گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹: خط ۱۹:


==قرائن و شواهد ديگرى بر مشروعيت متّعه ==
==قرائن و شواهد ديگرى بر مشروعيت متّعه ==
از اين هم كه بگذريم، عده اى از كسانى كه به متعه در زمان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) عمل مى كردند، از معروفين صحابه بودند، و اين گونه افراد با آن همه مراقبتى كه در
از اين هم كه بگذريم، عده اى از كسانى كه به متعه در زمان رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» عمل مى كردند، از معروفين صحابه بودند، و اين گونه افراد با آن همه مراقبتى كه در حفظ ظواهر احکام دین
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۷ </center>
حفظ ظواهر احكام دين داشتند، چطور ممكن است از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) توقع داشته باشند كه حرام خدا را بر ايشان حلال كند، و چطور خود آن ها، آن را كارى زشت ندانستند، و چطور به چنين عار و ننگى تن در دادند؟ از جمله كسانى كه متعه كرد، زبير بود كه اسماء دختر ابى بكر را صيغه كرد و از او عبداللّه بن زبير و برادرش عروه بن زبير متولد شدند، و هر دو از زبير ارث بردند، و پدر و فرزندان همه از صحابه بودند.
داشتند، چطور ممكن است از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» توقع داشته باشند كه حرام خدا را بر ايشان حلال كند، و چطور خود آن ها، آن را كارى زشت ندانستند، و چطور به چنين عار و ننگى تن در دادند؟ از جمله كسانى كه متعه كرد، «زبير» بود كه اسماء دختر ابوبكر را صيغه كرد و از او، عبداللّه بن زبير و برادرش عروه بن زبير متولد شدند، و هر دو از زبير ارث بردند، و پدر و فرزندان همه از صحابه بودند.


باز از اين هم كه بگذريم، روايات دال بر نهى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از متعه آن قدر تهافت و تناقض دارد كه نمى شود به آن ها تمسك كرد. دليل محكمى هم كه به آن تمسك شده و همه قبولش كرده اند، يعنى كلام عمر بن خطاب كه در ايام خلافتش از متعه نهى نمود، و رواياتى كه از او پيرامون اين داستان نقل شده، همه روايات نهى و داستان نسخ را رد مى كند.
باز از اين هم كه بگذريم، روايات دالّ بر نهى رسول خدا «صلى الله عليه و آله» از متعه آن قدر تهافت و تناقض دارد كه نمى شود به آن ها تمسك كرد. دليل محكمى هم كه به آن تمسك شده و همه قبولش كرده اند، يعنى كلام عمر بن خطاب، كه در ايام خلافتش از متعه نهى نمود، و رواياتى كه از او پيرامون اين داستان نقل شده، همه روايات نهى و داستان نسخ را رد مى كند.


و ما در اين باره، پاره اى مطالب در تفسير آيه «و احلّ لكم ما وراء ذلكم ان تبتغوا باموالكم محصنين غير مسافحين فما استمتعتم به منهن فاتوهنّ اجورهنّ فريضة» ايراد نموديم. و از جمله لطايفى كه دلالت دارد بر اين كه متعه، نكاح و زوجيت است، نه زنا و سفاح، اين است كه جمله «فما استمتعتم به...» بعد از جمله «محصنين غير مسافحين» قرار گرفته، و متعه را به عنوان يكى از مصاديق احصان و غير سفاح دانسته.
و ما در اين باره، پاره اى مطالب در تفسير آيه «وَ أُحِلَّ لَكُم مَا وَرَاءَ ذَلِكُم أن تَبتَغُوا بِأموَالِكُم مُحصِنِينَ غَيرَ مُسَافِحِينَ فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ فَآتوُهُنَّ أُجُورَهُنّ فَرِيضَة» ايراد نموديم. و از جمله لطايفى كه دلالت دارد بر اين كه متعه، نكاح و زوجيت است، نه زنا و سفاح، اين است كه جملۀ «فَمَا استَمتَعتُم بِهِ...» بعد از جمله «مُحصِنِينَ غَيرَ مُسَافِحِينَ» قرار گرفته، و متعه را به عنوان يكى از مصاديق احصان و غير سفاح دانسته.


پس از آنچه ذكر كرديم، معلوم شد كه متعه در شرع اسلام و در عرف قرآن نكاح و زوجيت است نه زنا و سفاح. چه اين كه بگوييم بعدها به وسيله آيات و يا روايات نسخ شده - همچنان كه بيشتر اهل سنت اين را مى گويند - و يا مانند شيعه به پيروى از امامان اهل بيت، معتقد باشيم كه نسخ نشده است.
پس از آنچه ذكر كرديم، معلوم شد كه متعه در شرع اسلام و در عرف قرآن، نكاح و زوجيت است، نه زنا و سفاح. چه اين كه بگوييم بعدها به وسيله آيات و يا روايات نسخ شده - همچنان كه بيشتر اهل سنت اين را مى گويند - و يا مانند شيعه به پيروى از امامان اهل بيت، معتقد باشيم كه نسخ نشده است.


در نتيجه نكاح داراى دو قسم مى شود. يكى نكاح دائم كه براى خود احكام دارد، مثل اين كه ازدواج با بيش از چهار زن دائمى جايز نيست و مانند: مسأله احصان، نفقه، فراش، عده و غير ذلك. نوع دوم نكاح موقت كه آن را نيز احكامى است كه به منظور سهولت ازدواج تشريع شده و احكامى چند از نكاح دائم دارد. يكى اين كه زنى كه متعه شده، همسر شوهر خويش است و ديگران نمى توانند با او ازدواج كنند. دوم اين كه اگر فرزندى آورد، ملحق به پدرش است. سوم اين كه بايد عده نگه دارد.
در نتيجه، نكاح داراى دو قسم مى شود: يكى «نكاح دائم»، كه براى خود احكام دارد، مثل اين كه ازدواج با بيش از چهار زن دائمى جايز نيست و مانند: مسأله احصان، نفقه، فراش، عدّه و غير ذلك.  
 
نوع دوم «نكاح موقت»، كه آن را نيز احكامى است كه به منظور سهولت ازدواج تشريع شده و احكامى چند از نكاح دائم دارد. يكى اين كه زنى كه متعه شده، همسر شوهر خويش است و ديگران نمى توانند با او ازدواج كنند. دوم اين كه اگر فرزندى آورد، ملحق به پدرش است. سوم اين كه بايد عدّه نگه دارد.
<span id='link15'><span>
<span id='link15'><span>


۱۶٬۳۳۸

ویرایش