گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:
با حصر موجود در جملۀ «مَا نُنَزِّلُ المَلَائِكَةَ إلَّا بِالحَقِّ» سازگارى ندارد. زيرا در اين جمله، نزول ملائكه را منحصر به «حق» كرده، نه فقط منحصر به عذاب استيصال و نه فقط به مرگ، و نه فقط به وحى و رسالت. و اگر بخواهيم آيه را طورى توجيه كنيم كه كلمه «حق» با يكى از اين سه معانى مذكور سازگارى داشته باشد، آيه، احتياج به قيدهاى زيادى پيدا مى كند، در صورتى كه اطلاق آن، همۀ آن قيدها را دفع مى كند.
با حصر موجود در جملۀ «مَا نُنَزِّلُ المَلَائِكَةَ إلَّا بِالحَقِّ» سازگارى ندارد. زيرا در اين جمله، نزول ملائكه را منحصر به «حق» كرده، نه فقط منحصر به عذاب استيصال و نه فقط به مرگ، و نه فقط به وحى و رسالت. و اگر بخواهيم آيه را طورى توجيه كنيم كه كلمه «حق» با يكى از اين سه معانى مذكور سازگارى داشته باشد، آيه، احتياج به قيدهاى زيادى پيدا مى كند، در صورتى كه اطلاق آن، همۀ آن قيدها را دفع مى كند.


==حق مطلب در معناى: «ما ننزل الملائكة الا بالحق...»==
==حق مطلب در معناى: «ملائکه را نازل نمی کنیم، مگر بر حق»==


البته ممكن است معناى آيه را با كمك تدبير در آيات ديگر طورى ديگر تقرير كنيم، و آن اينكه ظرف زندگى دنياى مادى ، ظرفى است كه حق و باطل در آن مختلط و در هم آميخته است، نه جداى از هم كه حق محض با همه آثار و خواصش جداى از باطل ظهور نموده و جلوه كند، همچنان كه آيه «كذلك يضرب الله الحق و الباطل» به اين حقيقت اشاره مى كند و اين معنا در مباحث گذشته بطور مفصل گذشت.
البته ممكن است معناى آيه را با كمك تدبير در آيات ديگر، طورى ديگر تقرير كنيم، و آن، اين كه:
 
ظرف زندگى دنياى مادى، ظرفى است كه حق و باطل در آن مختلط و در هم آميخته است، نه جداى از هم كه حق محض با همه آثار و خواصش، جداى از باطل ظهور نموده و جلوه كند. همچنان كه آيه «كَذَلِكَ يَضرِبُ اللهُ الحَقَّ وَ البَاطِلَ» به اين حقيقت اشاره مى كند و اين معنا، در مباحث گذشته به طور مفصل گذشت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴۴ </center>
پس هر مقدار از حق در اين عالم ظهور كند، مقدارى از باطل و شك و شبهه هم همراه دارد، همچنان كه استقراء و از نظر گذراندن مواردى كه در طول زندگی مان به چشم خود ديده ايم نيز اين معنا را تاييد مى كند. آيه شريفه «و لو جعلناه ملكا لجعلناه رجلا و للبسنا عليهم ما يلبسون» نيز شاهد بر آن است.
پس هر مقدار از حق در اين عالَم ظهور كند، مقدارى از باطل و شك و شبهه هم همراه دارد، همچنان كه استقراء و از نظر گذراندن مواردى كه در طول زندگی مان به چشم خود ديده ايم، نيز اين معنا را تأييد مى كند. آيه شريفه «وَ لَو جَعَلنَاهُ مَلَكاً لَجَعَلنَاهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسنَا عَلَيهِم مَا يَلبِسُون» نيز، شاهد بر آن است.


جهتش هم اين است كه ظرف دنيا ظرف امتحان است، و امتحان از كسى مى كنند كه اختيار داشته باشد، نه اين كه مانند ساير موجودات طبيعى ، آثار و حركاتش جبرى و طبيعى باشدو اختيار هم وقتى تصور دارد كه خلط ميان حق و باطل و خير و شر ممكن باشد و به نحوى كه انسان ها خود را در سر دو راهی ها ببينند، و از آثار خير و شر پى به خود آنها ببرند، آنگاه هر يك از دو راه سعادت و شقاوت را كه مى خواهند اختيار كنند.  
جهتش هم اين است كه ظرف دنيا، ظرف امتحان است، و امتحان از كسى مى كنند كه اختيار داشته باشد، نه اين كه مانند ساير موجودات طبيعى، آثار و حركاتش جبرى و طبيعى باشد، و اختيار هم وقتى تصور دارد كه خلط ميان حق و باطل و خير و شر ممكن باشد، و به نحوى كه انسان ها خود را در سرِ دو راهی ها ببينند، و از آثار خير و شرّ به خود آن ها پی ببرند. آنگاه هر يك از دو راه سعادت و شقاوت را كه مى خواهند، اختيار كنند.  


