۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۱: | ||
وجه زير نيز از نظر سخافت، دست كمى از وجوه مذكور ندارد، و آن، اين است كه گفته اند: ضمير در «إنَّهُ» به موسى بر مى گردد، نه به نوح! و جمله، تعليل فرستادن كتاب به موسى و آن را هدايت بنى اسرائيل قرار دادن است. البته در صورتى كه ضمير «هاء» در «وَ جَعَلنَاهُ» را به موسى برگردانيم، نه به كتاب. | وجه زير نيز از نظر سخافت، دست كمى از وجوه مذكور ندارد، و آن، اين است كه گفته اند: ضمير در «إنَّهُ» به موسى بر مى گردد، نه به نوح! و جمله، تعليل فرستادن كتاب به موسى و آن را هدايت بنى اسرائيل قرار دادن است. البته در صورتى كه ضمير «هاء» در «وَ جَعَلنَاهُ» را به موسى برگردانيم، نه به كتاب. | ||
== | ==معانى مختلف واژه «قَضَاء» و در آیه شریفه == | ||
«'''وَ قَضيْنَا إِلى بَنى | «'''وَ قَضيْنَا إِلى بَنى إِسرائيلَ فى الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فى الاَرْضِ مَرَّتَينِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كبِيراً'''»: | ||
راغب در | راغب در مفردات، در معناى «قضاء» گفته است كه: به معناى فيصله دادن به امرى است، چه با گفتار باشد و چه با عمل، و هر كدام بر دو وجه است: يكى الهى و ديگرى بشرى. | ||
از جمله «قضاء الهى» اين است كه فرموده: «وَ قَضَى رَبُّكَ ألّا تَعبُدُوا إلّا إيّاهُ» خدا دستور داده كه جز او را نپرستيد. و نيز در همين معناست كه فرموده: «وَ قَضَينَا إلَى بَنِى إسرَائِيلَ فِى الكِتَابِ». يعنى: ما اعلام كرديم و حكم را فيصله يافته كرديم و به ايشان به وسيله وحى چنين اعلام نموديم كه... | |||
و بر همين معنا حمل مى شود آيه: «وَ قَضَينَا إلَيهِ ذَلِكَ الأمر أنَّ دَابِرَ هَؤُلَاءِ مَقطُوعٌ: اين امر را به وى حكم كرديم كه نسل اينان مقطوع خواهد بود». | |||
و اما قضاء فعلى و عملى الهى اين است كه مى فرمايد: «وَ اللّهُ يَقضِى بِالحَقّ وَ الَّذِينَ يَدعُونَ مِن دُونِهِ لَا يَقضُونَ بِشَئٍ: تنها خداست كه به حق حكم مى كند و غير او آنچه را به خدایى مى خوانند، هيچ حكم (و اثرى) نخواهند داشت، نه به حق و نه به باطل». | |||
«'''فَقَضَيهُنَّ سَبعَ سَمَاوَاتٍ فِى يَومَين'''»: پس آن ها را در دو روز، هفت آسمان كرد»، كه «قضاء» در آن، به معناى ابداء و فراغت از ايجاد است و اين آيه در حقيقت، در معنى همان آيه: «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض» است. | |||
و اما «قضاء» در قول بشرى اين است كه مى گويند: داود چنين قضاء كرد. پس حكمى كه حاكم مى كند از مقوله كلام است و در قضاء فعلى بشرى، آيه شريفه مى فرمايد: «فَإذَا قَضَيتُم مَنَاسِكَكُم: پس چون مناسك خود را به پايان رسانديد»، و همچنين مى فرمايد: «ثُمَّ ليَقضُوا تَفَثَهُم وَليُوفُوا نُذُورَهُم: پس آلودگی هاى خود را زائل نموده، به نذرهاى خود وفا كنند». | |||
و كلمه «علو» به معناى ارتفاع و در آيه مورد بحث، كنايه است از طغيان به ظلم و تعدى. زيرا «علّو»، عطف بر فساد شده، آن هم عطف تفسيرى. در جاى ديگر قرآن نيز به اين معنا آمده است، آن جا كه فرموده: «إنَّ فِرعَونَ عَلَا فِى الأرضِ وَ جَعَلَ أهلَهَا شِيَعاً: فرعون در زمين علو كرد و اهل زمين را فرقه فرقه نمود». | |||
و معناى آيه، اين است كه: ما بنى اسرائيل را در كتاب كه همان تورات باشد، خبر داده و اعلام نموديم. خبرى قاطع، كه سوگند مى خورم و قطعى مى گويم كه شما نژاد و گروه بنى اسرائيل به زودى در زمين فساد خواهيد كرد - كه مراد از «زمين»، سرزمين فلسطين و اطراف آن است - و اين فساد را در دو نوبت پشت سر هم انجام خواهيد داد، و در زمين طغيان و علّوبزرگى خواهيد نمود. | |||
