۱۶٬۸۸۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴: | خط ۴: | ||
وليكن اين وجه مبنى بر اين است كه | وليكن اين وجه مبنى بر اين است كه «امام» در آيه، به معناى عرفی اش بوده باشد. يعنى آن فرد از عقلا كه ديگران به وى اقتداء و از او پيروى كنند، و اگر معناى خاص ديگرى در عرف قرآن داشته باشد، نمى توانيم بر اين معناى عرفى حمل كنيم. و اتفاقا اين كلمه در عرف قرآن، معناى مخصوصى دارد، و لذا هر جا اطلاق شود، به آن معنا حمل مى شود، و آن، عبارت است از: «كسى كه به امر خدا هدايت مى كند»، و يا «در گمراهى به وى اقتداء مى شود». | ||
و از جمله | و از جمله اقوال، يكى ديگر اين است كه: مراد از «امام»، نامه اعمال مردم است، همچنان كه گفته مى شود: اى اصحاب كتاب خير! و اى اصحاب كتاب شرّ! و اگر نامه اعمال را «امام» ناميده، براى اين بوده كه مردم تابع حكم آنند. هر حكمى كه كرد، چه بهشت و چه دوزخ، چاره اى جز اطاعت ندارد. | ||
اين وجه نيز باطل | اين وجه نيز باطل است، و معنا ندارد نامه اعمال و پرونده زندگى افراد، را پيشوا و امام بنامند، با اين كه نامه، تابع اعمال آدمى است، نه اين كه انسان تابع آن باشد. پس اگر آن را تابع بناميم، مناسب تر است تا متبوع، و اما اين توجيهى كه برايش كرده اند و گفته اند كه مردم تابع حكم آن كتاب اند، آن نيز صحيح نيست. زيرا آن كه اطاعت و پيروى مى شود، حكمى است كه خداوند بعد از پخش نامه ها و پس از سؤال و سنجيدن اعمال و شهادت شهود مى كند، نه حكم كتاب. چون «كتاب»، حكم بهشت و دوزخ ندارد، تنها مشتمل بر متن اعمال از خير و شر است. | ||
از | از همين جا روشن مى شود كه مراد از «امام»، لوح محفوظ و يا صحيفه اعمال امت نيز - كه آيه «كُلُّ أُمَّةٍ تُدعَى إلَى كِتَابِهَا» بدان اشاره مى كند - نيست. زيرا «كتاب» در آيه مذكور، كتاب امت ها است، ولى در آيه مورد بحث، كتاب فرد فرد اشخاص است كه به دستشان داده مى شود. آرى، ظاهر «فَمَن أُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ»، همين است. | ||
و از جمله | و از جمله اقوال، يكى اين است كه: مراد از «امام»، مادران است - كه امام را جمع «أُم» بگيريم - به دليل اين كه در روايت آمده: «روز قيامت، مردم را به اسم مادران صدا مى زنند». پس معناى آيه، اين است كه: روزى كه مردم را به اسم مادرانشان صدا مى زنيم. | ||
اشكال اين | اشكال اين وجه، اين است كه با لفظ آيه جور نمى آيد. زيرا در آيه فرموده: «مى خوانيم هر مردمى را با امامشان». و نفرموده «مى خوانيم مردم را با امامشان». و يا «مى خوانيم هر انسانى را با مادرش». و اگر واقعا منظور از «امام»، مادران بودند، جا داشت به يكى از دو تعبير آخرى فرموده باشد، و آن روايتى هم كه گفتند بر طبق اين وجه هست، به فرض كه صحيح باشد و قبولش كنيم، تازه يك روايت مستقلى است كه ربطى به تفسير آيه ندارد. | ||
علاوه بر | علاوه بر اين، جمع بستن أُمَ (مادر) به «امام»، خود لغت نادرى است، كه كلام خداى را بر چنين معناى نادر حمل نبايد كرد. و زمخشرى هم، در كشاف، اين قول را از بدعت هاى تفاسير دانسته است. | ||