و اما عالم ملائكه و ظرف وجود ايشان ، عالم حق محض است كه هيچ چيزش با هيچ باطلى آميخته نيست ، همچنانكه قرآن كريم فرموده: «لا يعصون الله ما امرهم و يفعلون ما يؤمرون» و نيز فرموده: «بل عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون».
و اما عالَم ملائكه و ظرف وجود ايشان، عالَم حق محض است كه هيچ چيزش با هيچ باطلى آميخته نيست، همچنان كه قرآن كريم فرموده: «لَا يَعصُونَ اللهَ مَا أمَرَهُم وَ يَفعَلُونَ مَا يُؤمَرُونَ»، و نيز فرموده: «بَل عِبَادٌ مُكرَمُونَ * لَا يَسبِقُونَهُ بِالقَولِ وَ هُم بِأمرِهِ يَعمَلُونَ».


پس مقتضاى اين آيات و آيات ديگرى كه در اين معنا هست اين است كه ملائكه به خوديخود مخلوقات شريف و موجودات طاهر و نورانى و منزهى هستند كه هيچ نقصى در آنان وجود نداشته و دچار شر و شقاوتى نمى شوند. پس در ظرف وجود آنان امكان فساد و معصيت و تقصير نيست ، و خلاصه اين نظامى كه در عالم مادى ما هست در عالم آنان نيست - و ان شاء الله به زودى در موارد مناسبى بحث مفصل اين مساله خواهد آمد.
پس مقتضاى اين آيات و آيات ديگرى كه در اين معنا هست، اين است كه: ملائكه به خودی خود مخلوقات شريف و موجودات طاهر و نورانى و منزّهى هستند كه هيچ نقصى در آنان وجود نداشته و دچار شر و شقاوتى نمى شوند. پس در ظرف وجود آنان، امكان فساد و معصيت و تقصير نيست، و خلاصه اين نظامى كه در عالَم مادى ما هست، در عالَم آنان نيست - و إن شاء الله، به زودى در موارد مناسبى، بحث مفصل اين مسأله خواهد آمد.


اين معنا نيز خواهد آمد كه آدمى مادام كه در عالم ماده است و در ورطه هاى شهوات و هواها چون اهل كفر و فسوق غوطه ميخورد هيچ راهى به اين ظرف و اين عالم ندارد تنها وقتى مى تواند بدان راه يابد كه عالم ماديش تباه گردد و به عالم حق قدم نهد - و خلاصه پرده ماديتشان كنار رود - آن وقت است كه عالم ملائكه را مى بينند،
اين معنا نيز خواهد آمد كه آدمى مادام كه در عالَم ماده است و در ورطه هاى شهوات و هواها چون اهل كفر و فسوق غوطه می خورد، هيچ راهى به اين ظرف و اين عالَم ندارد. تنها وقتى مى تواند بدان راه يابد كه عالَم مادی اش تباه گردد و به عالَم حق قدم نهد - و خلاصه پرده ماديّت شان كنار رود - آن وقت است كه عالَم ملائكه را مى بينند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴۵ </center>
همچنان كه قرآن كريم فرموده است: «لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد»، و اين عالم همان عالمى است كه نسبت به اين عالم بشرى آخرت ناميده مى شود.
همچنان كه قرآن كريم فرموده است: «لَقَد كُنتَ فِى غَفلَةٍ مِن هَذَا فَكَشَفنَا عَنكَ غِطَائَكَ فَبَصَرُكَ اليَومَ حَدِيدٌ»، و اين عالَم، همان عالَمى است كه نسبت به اين عالَم بشرى، «آخرت» ناميده مى شود.


پس از آنچه گذشت روشن گرديد كه ظهور عالم ملائكه براى مردمى كه در بند ماده هستند موقوف بر اين است كه ظرف وجودشان مبدل گردد، يعنى با مردن از دنيا به آخرت منتقل شوند.  
پس از آنچه گذشت، روشن گرديد كه ظهور عالَم ملائكه براى مردمى كه در بند ماده هستند، موقوف بر اين است كه ظرف وجودشان مبدل گردد. يعنى با مُردن از دنيا، به آخرت منتقل شوند.  


