۱۷٬۰۵۲
ویرایش
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
==ترقى درجه به درجه افترائات كفار عليه پيامبر اسلام «ص» == | ==ترقى درجه به درجه افترائات كفار عليه پيامبر اسلام «ص» == | ||
«'''بَلْ قَالُوا | «'''بَلْ قَالُوا أَضغَاثُ أَحْلَامِ بَلِ افْترَاهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كمَا أُرْسِلَ الاَوَّلُونَ'''»: | ||
حكايت سخنان كفار است كه چگونه افترا و تكذيب به آن جناب | حكايت سخنان كفار است كه چگونه افترا و تكذيب به آن جناب را، درجه به درجه شدت مى دادند. اول گفتند: سخنان وى، خواب هاى پريشان است كه ديده و آن را نبوت خود پنداشته و كتاب آسمانی اش گمان كرده. پس كار او و معلوماتش، حتى از سحر هم بى ارزش تر است. (براى اين كه سحر هرچه باشد، علمى است و قواعدى دارد). | ||
سپس افتراى خود را ترقى | سپس افتراى خود را ترقى داده، گفتند: بلكه خواب پريشان هم نيست. چون در خواب پريشان، صاحبش عمدا دروغ نگفته، بلكه چند رقم رؤيا ديده، وقتى بيدار شده، از هر يك چيزى به يادش مانده، و با گوشه هاى ديگر هم، رؤيايش مخلوط شده، ولى اين افترا مى بندد، و معلوم است كه افترا، مستلزم تعمد است. | ||
آنگاه مطلب را ترقى بيشترى | آنگاه مطلب را ترقى بيشترى داده، گفتند: «بلكه او شاعر است». و اين از جهتى ديگر از تهمت قبلى سنگين تر است. چون كسى كه به كسى افترا مى بندد، فكر مى كند كه چه افترايى ببندم، ولى شاعر بدون هيچ تدبر، هرچه به نظرش مى رسد مى گويد، و به هر تعبير كه از نظر فن شاعرى خوشش آيد، تعبير مى كند، و چه بسا كه شاعرى ضروريات را هم انكار كند، و يا علنا بر باطلى اصرار ورزد، و چه بسا راستى را تكذيب و دروغى را تصديق كند. | ||
جملۀ «فَليَأتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرسِلَ الأوَّلُون»، سخنى است متفرع بر جملات قبل، و مراد از «اوّلين»، انبياى گذشته اند، و معنايش اين است كه وقتى اين را كه وى آورده و آن را آيت خوانده، يعنى قرآن، خواب هاى پريشان، يا افترا، و يا شعر بود، ديگر ادعاى نبوتش تمام نيست، و قرآن او ما را قانع نمى كند. پس بايد آيتى براى ما بياورد، همان طور كه گذشتگان آوردند. مثلا ماده شتر از كوه بيرون كردند، عصا اژدها نمودند و يد بيضا داشتند. | |||
و در | و در اين كه فرمود: «كَمَا أُرسِلَ الأوَّلُون»، با اين كه ظاهر سياق اقتضا مى كرد بفرمايد: «كَمَا أتى بِهَا الأوَّلُونَ: همان طور كه گذشتگان آن آيت را آوردند»، براى اشاره به اين معنا بود كه آيت از لوازم ارسال است، و اگر اين شخص رسول است، بايد به رسولان گذشته اقتدا نموده، بر رسالت خود احتجاجى مانند احتجاج آنان بكند. | ||
در | در اين جا سؤالى پيش مى آيد، و آن اين است كه مشركان از وثنى ها، از اصل منكر نبوت اند، با اين حال در اين اعتراضى كه كردند، مسأله نبوت را مسلم گرفتند؟ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۴ </center> | ||
كه همين خود دليل روشنى است بر | جواب این است كه: همين خود دليل روشنى است بر اين كه مشركان در كار خود دچار تحيّر شده و نمى فهميدند چه كار مى كنند؟ يك وقت از راه تهكّم با رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مواجه مى شدند و نامربوط مى گفتند. وقتى ديگر دردسر فراهم مى نمودند، بار ديگر سخنانى بر خلاف عقيده خودشان گفته، با اين كه اصلا نبوت را منكر بودند، پيشنهاد معجزه مى كردند. معجزاتى كه انبياى گذشته آورده بودند، با اين كه نه آن انبيا را قبول داشتند و نه معجزاتشان را. | ||
