گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
و تفاوت اين سوره با ساير سوره ها، همين است كه در ساير سوره هاى طولانى، غرض از سوره را به عنوان برائت استهلال در ابتداى آن، و نيز به عنوان حسن الختام در آخر آن بيان مى كند، ولى در اين سوره، اين غرض را در وسط آن بيان كرده است.
و تفاوت اين سوره با ساير سوره ها، همين است كه در ساير سوره هاى طولانى، غرض از سوره را به عنوان برائت استهلال در ابتداى آن، و نيز به عنوان حسن الختام در آخر آن بيان مى كند، ولى در اين سوره، اين غرض را در وسط آن بيان كرده است.


== معناى آيه شريفه: «اولئك الذين انعم الله عليهم من النبيين ...»==
== معناى آيه شريفه: «أُولَئِكَ الَّذِينَ أنعَمَ اللهُ عَلَيهِم مِنَ النَّبِيّين...»==
«'''أُولَئك الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ...'''»:
«'''أُولَئك الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ...'''»:


كلمه ((اولئك (( اشاره به نامبردگان در آيات قبل است ، يعنى به زكريا، يحيى ، مريم ، عيسى ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل و ادريس (عليهماالسلام )
كلمۀ «أُولَئِك»، اشاره به نامبردگان در آيات قبل است. يعنى به زكريا، يحيى، مريم، عيسى، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، موسى، هارون، اسماعيل و ادريس «عليهم السلام».


در سابق هم به اين نكته اشاره كرديم كه از سياق آيات سوره بر مى آيد، داستانهائى كه در آن آورده شده به عنوان مثل است ، و اين آيه و دو آيه بعدش نتيجه اى است كه از آن مثالها استخراج شده است ، و لازمه اين نظريه اين است كه كلمه ((اولئك (( اشاره به عين نامبردگان در همه داستانها بوده و مبتداء باشد و جمله ((الذين انعم اللّه عليهم (( صفت آن و جمله ((اذا تتلى عليهم ...(( خبر آن باشد.
در سابق هم به اين نكته اشاره كرديم كه از سياق آيات سوره بر مى آيد، داستان هایى كه در آن آورده شده، به عنوان مَثَل است، و اين آيه و دو آيه بعدش، نتيجه اى است كه از آن مثال ها استخراج شده است، و لازمۀ اين نظريه، اين است كه كلمۀ «أُولَئِك»، اشاره به عين نامبردگان در همه داستان ها بوده و مبتداء باشد، و جملۀ «الَّذِينَ أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِم» صفت آن، و جملۀ «إذَا تُتلَى عَلَيهِم...» خبر آن باشد.


اين آن نظريه اى است كه تدبر در سياق آن را افاده مى كند، و اگر جمله ((الذين انعم اللّه عليهم (( را خبر كلمه ((اولئك (( بگيريم ، و در نتيجه جمله ((اذا تتلى عليهم (( خبر بعد از خبر باشد، معنايى به دست مى آيد كه آنطور كه بايد با سياق آيه ملائمت و سازگارى داشته باشد ندارد.
اين، آن نظريه اى است كه تدبّر در سياق آن را افاده مى كند. و اگر جملۀ «الَّذِينَ أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِم» را خبر كلمه «أُولَئِك» بگيريم، و در نتيجه، جملۀ «إذَا تُتلَى عَلَيهِم»، خبر بعد از خبر باشد، معنايى به دست مى آيد كه آن طور كه بايد، با سياق آيه ملائمت و سازگارى داشته باشد ندارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۹۹ </center>
در اين آيه خداى عز و جل خبر داده كه بر اين نامبردگان انعام نمود، و اين معنا را مطلق هم آورده ، و اين اطلاق كلام دلالت مى كند بر اينكه نعمت الهى از هر سو به ايشان احاطه دارد و ديگر از هيچ سوء و جهتى نقمت و نكبت ندارند، پس اينان اهل سعادت و فلاح به تمام معنى الكلمه هستند.
در اين آيه، خداى عزوجل خبر داده كه بر اين نامبردگان انعام نمود، و اين معنا را مطلق هم آورده، و اين اطلاق كلام، دلالت مى كند بر اين كه نعمت الهى از هر سو به ايشان احاطه دارد و ديگر از هيچ سوء و جهتى نقمت و نكبت ندارند. پس اينان اهل سعادت و فلاح به تمام معنى الكلمه هستند.


و از سوى ديگر در سوره حمد، از همين طائفه خبر داده كه اصحاب صراط المستقيم اند و صراط مستقيم را معنا كرده به راهى كه سالك آن از غضب خدا و ضلالت ايمن است ، چون فرموده : ((اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين ((
و از سوى ديگر در سوره «حمد»، از همين طایفه خبر داده كه اصحاب صراط المستقيم اند، و صراط مستقيم را معنا كرده به راهى كه سالك آن از غضب خدا و ضلالت ايمن است. چون فرموده: «إهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيم * صِرَاطَ الَّذِينَ أنعَمتَ عَلَيهِم غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِم وَ لَا الضَّالِّين».