«'''فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَّنَا أُولى بَأْسٍ شدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَ كَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً'''»: | |||
راغب در مفردات، در معناى كلمۀ «بأس» مى گويد: «بُؤس» و «بَأس» و «بَأساء»، به معناى شدت و مكروه است، با اين تفاوت كه «بؤس»، بيشتر در فقر و جنگ و «بأس» و «بأساء»، بيشتر در عذاب استعمال مى شود. مانند آيه شريفه: «وَ اللّهُ أشَدُّ بَأساً وَ أشَدُّ تَنكِيلاً». | |||
و در مجمع البيان مى گويد: ماده «جَوس» به معناى سر زدن به اين جا و آن جا است. مثلا گفته مى شود: فلانى را در فلان قبيله رها كردم تا يَجُوسُهُم وَ يَدُوسُهم، يعنى بگردد و يك يك را پيدا نموده، لگدمال كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱ </center> | ||
هر جا را كه آمد | ابوعبيده هم در معناى اين كلمه گفته است: هر جا را كه آمد و شد كرده، پا نهاده باشى، حَوس و جَوس كرده اى. آنگاه گفته است: بعضى گفته اند «جَوس»، به معناى طلب كردن يك چيزى به جستجو است. | ||
==معناى آيه شريفه: «فَإذَا جَاءَ وَعدُ أُولَيهُمَا...»، و وجوه گفته شده در باره آن== | |||
واينكه فرمود: ((فاذا جاء وعد اوليهما(( تفريعى است بر جمله : ((لتفسدنّ...(( وضمير تثنيه ((هما(( به مرتين برمى گردد، و معنايش اين است كه دوبار فساد مى كنيد، وبنابراين معناى ((اوليهما(( افساد اولى است ومراد به ((وعد اولى (( وعده اول از آندووعده وآن نكال ونقمتى است كه خدا در برابر فسادشان داده ، ودر نتيجه وعد به معناى موعود خواهد بود، وآمدن وعد كنايه از آمدن هنگام انجاز وعملى كردن آنست ، وهمين خود دليل است بر اينكه خداوند در برابر دونوبت افساد آنان دوتا وعده داده ، واگر اسمى از دومى نبرده به خاطر اختصار بوده ، وگويا فرموده : در زمين دونوبت فساد مى كنيد وما وعده تان داده ايم كه در هر نوبت انتقام بگيريم وقتى افساد اول كرديد... همه آنچه را كه گفتيم به كمك سياق آيه بود كه از آيه استفاده كرديم ومعناى آيه كه فرمود: ((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باس شديد(( اين است كه بندگان نيرومند خود را بسيج كرديم وفرستاديم تا شما را ذليل نموده واز شما انتقام بگيرند. | واينكه فرمود: ((فاذا جاء وعد اوليهما(( تفريعى است بر جمله : ((لتفسدنّ...(( وضمير تثنيه ((هما(( به مرتين برمى گردد، و معنايش اين است كه دوبار فساد مى كنيد، وبنابراين معناى ((اوليهما(( افساد اولى است ومراد به ((وعد اولى (( وعده اول از آندووعده وآن نكال ونقمتى است كه خدا در برابر فسادشان داده ، ودر نتيجه وعد به معناى موعود خواهد بود، وآمدن وعد كنايه از آمدن هنگام انجاز وعملى كردن آنست ، وهمين خود دليل است بر اينكه خداوند در برابر دونوبت افساد آنان دوتا وعده داده ، واگر اسمى از دومى نبرده به خاطر اختصار بوده ، وگويا فرموده : در زمين دونوبت فساد مى كنيد وما وعده تان داده ايم كه در هر نوبت انتقام بگيريم وقتى افساد اول كرديد... همه آنچه را كه گفتيم به كمك سياق آيه بود كه از آيه استفاده كرديم ومعناى آيه كه فرمود: ((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باس شديد(( اين است كه بندگان نيرومند خود را بسيج كرديم وفرستاديم تا شما را ذليل نموده واز شما انتقام بگيرند. |
ویرایش