۱۶٬۳۴۰
ویرایش
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
==آيات ۱۲ - ۲۲ سوره مؤمنون == | ==آيات ۱۲ - ۲۲ سوره مؤمنون == | ||
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الانسانَ مِن | وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الانسانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ(۱۲) | ||
ثمَّ جَعَلْنَاهُ نُطفَةً فى قَرَارٍ مَّكِينٍ(۱۳) | ثمَّ جَعَلْنَاهُ نُطفَةً فى قَرَارٍ مَّكِينٍ(۱۳) | ||
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضغَةَ عِظماً فَكَسوْنَا الْعِظامَ لحَْماً ثُمَّ أَنشأْنَاهُ خَلْقاً ءَاخَرَ فَتَبَارَك اللَّهُ أَحْسنُ الخَْالِقِينَ(۱۴) | ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضغَةَ عِظماً فَكَسوْنَا الْعِظامَ لحَْماً ثُمَّ أَنشأْنَاهُ خَلْقاً ءَاخَرَ فَتَبَارَك اللَّهُ أَحْسنُ الخَْالِقِينَ(۱۴) | ||
ثمَّ | |||
ثُمَّ | ثمَّ إِنَّكُم بَعْدَ ذَلِك لَمَيِّتُونَ(۱۵) | ||
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا | |||
وَ أَنزَلْنَا مِنَ | ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ(۱۶) | ||
فَأَنشأْنَا | |||
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طرَائقَ وَ مَا كُنَّا عَنِ الخَْلْقِ غَافِلِينَ(۱۷) | |||
وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءَ بِقَدَرٍ فَأَسكَنَّاهُ فى الاَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهَابِ بِهِ لَقَدِرُونَ(۱۸) | |||
فَأَنشأْنَا لَكُم بِهِ جَنَّاتٍ مِّن نخِيلٍ وَ أَعْنَابٍ لَّكُمْ فِيهَا فَوَاكِهُ كَثِيرَةٌ وَ مِنهَا تَأْكلُونَ(۱۹) | |||
وَ شجَرَةً تخْرُجُ مِن طورِ سيْنَاءَ تَنبُت بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِّلاَكلِينَ(۲۰) | وَ شجَرَةً تخْرُجُ مِن طورِ سيْنَاءَ تَنبُت بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِّلاَكلِينَ(۲۰) | ||
وَ إِنَّ | |||
وَ عَلَيهَا وَ عَلى الْفُلْكِ | وَ إِنَّ لَكُمْ فى الاَنْعَامِ لَعِبرَةً نُّسقِيكم مِّمَّا فى بُطُونهَا وَ لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ كَثِيرَةٌ وَ مِنهَا تَأْكُلُونَ(۲۱) | ||
وَ عَلَيهَا وَ عَلى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ(۲۲) | |||
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
و همانا ما آدميان را از خلاصه اى از | و همانا ما آدميان را از خلاصه اى از گِل آفريديم. (۱۲) | ||
پس آنگاه او را نطفه اى كرديم، در قرارگاهى محفوظ قرارش داديم. (۱۳) | پس آنگاه او را نطفه اى كرديم، در قرارگاهى محفوظ قرارش داديم. (۱۳) | ||
آنگاه نطفه را، علقه و علقه را مضغه (چيزى شبيه به گوشت جويده) كرديم و سپس آن مضغه را استخوان كرديم، پس بر آن استخوان ها گوشتى پوشانديم، پس از آن خلقتى ديگرش كرديم، پس آفرين بر خدا كه بهترين | آنگاه نطفه را، علقه و علقه را مضغه (چيزى شبيه به گوشت جويده) كرديم و سپس آن مضغه را استخوان كرديم، پس بر آن استخوان ها گوشتى پوشانديم، پس از آن خلقتى ديگرش كرديم، پس آفرين بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.(۱۴) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۳ </center> | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۳۴: | ||
و درختى (آفريديم) كه از طور سينا بر مى آيد و روغن زيت و خورش مردم بار مى آورد. (۲۰) | و درختى (آفريديم) كه از طور سينا بر مى آيد و روغن زيت و خورش مردم بار مى آورد. (۲۰) | ||
و براى شما در مطالعه حال چارپايان عبرتى است، كه از شيرش به شما مى نوشانيم (با | و براى شما در مطالعه حال چارپايان عبرتى است، كه از شيرش به شما مى نوشانيم (با اين كه اين شربت گوارا از شكم او بيرون مى آيد) و در آن چارپايان براى شما منافع بسيارى است و از خود آن ها مى خوريد. (۲۱) | ||
و بر آن چارپايان و نيز بر كشتى ها در سفر دريا، سوار مى شويد. (۲۲) | و بر آن چارپايان و نيز بر كشتى ها در سفر دريا، سوار مى شويد. (۲۲) | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۴۰: | ||
<center> «'''بیان آیات'''» </center> | <center> «'''بیان آیات'''» </center> | ||
بعد از آن كه خداى | بعد از آن كه خداى سبحان، رستگارى مؤمنان را به خاطر اوصافى كه دارند بيان فرمود، به شرح خلقتشان و نعمت هايى كه به آنان ارزانى داشته، كه چگونه تدبير امورشان را كرده و تدبير خود را با خلقت خود توأم ساخته، مى پردازد تا معلوم شود اوست ربّ انسان و ربّ هر موجود ديگر، و بر همه واجب است كه تنها او را بپرستند و شريكى برايش نگيرند. | ||
