گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:
<span id='link310'><span>
<span id='link310'><span>


==بررسى عقلى احتمالات مسئله و متعين شدن اينكه حكم سليمان و داود حكم واحدى بوده است ==
و اين حكم واحدى بوده، كه آن دو در كيفيت اجراى آن اختلاف داشته اند، و گرنه اگر اختلافشان در اصل حكم بوده، و بر حسب فرض سليمان و داوود دو حكم مختلف كرده اند، به يكى از دو صورت تصور دارد:
و اين حكم واحدى بوده ، كه آن دو در كيفيت اجراى آن اختلاف داشته اند، و گرنه اگر اختلافشان در اصل حكم بوده ، و بر حسب فرض سليمان و داوود دو حكم مختلف كرده اند، به يكى از دو صورت تصور دارد. يا اينكه حكم هر دو حكم واقعى بوده ، و يكى ديگرى را نسخ كرده ، كه لابد حكم سليمان ناسخ ، و حكم داوود كه پيامبر قبل از او بوده منسوخ بوده ، چون قرآن هم مى فرمايد: ((ففهمناها سليمان (( و يا اينكه هر دو حكم اجتهادى خود آنان بوده ، نه حكم واقعى الهى ، بلكه هر دو نسبت به حكم واقعى الهى جاهل بوده اند، و آنچه به نظرشان رسيده حكمى ظنى بوده ، و خداى تعالى اجتهاد سليمان را تصديق و آن را حكم خود دانسته است .


اگر اولى بوده باشد - كه حكم سليمان ناسخ حكم داوود بوده - هيچ شكى نيست كه ظاهر جملات آيه با آن مساعدت ندارد، زيرا دو حكم كه يكى ناسخ ديگرى باشد متباين با هم خواهند بود، و در اين صورت بايد مى فرمود: ((و كنا لحكمهما شاهدين - و ما به حكم آن و حكم اين شاهد بوديم (( تا تعدد و تباين را برساند، نه اينكه بفرمايد ((وكنا لحكمهم (( چون اين عبارت وحدت حكم را مى رساند. علاوه بر اين شاهد بودن خدا بر حكم آن دو، مى فهماند كه هر دو از خطا مصون بوده اند،
يا اين كه حكم هر دو حكم واقعى بوده و يكى، ديگرى را نسخ كرده، كه لابد حكم سليمان ناسخ، و حكم داوود كه پيامبر قبل از او بوده، منسوخ بوده. چون قرآن هم مى فرمايد: «فَفَهَّمنَاهَا سُلَيمَانَ».
 
و يا اين كه هر دو حكم اجتهادى خود آنان بوده، نه حكم واقعى الهى، بلكه هر دو نسبت به حكم واقعى الهى جاهل بوده اند، و آنچه به نظرشان رسيده، حكمى ظنى بوده، و خداى تعالى، اجتهاد سليمان را تصديق و آن را حكم خود دانسته است.
 
اگر اولى بوده باشد - كه حكم سليمان ناسخ حكم داوود بوده - هيچ شكى نيست كه ظاهر جملات آيه با آن مساعدت ندارد. زيرا دو حكم، كه يكى ناسخ ديگرى باشد، با هم متباین خواهند بود، و در اين صورت بايد مى فرمود: «وَ كُنَّا لِحُكمِهِمَا شَاهِدِين: و ما به حكم آن و حكم اين شاهد بوديم»، تا تعدد و تباين را برساند. نه اين كه بفرمايد: «وَ كُنَّا لِحُكمِهِم». چون اين عبارت، وحدت حكم را مى رساند. علاوه بر اين، شاهد بودن خدا بر حكم آن دو، مى فهماند كه هر دو از خطا مصون بوده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۴۰ </center>
و اگر داوود به حكم منسوخ حكم كرده باشد در خطا بوده است ، و با جمله بعدى هم كه مى فرمايد: ((و ما به هر يك از آنان حكم و علم داده بوديم (( نمى سازد، چون اين آيه دلالت مى كند بر تاءييد، و ظاهر در مدح است .
و اگر داوود به حكم منسوخ حكم كرده باشد، در خطا بوده است، و با جمله بعدى هم كه مى فرمايد: «و ما به هر يك از آنان، حكم و علم داده بوديم»، نمى سازد چون اين آيه دلالت مى كند بر تأييد، و ظاهر در مدح است.
 
