گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۳: خط ۸۳:
<span id='link2'><span>
<span id='link2'><span>


==غرض كلى سوره مريم : بشارت وانذار مردم ، داستان زكريا و... ==
==غرض كلى سوره «مريم» ==
غرض اين سوره به طورى كه در آخرش بدان اشاره نموده مى فرمايد:
غرض اين سوره، به طورى كه در آخرش بدان اشاره نموده، مى فرمايد: «فَإنَّمَا يَسَّرنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ المُتَّقِينَ وَ تُنذِرَ بِهِ قَوماً لُدّاً...»، بشارت و انذار است.
«فانما يسرناه بلسانك لتبشر به المتقين و تنذر به قوما لدا...»، بشارت و انذار است ؛ چيزى كه هست همين غرض را در سياقى بديع و بسيار جالب ريخته نخست به داستان زكريا و يحيى و قصه مريم و عيسى و سرگذشت ابراهيم و اسحاق و يعقوب و ماجراى موسى و هارون و داستان اسماعيل و حكايت ادريس و سهمى كه به هر يك از ايشان از نعمت ولايت داده - كه يا نبوت بوده و يا صدق و اخلاص - اشاره كرده ،
 
چيزى كه هست، همين غرض را در سياقى بديع و بسيار جالب ريخته، نخست به داستان زكريا و يحيى و قصه مريم و عيسى و سرگذشت ابراهيم و اسحاق و يعقوب و ماجراى موسى و هارون و داستان اسماعيل و حكايت ادريس و سهمى كه به هر يك از ايشان از نعمت ولايت داده - كه يا نبوت بوده و يا صدق و اخلاص - اشاره كرده، آنگاه علت اين عنايت را چنين بيان فرموده كه اين بزرگواران، خصلت هاى برجسته اى داشته اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵ </center>
آنگاه علت اين عنايت را چنين بيان فرموده كه اين بزرگواران خصلتهاى برجسته اى داشته اند از آن جمله نسبت به پروردگارشان خاضع و خاشع بودند، و ليكن اخلاف ايشان از ياد خدا اعراض نموده به مساءله توجيه به پروردگار به كلى بى اعتناء شدند، و به جاى آن دنبال شهوت را گرفتند به همين جهت به زودى حالت ((غىّ(( را كه همان از دست دادن رشد است ديدار مى كنند، مگر آنكه كسى از ايشان توبه كند و به پروردگار خود بازگشت نمايد كه او سرانجام به اهل نعمت مى پيوندد.


سپس نمونه هايى از لغزشهاى اهل غىّ و زورگوييهاى آنان و آراى خارج از منطقشان از قبيل نفى معاد، و به خدا نسبت پسر دارى دادن ، و بت پرستيدن و آنچه كه از لوازم اين لغزشها است از نكبت و عذاب را خاطر نشان مى سازد.
از آن جمله، نسبت به پروردگارشان خاضع و خاشع بودند، وليكن اخلاف ايشان، از ياد خدا اعراض نموده، به مسأله توجيه به پروردگار به كلى بى اعتناء شدند، و به جاى آن، دنبال شهوت را گرفتند. به همين جهت، به زودى حالت «غَىّ» را كه همان از دست دادن رشد است، ديدار مى كنند، مگر آن كه كسى از ايشان توبه كند و به پروردگار خود بازگشت نمايد كه او سرانجام به اهل نعمت مى پيوندد.
 
سپس نمونه هايى از لغزش هاى اهل غىّ و زورگويی هاى آنان و آراى خارج از منطقشان از قبيل نفى معاد، و به خدا نسبت پسر دارى دادن، و بت پرستيدن و آنچه كه از لوازم اين لغزش ها است، از نكبت و عذاب را خاطرنشان مى سازد.
 
بنابراين، مى توان گفت: بيان اين سوره، شبيه به بيان مدعيى است كه براى اثبات دعوى خود، مثال هايى مى آورد. كأنّه گفته شده فلانى را و فلانى و فلانى كه از اهل رشد و داراى موهبتى الهى بودند، در زندگى اين روش را داشتند كه دل از شهوات نفس كنده و به سوى پروردگار خود متوجه شدند، و طريقه خضوع و خشوع را پيش گرفتند، كه هر وقت آيات پروردگارشان را متذكر مى شدند، از صميم دل خاضع مى گشتند، و طريقه آدمى به سوى رشد و موهبت همين است.
 
