۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
==فرزند خواستن زكريا «ع» از خداوند== | ==فرزند خواستن زكريا «ع» از خداوند== | ||
«'''فَهَب | «'''فَهَب لِى مِن لَّدُنك وَلِيًّا * يَرِثُنى وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوب وَ اجْعَلْهُ رَبّ رَضِيًّا'''»: | ||
اين همان | اين همان دعایى است كه گفتيم براى اداى آن زمينه چينى كرد، و در آن موهبت الهيى را كه درخواست كرد، مقيد به قيد «مِن لَدُنكَ» نمود. چون از اسباب عادى مأيوس شده بود. يكى از اسباب عادى كه در اختيار او و هر فرد ديگرى است، استعداد شوهر است كه آن جناب اين استعداد را به خاطر پيرى از دست داده بود. يكى ديگر استعداد همسر است براى باردار شدن، كه وى اين را هم نداشت. زيرا همسرش در جوانى عاقر بود، تا چه رسد به امروز كه پيرى سالخورده شده. | ||
و اگر از خدا وليىّ درخواست | و اگر از خدا وليىّ درخواست كرد، بدين جهت بود كه ولىّ هر كس، عبارت است از آن شخصى كه متولى و عهده دار كار او باشد، و «ولىّ ميت»، آن كسى است كه به امر او قيام مى كند، و جانشين او در ارثيه اش مى شود. | ||
و بعضى گفته اند | كلمۀ «آل» در «آل يعقوب»، به معناى خاصه، يعنى كسانى است كه امرشان به او محول است، مانند فرزندان و خويشاوندان و سايران. و بعضى گفته اند: اين كلمه در اصل «اهل» بوده. و منظور از «يعقوب» - به طورى كه گفته شده - فرزند اسحاق بن ابراهيم «عليهما السلام» است. | ||
«''' | و بعضى گفته اند: مراد «يعقوب بن ماثان»، برادر عمران بن ماثان، پدر مريم است، و همسر زكريا، خواهر مريم بوده. بنابراين، معناى «يَرِثُنِى وَ يَرِثُ مِن آل يَعقُوب» اين مى شود كه: از من و از همسرم كه يكى از افراد خاندان يعقوب است، ارث ببرد. آن وقت مناسب تر اين است كه بگوييم كلمۀ «مِن» در جملۀ «مِن آلِ يعَقوُب»، براى تبعيض است، هرچند كه اگر ابتدائيه هم بگيريم، صحيح است. | ||
«'''وَ اجعَلهُ رَبِّ رَضِيّاً'''» - كلمۀ «رَضِىّ» به معناى «مَرضِى:پسنديده» است. و اطلاق «رضاء»، اقتضاء دارد كه اين مطلق شامل علم و عمل هر دو شود. پس مراد آن كسى خواهد بود كه هم اعتقادش و هم عملش، مورد پسند باشد. يعنى خدايا او را آراسته به علم نافع و عمل صالح گردان. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۰ </center> | ||
خداى | خداى عزوجل، اين داستان را در سوره «آل عمران» هم، كه سوره اى است مدنى و بعد از سوره «مريم» نازل شده، در ذيل داستان مريم آورده و فرموده: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أنبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيّا كُلَمّا دَخَلَ عَلَيهَا زَكَرِيّا المِحرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزقاً قَالَ يَا مَريَمُ أنّى لَكِ هَذَا قَالَت هُوَ مِن عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يَرزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيرِ حِسَاب هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَب لِى مِن لَدُنكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إنَّك سَمِيعُ الدُّعَاء. | ||
و هر كس در اين دو آيه دقت كند، جاى شكى برايش باقى نمى ماند كه تنها چيزى كه زكريا را به دعاء وادار كرد و آن دعاى مذكور را نمود، همان كرامتى بود كه از خدا نسبت به مريم مشاهده كرد، و عبوديت و خلوصى بود كه مريم نسبت به خدايش داشت. از مشاهده اين وضع لذت برد، و دوست داشت كه اى كاش بعد از او هم، فرزندى داراى قرب و كرامتى اين چنين مى داشت. | |||
