۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۸۷: | خط ۱۸۷: | ||
كلمۀ «مِن» در «مِنَ القُرآن»، بيانيه است كه موصول «ما» در «مَا هُوَ شِفَاء» را معنا مى كند، و معنايش اين است كه: ما نازل مى كنيم آنچه را كه شفا و رحمت است، و آن قرآن است. | كلمۀ «مِن» در «مِنَ القُرآن»، بيانيه است كه موصول «ما» در «مَا هُوَ شِفَاء» را معنا مى كند، و معنايش اين است كه: ما نازل مى كنيم آنچه را كه شفا و رحمت است، و آن قرآن است. | ||
==وجه اين كه قرآن براى | ==وجه اين كه قرآن براى مؤمنان، «شفاء» و «رحمت» ناميده شده است== | ||
و اگر قرآن را | و اگر قرآن را «شفا» ناميده، با در نظر داشتن اين كه شفا بايد حتما مسبوق به مرضى باشد، خود افاده مى كند كه دل هاى بشر احوال و كيفياتى دارد، كه اگر قرآن را با آن احوال مقايسه كنيم، خواهيم ديد كه همان نسبتى را دارد كه يك داروى معالج با مرض دارد. اين معنا از اين كه دين حق را فطرى دانسته نيز، استفاده مى شود. | ||
زيرا همان طور كه آدمى از اولين روز | زيرا همان طور كه آدمى از اولين روز پيدايشش، داراى بنيه اى بود كه در صورت نبودن موانع و قبل از آن كه احوالى منافى و آثارى مغاير پيدا شود، آن بنيه او را به صورت دو پا و مستقيم در مى آورد، و همه افراد انسان به همين حالت به دنيا مى آمدند، و با دو پا و استقامت قامت در پى اطوار زندگى مى شدند. همچنين از نظر خلقت اصلى داراى عقاید حقّه اى است در باره مبدأ و معاد و فروع آن دو. چه از اصول معارف و چه از پايه هاى اخلاق فاضله و مناسب با آن عقايد كه در نتيجه داشتن آن فطرت و غريزه اعمال و احوالى از او سر مى زند، كه با آن ملكات مناسب است. | ||
اين را گفتيم تا كاملا روشن گردد كه | اين را گفتيم تا كاملا روشن گردد كه انسان، همان طور كه سلامتى و ناسلامتى جسمى دارد، يك سلامتى و ناسلامتى روحى هم دارد، و همان طور كه اختلال در نظام جسمى او، باعث مى شود كه دچار مرض هایى جسمى گردد، همچنين اختلال در نظام روح او باعث مى شود به مرض هاى روحى مبتلا شود. و همان طور كه براى مرض هاى جسمی اش دوایى است، براى مرض هاى روحی اش نيز، دوایى است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۵۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۵۳ </center> | ||
همچنان كه خداى سبحان در ميان مؤمنان، گروهى را چنين معرفى مى كند كه در دل هاشان مرض دارند، و اين مرض، غير از كفر و نفاق است كه صريح مى باشند، و مى فرمايد: «لَئِن لَم يَنتَهِ المُنَافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفُونَ فِى المَدِينَةِ لَنُغرِيَنَّكَ بِهِم». و نيز مى فرمايد: «وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ وَ الكَافِرُونَ مَاذَا أرَادَ اللهُ بِهَذَا مَثَلاً». | |||
و | و اين كه قرآن كريم، آن را «مرض» خوانده، قطعا چيزى است كه ثبات قلب و استقامت نفس را مختل مى سازد. از قبيل شك و ريب، كه هم آدمى را در باطن دچار اضطراب و تزلزل نموده، به سوى باطل و پيروى هوا متمايل مى سازد. و هم با ايمان (البته با نازل ترين درجه ايمان) منافات نداشته، عموم مردم با ايمان نيز دچار آن هستند، و خود يكى از نواقص و نسبت به مراتب عاليه ايمان شرك شمرده مى شود، و خداى تعالى در اين باره فرموده: «وَ مَا يُؤِمِنُ أكَثَرُهُم بِاللّهِ إلّا وَ هُم مُشرِكُون». و نيز فرموده: «فَلَا وَ رَبِّكَ لَا يُؤمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَينَهُم ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِى أنفُسِهِم حَرَجاً مِمَّا قَضَيتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسلِيماً». | ||
و قرآن | و قرآن كريم، با حجت هاى قاطع و براهين ساطع خود، انواع شك و ترديدها و شبهاتى را كه در راه عقايد حق و معارف حقيقى مى شود، از بين برده، با مواعظ شافى خود و داستان هاى آموزنده و عبرت انگيز و مَثَل هاى دلنشين و وعده و وعيد و انذار و تبشيرش و احكام و شرايعش، با تمامى آفات و عاهات دل ها مبارزه نموده، همه را ريشه كن مى سازد. بدين جهت، خداوند، قرآن را «شفاى دل مؤمنان» ناميده است. | ||
و اما | و اما اين كه آن را «رحمت» براى مؤمنان خوانده - با در نظر داشتن اين كه «رحمت»، افاضه اى است كه به وسيله آن، كمبودها جبران گشته، حوائج برآورده مى شود - دليلش اين است كه: «قرآن»، دل آدمى را به نور علم و يقين روشن مى سازد، و تاريكی هاى جهل و كورى وشك را از آن دور مى نمايد، و آن را به زيور ملكات فاضله و حالت شريفه آراسته، اين گونه زيورها را جايگزين پليدی ها و صورت هاى زشت و صفات نكوهيده مى سازد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۵۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۵۴ </center> | ||
پس قرآن | پس قرآن كريم، از آن جهت «شفا» است كه اول صفحۀ دل را از انواع مرض ها و انحرافات پاك مى كند، و زمينه را براى جاى دادن فضائل آماده مى سازد. و از آن جهت «رحمت» است؛ كه صحت و استقامت اصلى و فطرى آن را به وى باز مى گرداند. پس از آن جهت «شفا» است كه محل دل را از موانعى كه ضد سعادت است، پاك نموده و آماده پذيرشش مى سازد، و از آن جهت «رحمت» است، كه هيأت سعادت به دل مؤمن داده، نعمت استقامت و يقين را در آن جايگزين مى كند. | ||
پس قرآن كريم، هم | پس قرآن كريم، هم «شفا» است براى دل ها و هم «رحمت»، همچنان كه «هدايت» و «رحمت» براى نفوس در معرض ضلالت است. اين را بدان جهت تذكر داديم، كه نكته متفرع شدن «رحمت» بر «شفا» در جملۀ «مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِين» روشن شود. پس اين جمله، نظير آيه: «هُدىً وَ رَحمَةً لِقَومٍ يُؤمِنُون»، و جملۀ «وَ مَغِفرَةً وَ رَحمَةً» است. | ||
و بنابر آنچه | و بنابر آنچه گذشت، معناى آيه: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِين»، اين است كه ما چيزى بر تو نازل مى كنيم كه مرض هاى قلب ها را از بين برده و حالت صحت و استقامت اصلی اش را به آن باز مى گرداند. پس آن را از نعمت سعادت و كرامت برخوردار مى سازد. | ||
<span id='link166'><span> | <span id='link166'><span> | ||
ویرایش