ليكن اخلاف همين نامبردگان، اين طريقه را كنار گذاشتند. يعنى از عمل اعراض و به شهوات مذموم رو آوردند، و اين رويه، ايشان را جز به سوى «غَىّ»، كه خلاف رشد است، نكشانيده، جز بر باطل استوارترشان نمى كند، و سرانجامشان اين مى شود كه رجوع به خدا را انكار، و شركايى براى خدا اثبات نموده، سدّ راه دعوت هم مى شوند و اين، جز به سوى نكبت و عذاب رهنمونشان نمى كند.
 
پس اين سوره - همان طور كه ملاحظه مى فرماييد - با ذكر چند مثال آغاز و با گرفتن نتيجه اى كلّى از آن مَثَل ها، كه مورد نظر بوده، خاتمه يافته است. و اين نتيجه گيرى، از جملۀ «أُولَئِكَ الَّذِينَ أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِم» شروع شده و تا چند آيه بعد ادامه مى يابد.
 
پس اين سوره مردم را به سه طائفه تقسيم مى كند:


بنابراين ، مى توان گفت بيان اين سوره شبيه به بيان مدعيى است كه براى اثبات دعوى خود مثال هايى مى آورد. كانه گفته شده فلانى را و فلانى و فلانى كه از اهل رشد و داراى موهبتى الهى بودند در زندگى اين روش را داشتند كه دل از شهوات نفس كنده و به سوى پروردگار خود متوجه شدند، و طريقه خضوع و خشوع را پيش گرفتند كه هر وقت آيات پروردگارشان را متذكر مى شدند از صميم دل خاضع مى گشتند. و طريقه آدمى به سوى رشد و موهبت همين است ، ليكن اخلاف همين نامبردگان اين طريقه را كنار گذاشتند، يعنى از عمل اعراض و به شهوات مذموم رو آوردند، و اين رويه ، ايشان را جز به سوى ((غىّ(( كه خلاف رشد است نكشانيده ، جز بر باطل استوارترشان نمى كند، و سرانجامشان اين مى شود كه رجوع به خدا را انكار، و شركايى براى خدا اثبات نموده ، سد راه دعوت هم مى شوند و اين جز به سوى نكبت و عذاب رهنمونشان نمى كند.
۱ - آن هایى كه خدا انعامشان كرد، كه يا انبياء بودند و يا اهل اجتباء و هدايت.


پس اين سوره - همانطور كه ملاحظه مى فرماييد - با ذكر چند مثال آغاز و با گرفتن نتيجه اى كلى از آن مثلها، كه مورد نظر بوده ، خاتمه يافته است . و اين نتيجه گيرى از جمله ((اولئك الذين انعم اللّه عليهم (( شروع شده و تا چند آيه بعد ادامه مى يابد.
۲ - اهل غىّ، يعنى آن هایى كه مايه و استعداد رشد خود را از دست دادند.


پس اين سوره مردم را به سه طائفه تقسيم مى كند: ۱ - آنهائى كه خدا انعامشان كرد كه يا انبياء بودند و يا اهل اجتباء و هدايت ۲ - اهل غىّ، يعنى آنهائى كه مايه و استعداد رشد خود را از دست دادند ۳ - آن كسانى كه توبه نموده ايمان آوردند، و عمل صالح كردند كه به زودى به اهل نعمت و رشد مى پيوندند. و آنگاه ثواب توبه تائبين و مستر شدين و عذاب غاويان
۳ - آن كسانى كه توبه نموده، ايمان آوردند، و عمل صالح كردند، كه به زودى به اهل نعمت و رشد مى پيوندند. و آنگاه ثواب توبه تائبين و مستر شدين و عذاب غاويان - كه همنشينان شيطان و از اولياى اويند - را تذكر مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۶ </center>
كه همنشينان شيطان و از اولياى اويند - را تذكر مى دهد.


اين سوره بدون هيچ شكى در مكه نازل شده ، زيرا هم عده اى از مفسرين مكى بودن آن را مورد اتفاق دانسته و هم مضامين آياتش بر اين معنا دلالت دارد.
اين سوره، بدون هيچ شكى در مكه نازل شده. زيرا هم عده اى از مفسران، مكى بودن آن را مورد اتفاق دانسته و هم مضامين آياتش بر اين معنا دلالت دارد.


«'''كهيعص'''»:
<span id='link3'><span>
<span id='link3'><span>


۱۶٬۸۸۰

ویرایش