و نيز در سوره انعام آنان را مردمى ايمن و راه يافته معرفى نموده و فرموده : ((الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون (( پس معلوم مى شود اصحاب صراط مستقيم كه مصون از غضب و ضلالتند و ايمان خود را با ظلم مشوب نساخته اند، از هر خطرى كه آدمى را تهديد مى كند ايمنند، پس در سلوك راه زندگى كه پيمودند سعادتمند بودند، و راهى هم كه آنان سلوك كردند راه سعادت بوده است .
و نيز در سوره «انعام»، آنان را مردمى ايمن و راه يافته معرفى نموده و فرموده: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَم يَلبِسُوا إيمَانَهُم بِظُلمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدُون».  


كلمه ((من (( در جمله ((من النبيين (( تبعيضى است ، و عديل آن در جمله ((و ممن هدينا و اجتبينا(( است كه توضيحش خواهد آمد، مفسرين جائز دانسته اند كه كلمه مزبور بيانيه باشد نه تبعيضى ، و ليكن شما خواننده توجه داريد كه اگر اينطور باشد معنا چنين مى شود كه ((اينان كه خدا انعامشان كرده انبياء هستند(( و حال آنكه گفتيم كلمه ((اولئك (( به همه نامبردگان بر مى گشت كه بعضى از آنان مانند مريم از انبياء نبودند، مگر آنكه بگويند: كلمه مذكور اشاره به نامبردگان ، از باب مثل باشد، و معنا اين باشد: ((اينان كه نامبرديم و امثالشان كه خدا انعامشان كرده انبياء و از آنانند كه ما هدايت و انتخابشان كرديم .((
پس معلوم مى شود «اصحاب صراط مستقيم»، كه مصون از غضب و ضلالت اند و ايمان خود را با ظلم مشوب نساخته اند، از هر خطرى كه آدمى را تهديد مى كند، ايمن اند. پس در سلوك راه زندگى كه پيمودند، سعادتمند بودند، و راهى هم كه آنان سلوك كردند، راه سعادت بوده است.


و جمله ((من ذريه آدم (( در معناى صفت است براى ((نبيين ((، و كلمه ((من (( در آن براى تبعيض است ، يعنى از انبيايى هستند كه بعضى از ذريه آدم و نمونه هايى از جنس بشر بودند، نه اينكه بيان براى ((نبيين (( باشد، چون اگر بيان بگيريم خلل در معنا رخ مى دهد، (چون معنا اين مى شود كه ذريه آدم پيغمبرند)
كلمۀ «مِن» در جملۀ «مِنَ النَّبِيِّينَ»، تبعيضى است، و عديل آن در جملۀ «وَ مِمَّن هَدَينَا وَ اجتَبَينَا» است كه توضيحش خواهد آمد. مفسران جایز دانسته اند كه كلمۀ مزبور، بيانيه باشد، نه تبعيضى. وليكن شما خواننده توجه داريد كه اگر اين طور باشد، معنا چنين مى شود كه:
 
«اينان كه خدا انعامشان كرده، انبياء هستند». و حال آن كه گفتيم كلمۀ «أُولَئِك» به همه نامبردگان بر مى گشت كه بعضى از آنان، مانند مريم از انبياء نبودند، مگر آن كه بگويند: كلمۀ مذكور، اشاره به نامبردگان، از باب مَثَل باشد، و معنا اين باشد: «اينان كه نامبرديم و امثالشان كه خدا انعامشان كرده، انبياء و از آنانند كه ما هدايت و انتخابشان كرديم».
 
و جملۀ «مِن ذُرِّيةِ آدَم»، در معناى صفت است براى «نَبِيّين». و كلمۀ «مِن» در آن، براى تبعيض است. يعنى از انبيايى هستند كه بعضى از ذرّيه آدم و نمونه هايى از جنس بشر بودند، نه اين كه بيان براى «نبيّين» باشد. چون اگر بيان بگيريم، خلل در معنا رُخ مى دهد. (چون معنا اين مى شود كه ذريه آدم پيغمبرند).


جمله ((و ممن حملنا مع نوح (( عطف است بر جمله ((من ذريه آدم (( كه مراد از آنان
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۰۰ </center>
افرادى است كه در كشتى با نوح بودند، و ذريه آنان كه خداوند در ذريه شان بركت نهاد و به حكم آيه ((و جعلنا ذريته هم الباقين (( ذريه خود نوح بودند.
جملۀ «وَ مِمَّن حَمَلنَا مَعَ نُوح»، عطف است بر جملۀ «مِن ذُرّيةِ آدَم»، كه مراد از آنان افرادى است كه در كشتى با نوح بودند، و ذريه آنان، كه خداوند در ذريه شان بركت نهاد و به حكم آيه «وَ جَعَلنَا ذُرِّيتَهُ هُمُ البَاقِين»، ذريه خود نوح بودند.


جمله ((و من ذريه ابراهيم و اسرائيل (( نيز مانند جمله قبلش عطف بر جمله ((من النبيين (( است .
جملۀ «وَ مِن ذُرِّيةِ إبرَاهِيمَ وَ إسرَائِيل» نيز، مانند جمله قبلش، عطف بر جملۀ «مِنَ النَّبِيّين» است.
<span id='link81'><span>
<span id='link81'><span>


۱۶٬۸۸۳

ویرایش