گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۳ </center>
و همچنين رواياتى كه داردفرستادگان بنى تميم وقتى خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى رسيدند، پشت در منزلش مى ايستادند و صدا مى زدند كه به سر وقت ما بيرون بيا. آنگاه آيه اى را كه در اين مورد نازل شده اين چنين نقل كرده: «ان الذين ينادونك من وراء الحجرات (بنو تميم) اكثرهم لا يعقلون» آنگاه آقايان پنداشتند كه كلمه بنو تميم جزء آيه بوده و ساقط شده است.
و همچنين رواياتى كه دارد: فرستادگان بنى تميم، وقتى خدمت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» مى رسيدند، پشت در منزلش مى ايستادند و صدا مى زدند كه: به سر وقت ما بيرون بيا. آنگاه آيه اى را كه در اين مورد نازل شده، اين چنين نقل كرده: «إنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَاءِ الحُجُرَاتِ (بَنُو تَمِيم) أكثَرُهُم لَا يَعقِلُونَ»، آنگاه آقايان پنداشتند كه كلمۀ «بَنُوتَمِيم»، جزء آيه بوده و ساقط شده است.


باز ملحق به اين باب است روايات بى شمار ديگرى كه در جرى قرآن ( تطبيق كليات آن بر مصاديق ) وارد شده است ، مانند روايتى كه در ذيل آيه «و سيعلم الذين ظلموا (آل محمد حقهمآمده كه جمله «آل محمد حقهم» به منظور بيان يكى از مصاديق ظلم آورده شده ، نه به عنوان متن آيه. و روايتى كه در خصوص آيه «و من يطع الله و رسوله (فى ولايت على و الائمة من بعده) فقد فاز فوزا عظيما» و اين گونه روايات بسيار زياد است.
باز ملحق به اين باب است روايات بى شمار ديگرى كه در جرى قرآن (تطبيق كليات آن بر مصاديق) وارد شده است. مانند روايتى كه در ذيل آيه: «وَ سَيَعلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا (آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمآمده، كه جملۀ «آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُم»، به منظور بيان يكى از مصاديق ظلم آورده شده، نه به عنوان متن آيه. و روايتى كه در خصوص آيه «وَ مَن يُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ (فِى وِلَايَةِ عَلِىٍّ وَ الأئِمَّةِ مِن بَعدِهِ) فَقَد فَازَ فَوزاً عَظِيماً»، و اين گونه روايات بسيار زياد است.


باز ملحق به اين بابست رواياتى كه وقتى آيه اى را تفسير مى كند ذكرى و يا دعايى به آن اضافه مى نمايد، تا مردم در هنگام خواندن آن آيه ادب را رعايت نموده ، آن ذكر و دعا را بخوانند، همچنان كه در كافى به سند خود از عبد العزيز بن مهتدى روايت كرده كه گفت از حضرت رضا (عليه السلام) در باره سوره توحيد پرسيدم فرمود:
باز ملحق به اين باب است رواياتى كه وقتى آيه اى را تفسير مى كند، ذكرى و يا دعايى به آن اضافه مى نمايد، تا مردم در هنگام خواندن آن آيه، ادب را رعايت نموده، آن ذكر و دعا را بخوانند. همچنان كه در كافى، به سند خود، از عبد العزيز بن مهتدى روايت كرده كه گفت از حضرت رضا «عليه السلام»، در باره سوره «توحيد» پرسيدم. فرمود:


«هر كس بخواند قل هو الله احد را و به آن ايمان داشته باشد توحيد را شناخته است». آنگاه اضافه كرده است: عرض كردم چطور بخوانيم آن را؟ فرمود: همان طور كه مردم آن را مى خوانند: «قل هو الله احد، الله الصمد لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد كذلك الله ربى كذلك الله ربى».
«هر كس بخواند قُل هُوَ اللهُ أحَدٌ را و به آن ايمان داشته باشد، توحيد را شناخته است».  