ولى به هر حال از | ولى به هر حال از اين كه گفتند: «بايد آيتى براى ما بياورد كه گذشتگان آوردند»، از اين وعده ضمنى بر مى آيد كه اگر يكى از آن آيات كه پيشنهاد كرده اند بياورد، ايمان خواهند آورد. | ||
«'''مَا | «'''مَا آمَنَت قَبْلَهُم مِن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ'''»: | ||
در اين | در اين جمله، سخن قبلى مشركان و آن وعده اى كه ضمنا مشتمل بود، رد و تكذيب شده، مى فرمايد: اگر آنچه را كه پيشنهاد مى كنند، برايشان آورده شود، باز هم ايمان نمى آورند. چون اقوام گذشته، وقتى معجزات پيشنهادى خودشان را هم ديدند، ايمان نياوردند و هلاك شدند، آن وقت اينان ايمان مى آورند؟! | ||
و حاصل معناى جمله به طورى كه سياق آن را افاده مى | و حاصل معناى جمله به طورى كه سياق آن را افاده مى كند، اين است كه: | ||
و بنابراين مى توان گفت : در آيه | كفار در وعده اى كه مى دهند، دروغ گويند، و اگر معجزات پيشنهادى آنان را هم نازل كنيم، باز ايمان نمى آورند، و در نتيجه به همين جرم، هلاك خواهند شد. همچنان كه امت هاى گذشته، وقتى درخواست معجزه كردند، و معجزه برايشان نازل كرديم، ايمان نياوردند، ما نيز هلاكشان نموديم. طبيعت اينان با طبيعت آنان، يكى است، و مانند آنان اسرافگر و متكبرند، و به هيچ وجه، به هيچ آيتى ايمان نمى آورند. پس آيه مورد بحث از يك نظر، شبيه به آيه: «فَمَا كَانُوا لِيُؤمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِن قَبل» مى باشد. | ||
و بنابراين مى توان گفت: در آيه شريفه، حذف و ايجازى (مختصر گويى) به كار رفته، و تقدير آن چنين است كه مثلا بگوييم: «مَا آمَنَت قَبلَهُم أهلَ قَريَةٍ اقتَرَحُوا الآيَاتِ فَأنزَلنَاهَا عَلَيهِم وَ أهلَكنَاهُم لَمَّا لَم يُؤمِنُوا بِهَا بَعدَ النُّزُولِ أفَهُم، يعنى مُشرِكِى العَرَبِ يُؤمِنُونَ وَ هُم مِثلَهُم فِى الإسرَاف». | |||
يعنى: اهل قريه هاى قبل از ايشان كه پيشنهاد معجزه ها كردند، ايمان نياوردند، و ما معجزه اى را كه خواستند، فرستاديم و به جرم ايمان نياوردن، هلاكشان كرديم. آيا اينان، يعنى مشركان عرب، با اين كه در اسراف مانند آنان هستند، ايمان مى آورند؟! | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۵ </center> | ||
بنابراين، اگر «قريه» را با وصف «أهلَكنَاهَا» توصيف كرد، و در حقيقت، به آخرين نقطه سرنوشتشان توصيفشان نمود، براى اين بود كه بفهماند عاقبت اجابت معجزه خواهى مردم، هلاكت ايشان است، و لا غير. | |||
<span id='link259'><span> | <span id='link259'><span> | ||
==پاسخ خداوند به احتجاج مشركين بر نفى نبوت به بشر بودن پيامبر«ص» == | ==پاسخ خداوند به احتجاج مشركين بر نفى نبوت به بشر بودن پيامبر«ص» == | ||
«'''وَ مَا أَرْسلْنَا قَبْلَك إِلا رِجَالاً نُّوحِى إِلَيهِمْ فَسئَلُوا أَهْلَ الذِّكرِ إِن كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ'''»: | «'''وَ مَا أَرْسلْنَا قَبْلَك إِلا رِجَالاً نُّوحِى إِلَيهِمْ فَسئَلُوا أَهْلَ الذِّكرِ إِن كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ'''»: |
ویرایش