ليكن از سوى ديگر، متوجه سالخوردگى و ناتوانى خود و پيرى و نازايى همسرش شد و به ياد وارثانش كه هيچ يك حال و وضعى چون مريم ندارند، افتاده، دچار وجد و شعفى سوزان گرديد، و ناگهان جرقه اى در دلش شعله زد و به ياد اين معنا افتاد كه خداى تعالى، تا اين روز از زندگی اش، وى را به استجابت دعا و كفايت همه مهمات عادت داده بود، لذا دست به دعا بلند كرده، با دلى سرشار از اميد ذريه اى طيب درخواست نمود. | |||
و | پس جملۀ «رَبِّ هَب لِى مِن لَدُنكَ ذُرِّيَةً طَيِّبَة»، در سوره «آل عمران»، در مقابل «فَهَب لِى مِن لَدُنكَ وَلِيّاً يَرِثُنِى وَ يَرِثُ مِن آلِ يَعقُوب وَ اجعَلهُ رَبِّ رَضِيّاً» است. و كلمۀ «طَيّبه» در آن جا مقابل جملۀ «وَ اجعَلهُ رَبِّ رَضِيّاً» در اين جا است. | ||
و مراد از «رَضِىّ» هم، همان قرب و كرامتى بود كه از خدا نسبت به مريم ديد، و آن عمل صالحى بود كه از مريم نسبت به خدا مشاهده كرد. | |||
باقى مى ماند جملۀ «هَب لِى مِن لَدُنكَ ذُرِّيَّة» در آن جا، در مقابل «فَهَب لِى مِن لَدُنكَ وَلِيّاً يَرِثُنِى وَ يَرِثُ مِن آلِ يَعقُوب» در اين جا كه در حقيقت تفسير كننده كلمۀ «وَلِيّاً» در آن جا است. پس مقصود از جملۀ «وَلِيّاً يَرِثُنِى...»، فرزند صلبى است كه از او ارث ببرد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۱ </center> | ||
<span id='link6'><span> | <span id='link6'><span> | ||
اين را بدين جهت گفتيم تا فساد گفتار بعضى روشن گردد كه گفته اند: | اين را بدين جهت گفتيم تا فساد گفتار بعضى روشن گردد كه گفته اند: «زكريا در جملۀ «فَهَب لِى مِن لَدُنكَ وَلِيّاً يَرِثُنِى...» از خدا كسى را خواسته كه قائم مقام و وارث او باشد، چه فرزند و چه غير فرزند». و همچنين گفتار بعضى ديگر كه گفته اند: «او، از فرزنددار شدن از همسرش مأيوس بود، و لذا از خدا كسى را خواست كه از او ارث ببرد و قائم مقام او شود، هرچند از ساير مردم باشد». | ||
و وجه فساد آن ها، اين است كه آيه سوره «آل عمران»، صريح در اين است كه فرزند خواسته. چون گفته است: «رَبِّ هَب لِى مِن لَدُنكَ ذُرِّيّةً طَيِّبَة» - علاوه بر اين كه تعبير به عبارتى مانند: «هَب لِى» خود مشعر به نوعى ملكيت است كه زكريا مالك آن شود و با ساير مردم سازگارى ندارد. | |||
چون معنا ندارد زكريا مالك مردم بيگانه شود، و اگر منظور آن بود كه اين مفسران پنداشته اند، جا داشت بگويد: «اجعَل لِى وَلِيّاً: وليى برايم قرار ده»، همچنان كه در آيه ۷۵ سوره «نساء» فرموده: «وَ اجعَل لَنَا مِن لَدُنكَ وَلِيّاً وَ اجعَل لَنَا مِن لَدُنكَ نَصِيراً». | |||
از اين جا، اين معنا روشن مى شود كه مراد از جملۀ «وَلِيّاً يَرِثُنِى»، فرزند پسر است، همچنان كه در سوره «آل عمران» از آن به «ذرّيه» تعبير فرموده. | |||
پس منظور از «وَلىّ»، ذرّيه اى است كه ولىّ در ارث است. و بى شك، متبادر به ذهن از «ارث»، همان ارث بردن ماترك ميت از اموال و اسباب زندگى است. حال يا به خاطر اين كه اين كلمه حقيقت در همان ارث مالى است، و در غير مال، مجاز است. چنانچه مى گويند: فلانى علم و شجاعت و زهد و ساير صفات معنوى را از پدرش ارث برده. و يا به خاطر اين است كه به ارث مال انصراف دارد، هرچند كه در ارث صفات هم حقيقت باشد. | |||
پس به هر حال لفظ، ظاهر در وراثت مال است، ليكن با انضمامش به ولىّ متعين مى شود كه مراد از «وارث»، تنها همان فرزند است. جملۀ «وَ إنّى خِفتُ المَوَالِىَ مِن وَرَائِى» كه قبل از جمله مورد بحث بود - به بيانى كه به زودى خواهد آمد إن شاء اللّه - اين ظهور را تقويت مى كند. | |||
<span id='link7'><span> | <span id='link7'><span> | ||
ویرایش