گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۱: خط ۲۱:
<span id='link329'><span>
<span id='link329'><span>


==اشاره به معنا و اقسام دوگانه عدل (فردى و اجتماعى ) ==
==اشاره به معنا و اقسام دوگانه عدل فردى و اجتماعى ==
در جمله «'''ان الله يامر بالعدل '''» دستور به عدل و داد مى دهد، و عدل مقابل ظلم است ، راغب در مفردات مى گويد: عدالت و معادله لفظى است كه معناى مساوات را اقتضاء مى كند، و به اعتبار اضافه و نسبت ، استعمال مى شود، و عدل - به فتحه عين -، و عدل - به كسره عين - از نظر معنا نزديك به هم هستند، چيزى كه هست عدل - به فتحه عين - در جايى استعمال مى شود كه با بصر و حس ديده مى شود، مانند عدل شدن اين كفه ترازو با آن كفه اش يا اين لنگه بار با آن لنگه اش ، يا اين عدد از گردو با آن عددش ، يا اين مقدار گندم با مقدارى ديگر از آن ، پس بنا بر اين مى توان گفت عدل به معناى تقسيط و تقسيم بطور مساوى است .
در جمل، «إنَّ اللهَ يَأمُرُ بِالعَدل»، دستور به عدل و داد مى دهد، و «عدل»، مقابل ظلم است.  


سپس اضافه كرده كه عدل دو قسم است :
راغب در مفردات مى گويد: عدالت و معادله، لفظى است كه معناى مساوات را اقتضاء مى كند، و به اعتبار اضافه و نسبت، استعمال مى شود، و «عَدل» - به فتحه عين - و «عِدل» - به كسره عين - از نظر معنا نزديك به هم هستند.


يكى مطلق كه عقل اقتضاى حسن آن را دارد، و در هيچ زمان و عصرى منسوخ نمى شود و بهيچ وجه اعتداء و ظلم شمرده نمى شود، مانند احسان به هر كس كه به تو احسان كرده ، و آزار نكردن كسى را كه او از آزار تو خوددارى نموده .
چيزى كه هست، «عَدل» - به فتحه عين - در جايى استعمال مى شود كه با بصر و حس ديده مى شود. مانند عدل شدن اين كفه ترازو با آن كفه اش، يا اين لنگه بار با آن لنگه اش، يا اين عدد از گردو با آن عددش، يا اين مقدار گندم با مقدارى ديگر از آن. پس بنابراين، مى توان گفت: «عدل»، به معناى تقسيط و تقسيم به طور مساوى است.


دوم عدلى كه عقل ، عدالت بودن آن را تشخيص نداده بلكه بوسيله شرع شناخته مى شود، مانند قصاص و ارش و ديه جنايت ، و اصل مال مرتد، كه اين قسم از عدالت قابل نسخ هست ، و در بعضى از زمانها منسوخ مى شود، و بهمين جهت قرآن كريم همين عدالت را اعتداء و سيئه خوانده ، يكجا فرموده : ((فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه : پس هر كس ‍ به شما تجاوز كرد شما (هم ) به او تجاوز كنيد و جاى ديگر فرموده : و جزاء سيئة سيئة مثلها : جزاى بدى ، بدى ديگرى است مثل آن )).
سپس اضافه كرده كه عدل دو قسم است:
 
يكى: «مطلق»، كه عقل اقتضاى حُسن آن را دارد، و در هيچ زمان و عصرى منسوخ نمى شود و به هيچ وجه، اعتداء و ظلم شمرده نمى شود. مانند احسان به هر كس كه به تو احسان كرده، و آزار نكردن كسى را كه او، از آزار تو خوددارى نموده.
 
دوم: عدلى كه عقل، عدالت بودن آن را تشخيص نداده، بلكه به وسيله شرع شناخته مى شود. مانند قصاص و ارش و ديه جنايت، و اصل مال مرتد، كه اين قسم از عدالت قابل نسخ هست، و در بعضى از زمان ها منسوخ مى شود. و به همين جهت، قرآن كريم، همين عدالت را «اعتداء» و «سيّئه» خوانده. يك جا فرموده: «فَمَنِ اعتَدَى عَلَيكُم فَاعتَدُوا عَلَيه: پس هر كس ‍ به شما تجاوز كرد شما (هم ) به او تجاوز كنيد و جاى ديگر فرموده : و جزاء سيئة سيئة مثلها : جزاى بدى ، بدى ديگرى است مثل آن )).


بيان اينكه امر به عدل در «'''ان الله ياءمر بالعدل و الاحسان '''» امر به عدالت اجتماعىاست
بيان اينكه امر به عدل در «'''ان الله ياءمر بالعدل و الاحسان '''» امر به عدالت اجتماعىاست
خط ۷۰: خط ۷۴:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۸۱ </center>
<span id='link332'><span>
<span id='link332'><span>
==نهى از فحشا و منكر و بغى در واقع امر به حفظ وحدت در مجتمع است ==
==نهى از فحشا و منكر و بغى در واقع امر به حفظ وحدت در مجتمع است ==
اين سه عنوان يعنى فحشاء و منكر و بغى هر چند از نظر مصداق غالبا يكى هستند، مثلا هر كارى كه فحشاء باشد غالبا منكر هم هست ، و هر كارى كه بغى باشد، غالبا فحشاء و منكر نيز هست ، ليكن نهى در آيه متعلق به آنها شده بخاطر عنوانى كه دارند، چون وقوع اعمالى كه يكى از اين سه عنوان را دارد در مجتمع باعث شكاف عميق ميان اعمال اجتماعى صادره از اهل آن اجتماع مى شود، و اعمال اجتماع از هم پاشيده شده نيروها هدر مى رود و آن التيام و وحدت عمل از هم گسيخته گشته ، نظام فاسد، و مجتمع دچار انحلال مى شود، هر چند كه در ظاهر و صورت بپا ايستاده باشد، و وقتى نظام از هم پاشيده شد هلاك سعادت افراد حتمى است .
اين سه عنوان يعنى فحشاء و منكر و بغى هر چند از نظر مصداق غالبا يكى هستند، مثلا هر كارى كه فحشاء باشد غالبا منكر هم هست ، و هر كارى كه بغى باشد، غالبا فحشاء و منكر نيز هست ، ليكن نهى در آيه متعلق به آنها شده بخاطر عنوانى كه دارند، چون وقوع اعمالى كه يكى از اين سه عنوان را دارد در مجتمع باعث شكاف عميق ميان اعمال اجتماعى صادره از اهل آن اجتماع مى شود، و اعمال اجتماع از هم پاشيده شده نيروها هدر مى رود و آن التيام و وحدت عمل از هم گسيخته گشته ، نظام فاسد، و مجتمع دچار انحلال مى شود، هر چند كه در ظاهر و صورت بپا ايستاده باشد، و وقتى نظام از هم پاشيده شد هلاك سعادت افراد حتمى است .
۱۴٬۴۷۳

ویرایش