چيزی كه در اين جا مى خواهيم خاطر نشان سازيم اين است كه در همين دنيا هم قبل از اين انتقال ممكن است ظهور چنين عالمى براى كسى صورت بندد و ملائكه نيز براى او ظاهر شوند، همچنان كه بندگان برگزيده خدا و اولياى او كه از پليدى گناهان پاك و همواره ملازم ساحت قرب خدايند در همين دنيا عالم غيب را مى بينند، با اينكه خود در عالم شهادت اند - مانند انبياء (عليهم السلام).
چيزی كه در اين جا مى خواهيم خاطرنشان سازيم، اين است كه: در همين دنيا هم، قبل از اين انتقال ممكن است ظهور چنين عالَمى براى كسى صورت بندد و ملائكه نيز، براى او ظاهر شوند. همچنان كه بندگان برگزيده خدا و اولياى او - كه از پليدى گناهان پاك و همواره ملازم ساحت قرب خدايند - در همين دنيا عالَم غيب را مى بينند، با اين كه خود در عالَم شهادت اند - مانند انبياء «عليهم السلام».


و شايد همين معنايى كه گفتيم مراد آيه «ما ننزل الملائكة الا بالحق و ما كانوا اذا منظرين» باشد، چون اگر مشركين پيشنهاد نازل شدن ملائكه را دادند، براى اين بوده كه آنان را در صورت اصليشان ببينند تا پس از ديدن، دعوت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را تصديق كنند و اين پيشنهاد جز با مردنشان عملى نمى شود.
و شايد همين معنايى كه گفتيم، مراد آيه «مَا نُنَزِّلَ المَلَائِكَةَ إلّا بِالحَقِّ وَ مَا كَانُوا إذاً مُنظَرِين» باشد. چون اگر مشركان پيشنهاد نازل شدن ملائكه را دادند، براى اين بوده كه آنان را در صورت اصلی شان ببينند، تا پس از ديدن، دعوت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را تصديق كنند و اين پيشنهاد، جز با مُردنشان عملى نمى شود.


همچنان كه قرآن كريم فرموده :«و قال الذين لا يرجون لقائنا لو لا انزل علينا الملائكة... يوم يرون الملائكة لا بشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرا محجورا و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا».
همچنان كه قرآن كريم فرموده: «وَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرجُونَ لِقَائَنَا لَولَا أُنزِلَ عَلَينَا المَلَائِكَةَ... * يَومَ يَرَونَ المَلَائِكَةَ لَا بُشرَى يَومَئِذٍ لِلمُجرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجراً مَحجُوراً وَ قَدِمنَا إلَى مَا عَمِلُوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلنَاهُ هَبَاءً مَنثُوراً».


و هر دوى اين معانى در «آيه و قالوا لولا انزل عليه ملك و لو انزلنا ملكا لقضى الامر ثم لا ينظرون و لو جعلناه ملكا لجعلناه رجلا و للبسنا عليهم ما يلبسون» جمع شده، خداى تعالى مى فرمايد:
و هر دوى اين معانى در آيه: «وَ قَالُوا لَولَا أُنزِلَ عَلَيهِ مَلَكٌ وَ لَو أنزَلنَا مَلَكاً لَقُضِىَ الأمرُ ثُمَّ لَا يُنظَرُونَ وَ لَو جَعَلنَاهُ مَلَكاً لَجَعَلنَاهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسنَا عَلَيهِم مَا يَلبِسُونَ» جمع شده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴۶ </center>
اگر ما فرشتگانى به عنوان معجزه و براى تصديق نبوت او نازل كنيم لازمه اش اين است كه كار ايشان را يكسره سازيم و هلاكشان كنيم و حتى اگر يكى از فرشتگان را پيامبر مردم كنيم باز ناگزيريم او را به صورت يك فرد بشر ممثل و مجسم كنيم ، و او را در مواقف اشتباه و خطا قرار دهيم، چون منظور از رسالت اين است كه يكى از وسائل امتحان باشد كه هم وسيله نجات و هم وسيله هلاك بوده باشد و از رسالتى كه عقول مردم را مضطر و مجبور به ايمان و قبول دعوت الهى نمايد غرضى كه گفتيم حاصل نمى شود.
خدای تعالی می فرماید:
 
اگر ما فرشتگانى به عنوان معجزه و براى تصديق نبوت او نازل كنيم، لازمه اش، اين است كه كار ايشان را يكسره سازيم و هلاكشان كنيم، و حتى اگر يكى از فرشتگان را پيامبر مردم كنيم، باز ناگزيريم او را به صورت يك فرد بشر، ممثّل و مجسّم كنيم، و او را در مواقف اشتباه و خطا قرار دهيم. چون منظور از رسالت اين است كه يكى از وسائل امتحان باشد كه هم وسيله نجات و هم وسيله هلاك بوده باشد، و از رسالتى كه عقول مردم را مضطر و مجبور به ايمان و قبول دعوت الهى نمايد، غرضى كه گفتيم حاصل نمى شود.
<span id='link102'><span>
<span id='link102'><span>


۱۴٬۵۲۵

ویرایش