معوج خواسته و پذيرفته است»، جهتش اين است كه شيطان به سوى حق راهنمايى نمى كند و بعد از حق هم راه سومى نيست. پس ناگزير هدايتش به سوى باطل است، پس چنين كسى راه فطرى خدايى را كج و معوج گرفته است، و آيات قرآنى هم براى افاده اين معانى بسيار است كه حاجتى به ايراد آن ها نيست.
و اما اين كه گفتيم: «راه خدا را به طور كج و معوج خواسته و پذيرفته است»، جهتش اين است كه شيطان به سوى حق راهنمايى نمى كند و بعد از حق هم راه سومى نيست. پس ناگزير هدايتش به سوى باطل است، پس چنين كسى راه فطرى خدايى را كج و معوج گرفته است، و آيات قرآنى هم براى افاده اين معانى بسيار است، كه حاجتى به ايراد آن ها نيست.


حال كه اين معنا روشن گرديد مى توانيم بفهميم كه جمله «الذين يستحبون الحيوه الدنيا على الاخره» كه مفسر كلمه كافرين است مى خواهد چه بگويد؟ مى خواهد بگويد:
حال كه اين معنا روشن گرديد، مى توانيم بفهميم كه جملۀ «الَّذِينَ يَستَحِبُّونَ الحَيَوةَ الدُّنيَا عَلَى الآخِرَة» كه مفسّر، كلمۀ «كافرين» است، مى خواهد چه بگويد؟  


كفار با تمام وجود علاقه مند به دنيا هستند، و قهرا از آخرت اعراض نموده و گريزانند، و بعد از اعراض هم انكار آن قهرى است، و بعد از انكار آخرت و كفر به آن هم كفر به توحيد و نبوت مسلم است.
مى خواهد بگويد: كفار، با تمام وجود علاقه مند به دنيا هستند، و قهرا از آخرت اعراض نموده و گريزانند، و بعد از اعراض هم انكار آن قهرى است، و بعد از انكار آخرت و كفر به آن هم كفر به توحيد و نبوت مسلم است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۸ </center>
<span id='link14'><span>
<span id='link14'><span>
۱۷٬۰۱۰

ویرایش