۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
==مراد از «يقين» در آيه: «و اعبد ربك حتى يأتيك اليقين»== | ==مراد از «يقين» در آيه: «و اعبد ربك حتى يأتيك اليقين»== | ||
و اما اين كه فرمود: | و اما اين كه فرمود: «وَ اعبُد رَبَّكَ حَتّى يَأتِيَكَ اليَقِينُ»، اگر مراد از آن، امر به عبادت باشد، جملۀ مزبور به منزله تفسير براى آيه قبلى مى شود، و اگر مقصود، اخذ به عبوديت باشد - همچنان كه ظاهر سياق هم همين است و مخصوصا سياق آيات قبلى آن، كه دستور به صفح و اعراض از مشركان را مى داد كه لازمه اش صبر است - در اين صورت، جملۀ مذكور، به قرينه قيد «حَتّى يَأتِيَكَ اليَقِينُ»، دستور سلوك در منهج تسليم و اطاعت و قيام به لوازم عبوديت خواهد بود. | ||
بنابراين احتمال، مراد از آمدن | بنابراين احتمال، مراد از آمدن «يقين»، رسيدن اجل مرگ است كه با فرارسيدنش، غيب، مبدّل به شهادت و خبر، مبدّل به عيان مى شود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۸۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۸۹ </center> | ||
مؤيد اين احتمال | مؤيد اين احتمال هم، تفريع «فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَمِيل» بر جمله قبلی اش، يعنى: «وَ مَا خَلَقنَا السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ وَ مَا بَينَهُمَا إلّا بِالحَقّ وَ إنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ» است. زيرا در حقيقت از اين جهت امر به عفو و صبر در برابر گفته هاى آنان فرموده كه براى ايشان، روزى است كه در آن روز، از ايشان انتقام مى گيرد، و اعمال ناروايشان را كيفر مى دهد. | ||
و | و خلاصه، معناى آيه اين مى شود كه: | ||
و از | تو بر عبوديت خود ادامه بده و همچنان بر اطاعتت و اجتنابت از معصيت صبر كن، و نيز همچنان بر آنچه كه ايشان مى گويند، تحمل كن، تا مرگت فرا رسد و به عالَم يقين منتقل شوى، آن وقت، مشاهده كنى كه خدا با آنان چه معامله اى مى كند. | ||
اين را | و از اين كه فرارسيدن مرگ را به عبارت «تا يقين برايت بيايد» تعبير كرده، نيز إشعار بر اين معنا هست. براى اين كه در اين جمله، عنايت بر اين است كه مرگ در دنبال تو و طالب تو است، و به زودى به تو مى رسد. پس بايد همچنان پروردگارت را عبادت بكنى تا او به تو برسد، و اين «يقين»، همان عالَم آخرت است، كه عالَم يقين عمومى ماوراء حجاب است. نه اين كه مراد از «يقين»، آن يقينى باشد كه با تفكر، و يا رياضت و عبادت به دست مى آيد. | ||
و | اين را گفتيم تا معلوم شود اين كه بعضى پنداشته اند كه: آيه شريفه، دلالت دارد بر اين كه: «عبادت تا وقتى لازم است كه يقين نيامده باشد و همين كه انسان يقين پيدا كرد، ديگر نماز و روزه واجب نيست»، پندار و رأى فاسدى است. | ||
براى اين كه: اگر مقصود از «يقين»، آن يقين معمولى باشد كه گفتيم از راه تفكر يا عبادت، در نفس پديد مى آيد، رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» در هر حال آن يقين را داشته، و آيه شريفه كه خطابش به شخص رسول اكرم است، مى فرمايد: «عبادت كن، تا يقين برايت بيايد»، چطور رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» يقين نداشته، با اين كه آيات بسيارى از كتاب خدا، او را از موقنين و همواره بر بصيرت و بر بينه اى از پروردگارش، و معصوم و مهتدى به هدايت الهى و امثال اين اوصاف، دانسته است. | |||
و ما، إن شَاءَ الله تعالى، بعد از بحث روايتى زير، بحثى جداگانه از نظر «عقل در پيرامون دوام تكليف» عنوان خواهيم كرد و اثبات خواهيم نمود كه نظريه فوق، تا چه حد مخدوش و غلط است. | |||
==بحث روايتى: (روایاتی در باره برخی از آیات گذشته)== | ==بحث روايتى: (روایاتی در باره برخی از آیات گذشته)== |
ویرایش