۱۷٬۰۴۳
ویرایش
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
«'''الرَّحْمَانُ عَلى الْعَرْشِ استَوَى'''»: | «'''الرَّحْمَانُ عَلى الْعَرْشِ استَوَى'''»: | ||
جمله اى است استينافى و غير مربوط به | جمله اى است استينافى و غير مربوط به قبل، كه در آن مسأله توحيد ربوبيت را كه مخ و غرض نهايى دعوت و تذكره است، بيان فرموده، و چهار آيه، يعنى تا جملۀ «لَهُ الأسمَاءُ الحُسنَى» را بدان اختصاص داده است. | ||
در تفسير آيه | در تفسير آيه «ثُمّ استَوَى عَلَى العَرشِ يُغشِى اللَّيلَ النَّهَار» گفتيم كه «استواء بر عرش»، كنايه از اين است كه مُلك او، همۀ عالَم را فرا گرفته، و زمام تدبير امور همه عالَم به دست او است، و اين معنا درباره خداى تعالى - آن طور كه شايسته ساحت كبريایى و قدس او باشد، عبارت است از: ظهور سلطنتش بر عالَم، و استقرار ملكش بر اشياء، به تدبير امور و اصلاح شؤون آن ها. | ||
بنابراين | بنابراين «استواء حقّ عزوجل بر عرش»، مستلزم اين است كه مُلك او بر همه اشياء احاطه داشته و تدبيرش بر اشياء، چه آسمانى و چه زمينى، چه خُرد و چه كلان، چه مهم و چه ناچيز گسترده باشد. در نتيجه خداى تعالى، ربّ هر چيز، و يگانه در ربوبيت است. چون مقصود از ربّ، جز مالك و مدبّر، چيز ديگرى نيست. به همين جهت دنبال «استواء بر عرش»، داستان ملكيت او را بر هر چيز و علمش به هر چيز را بيان داشت، كه همين خود جنبه تعليل و احتجاج براى استواء مذكور است. | ||
و معلوم است كه | و معلوم است كه «رحمان»، كه خود مبالغه در رحمتى است كه آن عبارت است از افاضه به ايجاد و تدبير، و در غالب صيغه مبالغه كثرت را مى رساند، خود با استواء مناسب تر است، تا مثلا رحيم، يا ساير اسماء و صفات او، و لذا در ميان همه آن ها، «رحمان» را نام برد. | ||
از آنچه | از آنچه گذشت، معلوم شد كه كلمه «رحمان» مبتدا، و خبر آن، جملۀ «استوى» است، و جملۀ «عَلَى العَرش»، متعلق است به جمله «استوى»، و مراد از آن، بيان استيلاء بر عرش است. | ||
اين معنا از ساير آيات نيز استفاده مى شود. زيرا در قرآن كريم، داستان «استواء بر عرش» مكرر آمده. مانند آيه: «ثُمَّ استَوَى عَلَى العَرش يُغشِى اللَّيلَ النَّهَار»، و آيه: «ثُمَّ استَوَى عَلَى العَرشِ يُدَبِّرُ الأمر»، و آيه: «ثُمَّ استَوَى عَلَى العَرشِ مَا لَكُم مِن دُونِهِ مِن وَلِىٍّ»، و آيه: «ثُمَّ استَوَى عَلَى العَرشِ يَعلَمُ مَا يَلِجُ فِى الأرضِ»، و امثال اين ها. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۶۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۶۷ </center> | ||
و با اين | و با اين بيان، فساد گفتارى كه به بعضى مفسران نسبت داده اند، روشن مى شود، كه گفته: جملۀ «الرَّحمَنُ عَلَى العَرش» مبتداء و خبر است، و كلمۀ «استوى»، فعلى است كه فاعلش جملۀ «مَا فِى السَّمَاوات» است و كلمه «لَهُ»، متعلق به كلمۀ «استوى» است، و معنا چنين مى شود كه: | ||
و | خدا بر عرش است، و هرچه در آسمان ها است، براى او مستوى گشته، آن وقت در معناى «استواء هر چيز براى خدا است» گفته: يعنى هر چيز موافق اراده او جريان دارد، و منقاد امر او است. | ||
و ما در اين كه «عرش» چيست، در ذيل آيه ۵۴ سوره «اعراف»، در جلد هشتم اين كتاب، به طور مفصل بحث كرديم، و در بحث روايتى آينده نيز، مطالبى مربوط به اين مقام خواهد آمد. | |||
«'''لَهُ مَا فى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ مَا بَيْنهُمَا وَ مَا تحْت الثرَى'''»: | |||
كلمۀ «ثَرَى» - به طورى كه گفته شده - به معناى خاك مرطوب، و يا مطلق خاك است. بنابراين، مراد از «مَا تَحتَ الثَّرَى»، هر چيزى است كه در شكم زمين باشد، نه زير خاك، و اين جا باقى مى ماند جملۀ «مَا فِى الأرض»، كه مقصود از آن، موجودات روى زمين است. چه اجزاى خود زمين، و چه موجوداتى كه در آن زندگى مى كنند، از آنچه ما حس مى كنيم، مانند انسان ها، و انواع حيوانات، و نباتات، و آنچه ما حس نمى كنيم، و يا اصلا از وجودش خبر نداريم، خدا همه را مى داند، و همه ملك او است. | |||
وقتى ملك خدا شامل همه آنچه در آسمان ها و زمين و از آن جمله اجزاى آن دو شد، قهرا شامل خود آن دو، و خود زمين نيز مى شود. چون هر چيزى غير از همان اجزايش وجود عليحده اى ندارد. | |||
پس در اين آيه، يكى از دو ركن ربوبيت را كه همان مالكيت باشد، بيان كرد. چون معناى ربوبيت به طورى كه مكرر گفته ايم، مالك مدبّر است، و فقط تدبير باقى مى ماند كه جمله بعدى متعرض آن است. | |||
==توضيح معناى آيه: «وَ إن تَجهَر بِالقَول فَإنَّهُ يَعلَمُ السِّرَّ وَ أخفى»== | |||
«'''وَ إِن تجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السرَّ وَ أَخْفَى'''»: | «'''وَ إِن تجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السرَّ وَ أَخْفَى'''»: | ||
((جهر به قول (( به معناى بلند بلند حرف زدن ، و ((اسرار به آن (( به معناى آهسته صحبت كردن است ، | ((جهر به قول (( به معناى بلند بلند حرف زدن ، و ((اسرار به آن (( به معناى آهسته صحبت كردن است ، |
ویرایش