۱۶٬۲۹۰
ویرایش
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
ما نمى گوييم آيه با آن توجيهى كه كرده اند، نمى سازد، بلكه مى گوييم: بايد رعايت سياق را هم كرد. و آيه شريفه، با در نظر گرفتن آن جهت، فقط يك مورد دارد و بس، و با يك مورد انطباق مى كند و بس، و آن مورد، خداى سبحان و بت هايى است كه مى پرستيدند و لا غير. | ما نمى گوييم آيه با آن توجيهى كه كرده اند، نمى سازد، بلكه مى گوييم: بايد رعايت سياق را هم كرد. و آيه شريفه، با در نظر گرفتن آن جهت، فقط يك مورد دارد و بس، و با يك مورد انطباق مى كند و بس، و آن مورد، خداى سبحان و بت هايى است كه مى پرستيدند و لا غير. | ||
==مراد از غيبت آسمان ها و زمين، در آیه | ==مراد از غيبت آسمان ها و زمين، در آیه شریفه== | ||
«'''وَ للَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلّا كلَمْح الْبَصرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَئٍ قَدِيرٌ'''»: | «'''وَ للَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلّا كلَمْح الْبَصرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَئٍ قَدِيرٌ'''»: | ||
در اطلاقات قرآن | در اطلاقات قرآن كريم، «غيب»، مقابل «شهادت» به كار رفته، و مكرر فرموده: «عَالِمُ الغَيبِ وَ الشَّهَادَة»، و مكرر گفته ايم كه غيب و شهادت، دو امر اضافى است. به اين معنا كه ممكن است يك امر نسبت به چيزى غيب و غايب باشد، و نسبت به چيزى ديگر شهادت و مشهود باشد. | ||
و چون ممكن است يك | |||
اگر اضافه غيب به سماوات و | و چون ممكن است يك شئ داراى چند وجه باشد، يك وجهش براى غير خود، شهادت باشد، يعنى ظاهر باشد، و وجه ديگرش غيب باشد، و خلاصه موجود واحد، هم غيب باشد و هم شهادت. بنابراين، اضافه غيب و شهادت به هر چيز، دو جور تصور دارد: يكى اضافۀ لاميّه (مانند غلام زيد)، و يكى اضافه تبعيضى، (مانند انگشتر نقره). | ||
و اگر اضافه به معناى دوم | |||
اگر اضافه غيب به سماوات و ارض، اضافۀ «لاميه» باشد، معناى «وَ لِلّهِ غَيبُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض»، اين مى شود كه خدا از آسمان ها و زمين، چيزى مى داند كه خارج از حدود آن دو است. آن جا هم كه اضافه به منظور نوعى اختصاص است، مانند: «فَلَا يُظهِرُ عَلَى غَيبِهِ أحَداً» نيز، ملحق به همين اضافه لاميّه است. | |||
و اگر اضافه به معناى دوم باشد، آن وقت مراد از غيب سماوات و ارض، غيبى است كه آسمان ها و زمين، مشتمل بر آن اند. يعنى غيبى است كه در داخل آن دو است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۴۰ </center> | ||
خلاصه | خلاصه اين كه: آسمان و زمين، دو رو دارند: يكى براى مردم مشهود است و روى ديگرش، غايب، ولى براى خدا، هر دو مشهود است. و به عبارت ديگر: خدا از آن سوى آسمان ها و زمين كه براى بشر غايب است، خبر دارد. | ||
<span id='link300'><span> | <span id='link300'><span> | ||
ویرایش