و نيز جزو ادله قاصر الدلاله آقايان بايد رواياتى را شمرد كه در باب الفاظ آيه اى وارد شده و آقايان آنها را از ادله تحريف شمرده اند مانند روايتى كه در پاره اى روايات مربوط به آيه «و لقد نصركم الله ببدر و انتم اذلة» دارد آيه اين طور است: «و لقد نصركم الله ببدر و انتم ضعفاء».
آنگاه اضافه كرده است: عرض كردم چطور بخوانيم آن را؟
 
فرمود: همان طور كه مردم آن را مى خوانند: «قُل هُوَ اللهُ أحَدٌ * اللهُ الصَّمَدُ * لَم يَلِد وَ لَم يُولَد * وَ لَم يَكُن لَهُ كُفُواً أحَدٌ * كَذَلِكَ اللهُ رَبِّى كَذَلِكَ اللهُ رَبِّى».
 
و نيز جزو ادلۀ قاصر الدلاله آقايان، بايد رواياتى را شمرد كه در باب الفاظ آيه اى وارد شده و آقايان، آن ها را از ادله تحريف شمرده اند. مانند روايتى كه در پاره اى روايات مربوط به آيه: «وَ لَقَد نَصَرَكُمُ اللهُ بِبَدرٍ وَ أنتُم أذِلَّة» دارد. آيه اين طور است: «وَ لَقَد نَصَرَكُمُ اللهُ بِبَدرٍ وَ أنتُم ضُعَفَاءُ». و در بعضى ديگر آمده: «وَ لَقَد نَصَرَكُمُ اللهُ بِبَدرٍ وَ أنتُم قَلِيلٌ».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۴ </center>
و در بعضى ديگر آمده «و لقد نصركم الله ببدر و انتم قليل».


و اين اختلافات چه بسا خود قرينه باشد بر اينكه ، منظور تفسير آيه به معنا است ، به شهادت اينكه در بعضى از آنها آمده كه صلاح نيست اصحاب بدر را كه يكى از ايشان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است ذليل ناميد و به وصف ذلت توصيف نمود. پس منظور از لفظ «اذلة» در آيه شريفه جمعيت كم و ناتوان است نه خوار و ذليل.  
و اين اختلافات، چه بسا خود قرينه باشد بر اين كه منظور، تفسير آيه به معنا است. به شهادت اين كه در بعضى از آن ها آمده كه صلاح نيست اصحاب بدر را - كه يكى از ايشان رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است، ذليل ناميد و به وصف ذلت توصيف نمود. پس منظور از لفظ «أذِلَّة» در آيه شريفه، جمعيت كم و ناتوان است، نه خوار و ذليل.
 
و چه بسا از اين روايات كه در ميان خود آن ها تعارض و تنافى است، كه به حكم كلى (تساقط روايات در هنگام تعارض) از درجه اعتبار ساقطه اند. مانند روايات وارده از طرق خاصه و عامه، در اين كه آيه اى در قرآن براى حكم سنگسار بوده و افتاده، آنگاه در بيان اين كه آيه مذكور چه بوده، در يكى چنين آمده: «إذَا زَنَى الشَّيخُ وَ الشَّيخَةُ فَارجِمُوهُمَا ألبَتَّةً فَإنَّهُمَا قَضِيَا الشَّهوَةَ: وقتى پيرمرد و پيرزن زنا كردند، بايد حتما سنگسار شوند، زيرا اين طبقه شهوترانى خود را كرده اند».
 
و در بعضى ديگر چنين آمده: «الشَّيخُ وَ الشَّيخُةُ إذَا زَنِيَا فَارجِمُوهُمَا ألبَتَّةً فَإنَّهُمَا قَضِيَا الشَّهوَةَ: پيرمرد و پيرزن اگر زنا كنند، بايد حتما سنگسار شوند، چون آن ها شهوترانى خود را كرده اند».  


و چه بسا از اين روايات كه در ميان خود آنها تعارض و تنافى است كه به حكم كلى (تساقط روايات در هنگام تعارض) از درجه اعتبار ساقطه اند، مانند روايات وارده از طرق خاصه و عامه در اين كه آيه اى در قرآن براى حكم سنگسار بوده و افتاده آنگاه در بيان اينكه آيه مذكور چه بوده در يكى چنين آمده: «اذا زنى الشيخ و الشيخة فارجموهما البتة فانهما قضيا الشهوة: وقتى پيرمرد و پيرزن زنا كردند بايد حتما سنگسار شوند زيرا اين طبقه شهوترانى خود را كرده اند».  
و در بعضى آمده: «وَ بِمَا قَضِيَا مِنَ اللَّذَّةِ». و در بعضى ديگر در آخر آيه آمده: «نَكَالاً مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ». و در بعضى در آخرش آمده: «نَكَالاً مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ».