و از آن | و از آن جمله، اين است كه گفته اند: مراد از «امام»، كسى است كه به او اقتداء شود. چه عاقل باشد و چه غيرعاقل. چه حق و چه باطل. بنابر اين قول، انبياء و اولياء و شيطان و رؤساى ضلالت و خود اديان حق و باطل و كتب آسمانى و كتب ضلال و سنّت هاى اجتماعى، از خوب و بد، همه امام اند. بنابراين وجه، شايد دعوت هر مردمى با امامشان، كنايه از اين باشد كه هر تابعى در روز قيامت، ملازم متبوع خويش است، و «باء» «بِإمَامِهِم»، براى مصاحبه است. | ||
اشكال اين | اشكال اين وجه، همان اشكالى است كه به قول گذشته - كه مى گفت: «مراد از «امام حق»، پيغمبر است و مراد از «امام باطل»، شيطان) - كرديم. | ||
آرى، در آن جا گفتيم: وقتى خود قرآن در اين كلمه عرف خاصى دارد، نمى توانيم بر معناى عرفى و لغوى حمل كنيم. قرآن، «امام» را در طرف هدايت، عبارت مى داند از: «كسى كه به امر خدا هدايت مى كند»، و در طرف ضلالت، مقتدا و پيشواى گمراهان قرار مى گيرد. | |||
ممكن هم هست بگویيم: «باء» در «بِإمَامِهِم»، باء آلت است، و معناى آن، اين است كه روزى كه هر طایفه اى به وسيله امامش دعوت و احضار مى شود. (دقت فرمایيد). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۳۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۳۲ </center> | ||
علاوه بر | علاوه بر اين، «كتاب»، «سنّت»، «دين» و ديگر موارد مذكور، امام مستقل نيستند، بلكه برگشت پيروى از آن ها به پيروى از پيغمبر و امام است، و همچنين پيغمبر هم، از جهت اين كه امام است، به امر خدا هدايت مى كند. و اما در جهت اين كه از معارف غيبى خبر مى دهد، يا پيام هاى خدایى را ابلاغ مى نمايد، از اين جهت نبى و يا رسول است و امام نيست. و همچنين، اضلال مذاهب باطله و كتب ضلال و سنّت هاى غلط، در حقيقت، اضلال مؤسسين آن مذاهب و مبدعين آن بدعت ها است. | ||
==وجوهی که در معناى آیه: «مَن كَانَ فِى هَذِهِ أعمَى فَهُوَ فِى الآخِرَةِ أعمَى» گفته شده== | |||
«'''وَ مَن كانَ فى هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فى الاَخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضلُّ سبِيلاً'''»: | «'''وَ مَن كانَ فى هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فى الاَخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضلُّ سبِيلاً'''»: | ||
مقابله ميان ((فى هذه (( و((فى الاخرة (( مى رساند كه مقصود از ((هذه (( همين زندگى دنيا است ، همچنانكه بودن سياق آيه در مقام بيان يكسانى و مطابقت دنيا با آخرت دليل بر اين است كه مراد از كورى آخرت كورى چشم نيست ، بلكه نداشتن بصيرت و ديده باطنى است، و همچنين مقصود از كورى در دنيا هم همين است همچنانكه در جاى ديگر اين كورى را، كورى بصيرت معنا كرده وفرموده ((فانّها لاتعمى الابصار ولكن تعمى القلوب الّتى فى الصّدور ونيز مؤيد اين معنا قرار گرفتن اضل سبيلا بعد از كورى آخرت است كه مى رساند مقصود از آن گمراهى وبى بصيرتى است. | مقابله ميان ((فى هذه (( و((فى الاخرة (( مى رساند كه مقصود از ((هذه (( همين زندگى دنيا است ، همچنانكه بودن سياق آيه در مقام بيان يكسانى و مطابقت دنيا با آخرت دليل بر اين است كه مراد از كورى آخرت كورى چشم نيست ، بلكه نداشتن بصيرت و ديده باطنى است، و همچنين مقصود از كورى در دنيا هم همين است همچنانكه در جاى ديگر اين كورى را، كورى بصيرت معنا كرده وفرموده ((فانّها لاتعمى الابصار ولكن تعمى القلوب الّتى فى الصّدور ونيز مؤيد اين معنا قرار گرفتن اضل سبيلا بعد از كورى آخرت است كه مى رساند مقصود از آن گمراهى وبى بصيرتى است. |
ویرایش