گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:


==وجه آوردن دو صفت «عزيز» و «حميد» در دنباله آيه شريفه==
==وجه آوردن دو صفت «عزيز» و «حميد» در دنباله آيه شريفه==
اگر عزيز و حميد را كه دو صفت بزرگى هستند ذكر كرد، بدين جهت است كه اين دو صفت مبدا و سرمنشا مطالبى هستند كه در اين سوره به مشركين خاطرنشان مى كند، چون عمده كلام در اين سوره، تذكر و يادآورى مشركين است به اين كه:
اگر «عزيز» و «حميد» را كه دو صفت بزرگى هستند، ذكر كرد، بدين جهت است كه اين دو صفت، مبدأ و سرمنشأ مطالبى هستند كه در اين سوره به مشركان خاطرنشان مى كند. چون عمده كلام در اين سوره، تذكر و يادآورى مشركان است به اين كه:


خداى سبحان به خاطر ربوبيتش اين همه نعمت هاى بزرگ به ايشان داده و از طريق فرستادگانش آنها را موظف كرده كه شكر او را به جاى آورند و كفران نعمتش نكنند و به فرستادگانش وعده داده كه اگر بندگان من ايمان بياورند، آن ها را داخل بهشت مى كنم و اگر كفران كنند از ايشان انتقام مى گيرم و به شقاوت و عذاب گرفتار مى كنم.  
خداى سبحان، به خاطر ربوبيتش، اين همه نعمت هاى بزرگ به ايشان داده و از طريق فرستادگانش، آن ها را موظف كرده كه شكر او را به جاى آورند و كفران نعمتش نكنند و به فرستادگانش وعده داده كه اگر بندگان من ايمان بياورند، آن ها را داخل بهشت مى كنم، و اگر كفران كنند، از ايشان انتقام مى گيرم و به شقاوت و عذاب گرفتار مى كنم.  


پس بايد كه از پروردگارشان بترسند و از مخالفت دستورها و كفران نعمتهايش بر حذر باشند، چون تمامى عزت ها از آن اوست، و كسى نيست كه بتواند جلو عذاب او را بگيرد، و او در هر حال حميد و سزاوار ثنا است، و كسى نيست او را در پاداش دادن به مومنين و كيفر كردن كافران، ملامت و مذمت كند، همچنان كه در دادن اين همه نعمت به كافران، كسى ملامتش نكرد.
پس بايد كه از پروردگارشان بترسند و از مخالفت دستورها و كفران نعمت هايش بر حذر باشند. چون تمامى عزّت ها از آن اوست، و كسى نيست كه بتواند جلو عذاب او را بگيرد، و او، در هر حال «حميد» و سزاوار ثنا است، و كسى نيست او را در پاداش دادن به مومنان و كيفر كردن كافران، ملامت و مذمت كند، همچنان كه در دادن اين همه نعمت به كافران، كسى ملامتش نكرد.


اين سه مطلب، يعنى وحدانيت خدا در ربوبيت، و عزيز بودن، و حميد بودن در كارهايش، و آنچه كه اين صفات اقتضا دارند، يعنى ترس از عزت مطلقه اش، و شكر در برابر نعمت هايى كه ارزانى داشته، و وثوق به نعمت هايى كه وعده آن را داده است، و توجه و تذكر به آيات ربوبيتش، مطالب عمده اين سوره هستند.
اين سه مطلب، يعنى «وحدانيت» خدا در ربوبيت، و «عزيز» بودن، و «حميد» بودن در كارهايش، و آنچه كه اين صفات اقتضا دارند، يعنى ترس از عزّت مطلقه اش، و شكر در برابر نعمت هايى كه ارزانى داشته، و وثوق به نعمت هايى كه وعده آن را داده است، و توجه و تذكر به آيات ربوبيتش، مطالب عمده اين سوره هستند.


در تفسير روح المعانى از ابى حيان نقل شده كه او گفته است: وجه ذكر اين دو صفت، و نيز وجه اين كه اول عزيز، و سپس حميد را آورده، رعايت تناسبى است كه اين دو صفت با مساله اخراج از ظلمات به نور دارند. چون اخراج مزبور، مستلزم داشتن عزت و قدرت است تا چنين كتابى را نازل كند كه احدى نتواند نظيرش را بياورد، و نيز مستلزم حميد بودن است، چون كسى كه به مردم بزرگترين نعمت ها را (نعمت بيرون كردن از ظلمت ها به نور) انعام كرده البته حميد است.
در تفسير روح المعانى، از ابى حيان نقل شده كه او گفته است:  
 