و در بعضى ديگر چنين آمده: «الشيخ و الشيخة اذا زنيا فارجموهما البتة فانهما قضيا الشهوة: پيرمرد و پيرزن اگر زنا كنند بايد حتما سنگسار شوند چون آنها شهوترانى خود را كرده اند». و در بعضى آمده: «و بما قضيا من اللذة». و در بعضى ديگر در آخر آيه آمده: «نكالا من الله و الله عليم حكيم». و در بعضى در آخرش آمده «نكالا من الله و الله عزيز حكيم».
و نيز، مانند آية الكرسى على التنزيل، كه رواياتى در باره اش رسيده، و در بعضى از آن ها چنين آمده:  


و نيز مانند آية الكرسى على التنزيل كه رواياتى در باره اش رسيده و در بعضى از آن ها چنين آمده: «الله لا اله الا هو الحى القيوم لا تاخذه سنة و لا نوم له ما فى السموات و ما فى الارض (و ما بينهما و ما تحت الثرى عالم الغيب و الشهادة فلا يظهر على غيبه احدا) من ذا الذى يشفع عنده... و هو العلى العظيم (و الحمد لله رب العالمين». و در بعضى ديگر جمله «الحمد لله رب العالمين» را در آخر آيه سوم بعد از جمله «هم فيها خالدون» آورده.
«اللهُ لَا إلَهَ إلَّا هُوَ الحَىٌّ القَيُّومُ لَا تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَومٌ لَهُ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الأرضِ (وَ مَا بَينَهُمَا وَ مَا تَحتَ الثَّرَى عَالِمُ الغَيبِ وَ الشَّهَادَةِ فَلَا يُظهِرُ عَلَى غَيبِهِ أحَداً) مَن ذَا الَّذِى يَشفَعُ عِندَهُ... وَ هُوَ العَلِىُّ العَظِيمُ (وَ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العَالَمِينَ».  
 
و در بعضى ديگر، جملۀ «الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العَالَمِين» را در آخر آيه سوم، بعد از جملۀ «هُم فِيهَا خَالِدُونَ» آورده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه : ۱۶۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه : ۱۶۵ </center>
در بعضى چنين آمده: «له ما فى السموات و ما فى الارض (و ما بينهما و ما تحت الثرى عالم الغيب و الشهادة الرحمن الرحيم...» و در بعضى ديگر اين طور آمده: «عالم الغيب و الشهادة الرحمن) الرحيم بديع السموات و الارض ذو الجلال و الاكرام رب العرش العظيم» و در بعضى ديگر آمده: «عالم الغيب و الشهادة العزيز الحكيم».
در بعضى چنين آمده: «لَهُ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الأرضِ (وَ مَا بَينَهُمَا وَ مَا تَحتَ الثَّرَى عَالِمُ الغَيبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحمَانُ الرَّحِيمُ...».
 
و در بعضى ديگر، اين طور آمده: «عَالِمُ الغَيبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحمَانُ) الرَّحيِمُ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ ذُو الجَلَالِ وَ الإكرَامِ رَبِّ العَرشِ العَظِيم». و در بعضى ديگر آمده: «عَالِمُ الغَيبِ وَ الشَّهَادَةِ العَزِيزُ الحَكِيمُ».


و اين كه بعضى از محدثين گفته اند كه «اختلاف روايات در آياتى كه نقل شد ضرر به جائى نمى رساند چون اين روايات در اصل تحريف قرآن اتفاق دارند» مردود و غلط است. چون اتفاق روايات مذكور در تحريف شدن قرآن ضعف دلالت آنها را جبران نمى كند و هر يك از آنها ديگرى را دفع مى كند.
و اين كه بعضى از محدثين گفته اند كه: «اختلاف روايات در آياتى كه نقل شد، ضرر به جایى نمى رساند، چون اين روايات در اصل تحريف قرآن اتفاق دارند»، مردود و غلط است. چون اتفاق روايات مذكور در تحريف شدن قرآن، ضعف دلالت آن ها را جبران نمى كند و هر يك از آن ها، ديگرى را دفع مى كند.
<span id='link110'><span>
<span id='link110'><span>
==دسيسه و جعل روايت دشمنان قرآن مخفى نماند! ==
==دسيسه و جعل روايت دشمنان قرآن مخفى نماند! ==
۱۶٬۸۸۰

ویرایش