و اما احتمال دومى، كه هيچ يك به حكم واقعى الهى عالِم نبوده باشند، و آنچه حكم كرده اند، حكمى بوده كه به اجتهاد خود رانده اند، احتمالى است بعيدتر از احتمال اول. براى اين كه خداى تعالى مى فرمايد: «فَفَهَّمنَاهَا سُلَيمَانَ». يعنى علم به حكم اللّه واقعى را به سليمان هم آموختيم. و اين تعبير، با حكم اجتهادى كه ظنّى بيش نيست، نمى سازد.  


و اما احتمال دومى كه هيچ يك عالم به حكم واقعى الهى نبوده باشند، و آنچه حكم كرده اند حكمى بوده كه به اجتهاد خود رانده اند، احتمالى است بعيدتر از احتمال اول ، براى اينكه خداى تعالى مى فرمايد: ((ففهمناها سليمان (( يعنى علم به حكم اللّه واقعى را به سليمان هم آموختيم ، و اين تعبير با حكم اجتهادى كه ظنى بيش نيست نمى سازد. بعلاوه ، با اينكه فرمود: ((و به هر يك حكم و علم داديم (( نيز سازگار نيست ، چون اين تعبير به ما مى فهماند كه حكم داوود هم حكمى علمى بوده ، نه حكمى ظنى . و اگر جمله مذكور شامل حكم داوود، در اين واقعه نمى شد، جا نداشت اين جمله را در اينجا ايراد فرمايد.
بعلاوه، با اين كه فرمود: «و به هر يك حكم و علم داديم»، نيز سازگار نيست. چون اين تعبير به ما مى فهماند كه حكم داوود هم حكمى علمى بوده، نه حكمى ظنى. و اگر جمله مذكور شامل حكم داوود در اين واقعه نمى شد، جا نداشت اين جمله را در اين جا ايراد فرمايد.


مضافا بر اينكه خواننده محترم فهميد، كه گفتيم جمله ((و كنا لحكمهم شاهدين (( اشعار، و بلكه دلالت دارد بر اينكه حكم ، حكم واحدى بوده و مصون از خطا. با اين حال ديگر جز اين باقى نمى ماند كه حكم سليمان و داوود حكم واحدى بوده ، كه در كيفيت اجرايش اختلاف شده ، و حكم سليمان سبك تر و سازگارتر بوده است.
مضافا بر اين كه خواننده محترم فهميد، كه گفتيم جملۀ «وَ كُنَّا لِحُكمِهِم شَاهِدِين»، إشعار، و بلكه دلالت دارد بر اين كه حكم، حكم واحدى بوده و مصون از خطا. با اين حال، ديگر جز اين باقى نمى ماند كه حكم سليمان و داوود حكم واحدى بوده، كه در كيفيت اجرايش اختلاف شده، و حكم سليمان سبك تر و سازگارتر بوده است.
<span id='link311'><span>
<span id='link311'><span>
==تاءييد مطلبه به روايات وارده ==
==تاءييد مطلبه به روايات وارده ==
در روايات شيعه و اهل سنت هم همين معنا تاءييد شده ، و خلاصه آنچه در روايات آمده اين است كه : داوود حكم كرد به نفع صاحب زراعت و عليه صاحب گوسفندان ، به اينكه بايد گوسفندان رابه غرامت به صاحب زرع بدهد، و سليمان حكم كرد به اينكه چون گوسفندان منافع زمين را تلف كرده اند، صاحب گوسفند بايد منافع آن گوسفندان ، يعنى شير و پشم و متاع آنها را تا آخر سال به صاحب زراعت بدهد.
در روايات شيعه و اهل سنت هم همين معنا تاءييد شده ، و خلاصه آنچه در روايات آمده اين است كه : داوود حكم كرد به نفع صاحب زراعت و عليه صاحب گوسفندان ، به اينكه بايد گوسفندان رابه غرامت به صاحب زرع بدهد، و سليمان حكم كرد به اينكه چون گوسفندان منافع زمين را تلف كرده اند، صاحب گوسفند بايد منافع آن گوسفندان ، يعنى شير و پشم و متاع آنها را تا آخر سال به صاحب زراعت بدهد.
۱۴٬۴۴۷

ویرایش