وجه ذكر اين دو صفت، و نيز وجه اين كه اول «عزيز»، و سپس «حميد» را آورده، رعايت تناسبى است كه اين دو صفت با مسأله اخراج از ظلمات به نور دارند. چون اخراج مزبور، مستلزم داشتن عزّت و قدرت است تا چنين كتابى را نازل كند، كه احدى نتواند نظيرش را بياورد. و نيز مستلزم «حميد» بودن است. چون كسى كه به مردم بزرگترين نعمت ها را (نعمت بيرون كردن از ظلمت ها به نور) انعام كرده، البته «حميد» است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴ </center>
ليكن نكته اى كه ايشان آورده اند، هيچ ربطى به سياق آيات اين سوره ندارد و شايد ايشان اين نكته را از آيه ديگرى كه در وصف قرآن مى فرمايد: «و انه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد» گرفته است، وليكن مقامى كه آيه مزبور دارد غير مقامى است كه آيات مورد بحث دارند.
ليكن نكته اى كه ايشان آورده اند، هيچ ربطى به سياق آيات اين سوره ندارد و شايد ايشان، اين نكته را از آيه ديگرى كه در وصف قرآن مى فرمايد: «وَ إنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأتِيهِ البَاطِلُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ لَا مِن خَلفِهِ تَنزِيلٌ مِن حَكِيمٍ حَمِيدٍ» گرفته است. وليكن مقامى كه آيه مزبور دارد، غير مقامى است كه آيات مورد بحث دارند.
 
و از امام فخر رازى نقل شده كه در تفسيرش گفته است: اگر كلمۀ «عزيز» را بر كلمۀ «حميد» مقدم داشته، براى اين است كه اولين اطلاعى كه انسان از خداى تعالى پيدا مى كند، علم به قدرت او است. سپس به عالم بودن، و آنگاه به غنى و بى نياز بودن اوست. چون عزّت، به معناى قدرت، و حميد، به معناى عالم غنىّ است، و همان طور كه گفته شد، علم به قدرت خدا، مقدم بر پى بردن به علم او به تمام چيزها و غناى او از تمامى آن ها است. ناگزير قرآن كريم هم، «عزيز» را مقدم بر «حميد» ذكر كرد.


و از امام فخر رازى نقل شده كه در تفسيرش گفته است: اگر كلمه عزيز را بر كلمه حميد مقدم داشته براى اين است كه اولين اطلاعى كه انسان از خداى تعالى پيدا مى كند علم به قدرت او است. سپس به عالم بودن، و آنگاه به غنى و بى نياز بودن او است. چون عزت، به معناى قدرت، و حميد، به معناى عالم غنى است، و همان طور كه گفته شد، علم به قدرت خدا مقدم بر پى بردن به علم او به تمام چيرها و غناى او از تمامى آن ها است، ناگزير قرآن كريم هم، عزيز را مقدم بر حميد ذكر كرد.
البته اين كلام فخر رازى، گزاف گویى عجيبى بيش نيست. و قريب به همين حرف در گزاف گويى، سخن يكى ديگر از مفسران است كه گفته:


البته اين كلام فخر رازى گزاف گوئى عجيبى بيش نيست. و قريب به همين حرف در گزاف گويى، سخن يكى ديگر از مفسرين است كه گفته: مقدم داشتن عزيز بر حميد به خاطر اعتنايى است كه نسبت به صفات سلبيه است. چون كه در هر چيزى «تخليه» بر «تحليه» مقدم است. (اول بايد ظرف را از پليدی ها و زهرها شستشو نمود، سپس ‍ شربت در آن ريخت، و ظرف دل نيز چنين است در صفات خداوندى هم، اول بايد او را از نواقص منزه داشت، بعد صفات ثبوتيه را برايش ‍ اثبات نمود) و عزت هم كه از صفات سلبيه است بر حميد (كه از صفات ثبوتيه است) مقدم شد.
مقدم داشتن «عزيز» بر «حميد» به خاطر اعتنايى است كه نسبت به صفات سلبيه است. چون كه در هر چيزى «تخليه» بر «تحليه» مقدم است. (اول بايد ظرف را از پليدی ها و زهرها شستشو نمود، سپس ‍ شربت در آن ريخت، و ظرف دل نيز، چنين است. در صفات خداوندى هم، اول بايد او را از نواقص منزّه داشت، بعد صفات ثبوتيه را برايش ‍ اثبات نمود)، و «عزّت» هم كه از صفات سلبيه است، بر «حميد» (كه از صفات ثبوتيه است)، مقدم شد.


و در وجه اين كه چرا از ميان صفات خداوندى اين دو صفت اختصاص به ذكر يافته، بعضى گفته اند: براى اين كه مردم را به پيمودن راه دين كه راه عزيز و حميد است تشويق كند، چون سالك راه دين ، عزيز و محمود است.
و در وجه اين كه چرا از ميان صفات خداوندى، اين دو صفت اختصاص به ذكر يافته، بعضى گفته اند: براى اين كه مردم را به پيمودن راه دين كه راه «عزيز» و «حميد» است، تشويق كند. چون سالك راه دين، «عزيز» و «محمود» است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۵ </center>
اين وجه، وجه بدى نيست، وليكن در حقيقت از فوايدى است كه بر ذكر اين دو صفت مترتب مى شود، نه اينكه سبب ذكر، اين باشد. بنابراين، جهت اختصاص همان است كه ما گفتيم.
اين وجه، وجه بدى نيست، وليكن در حقيقت از فوايدى است كه بر ذكر اين دو صفت مترتب مى شود، نه اين كه سبب ذكر، اين باشد. بنابراين، جهت اختصاص همان است كه ما گفتيم.
<span id='link12'><span>
<span id='link12'><span>


۱۷٬۰۰۳

ویرایش