«'''وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الانسانَ مِن | «'''وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الانسانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ'''»: | ||
در مجمع البيان مى گويد: | در مجمع البيان مى گويد: كلمۀ «سُلالة»، اسم براى هر چيزى است كه از چيزى كشيده و بيرون آورده شود، بر وزن «كُسَاحة»، كه اسم است براى چيزى كه جاروب شود. | ||
و ظاهر سياق اين است كه مراد از انسان، نوع بشر | و ظاهر سياق اين است كه مراد از انسان، نوع بشر باشد، كه در نتيجه شامل آدم «عليه السلام» و همه ذريه او مى شود. و مراد از «خلق»، خلق ابتدايى است كه در آن آدم «عليه السلام» را از گِل آفريده و آنگاه نسل او را از نطفه قرار داده است. اين آيه و آيه بعدش در | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۴ </center> | ||
معنى اين آيه است كه فرموده: | معنى اين آيه است كه فرموده: «وَ بَدَءَ خَلقَ الإنسانَ مُن طِينٍ ثُمّ جَعَلَ نَسلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِن مَاءٍ مَهِين». | ||
و مؤيد اين ظاهر، قول خداى تعالى بعد از اين جمله است كه مى فرمايد: «ثُمّ | و مؤيد اين ظاهر، قول خداى تعالى بعد از اين جمله است كه مى فرمايد: «ثُمّ جَعَلنَاهُ نُطفَةً». چون اگر مراد از انسان، فرزندان آدم «عليه السلام» بود و بس، و شامل خود آدم «عليه السلام» نمى شد، و مراد از خلقت انسان از گِل، اين بود كه نطفه فرزندان آدم «عليه السلام» هم در آغاز گِل بوده، بايد - به قول بعضى - مى فرمود: «ثُمّ خَلَقنَاهُ نُطفَةً ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً...: پس خلق كرديم او را نطفه اى، پس خلق كرديم نطفه را علقه اى، پس خلق كرديم علقه را مضغه اى...». | ||
با اين بيان، روشن مى شود اين كه بعضى از | با اين بيان، روشن مى شود اين كه بعضى از مفسران گفته اند: منظور از انسان، جنس بنى آدم است؛ و قول بعضى ديگر كه گفته اند: «منظور از انسان، خود آدم «عليه السلام» است»، صحيح نيست. | ||
كلمۀ «خلق» - به طورى كه گفته اند - در اصل به معناى تقدير و اندازه گيرى بوده. مثلا وقتى مى گويند: «خَلَقَ الثَّوبَ»، معنايش اين است كه پارچه را براى بريدن اندازه گيرى كردم. پس معناى آيه اين مى شود كه: ما انسان را در آغاز از چكيده و خلاصه اى از اجزاى زمين، كه با آب آميخته بود، اندازه گيرى كرديم. | |||
«''' | «'''ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطفَةً فى قَرَارٍ مَّكِينٍ'''»: | ||
«نطفه»، به معناى آبى اندك است كه بسيار اطلاق مى شود بر مطلق آب. و | «نطفه»، به معناى آبى اندك است كه بسيار اطلاق مى شود بر مطلق آب. و كلمۀ «قرار»، مصدر است كه از آن معناى قرارگاه اراده شده تا مبالغه را برساند. و منظور از «قرارگاه مكين»، رحم زنان است كه نطفه در آن قرار مى گيرد. و كلمۀ «مكين»، صفت رحم است، و توصيف رحم به «مكين»، يا از اين جهت است كه تمكّن نگهدارى و حفظ نطفه را از فساد و هدر رفتن دارد، و يا از اين باب است كه نطفه در آن، تمكن زيست دارد. | ||
و معناى | و معناى جمله، اين است كه: سپس ما انسان را نطفه اى كرديم كه در رحم متمكن باشد، همچنان كه آن را در اول از خلاصه اى از گِل درست كرديم. و اين تعبير مى رساند كه: ما طريق خلقت انسان را از آن شكل به اين شكل مبدل نموديم. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۲۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۲۵ </center> | ||
«'''ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً...فَكَسوْنَا | «'''ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً...فَكَسوْنَا الْعِظامَ لحَْماً'''»: | ||
بيان مفردات آيه در جزء پانزدهم سوره «حج»، جلد قبلى اين كتاب گذشت و در اين كه فرموده: «فَكَسَونَا العِظَامَ لَحماً»، استعاره اى است به كنايه اى لطيف. | |||
«'''ثُمَّ أَنشأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ'''»: | |||
كلمۀ «إنشاء»، به طورى كه راغب مى گويد، به معناى ايجاد چيزى و تربيت آن است، همچنان كه «نشاء» و «نشاة»، به معناى احداث و تربيت چيزى است و از همين جهت به جوان نورس مى گويند: «ناشئ». | |||
در اين جمله، سياق را از خلقت، به انشاء تغيير داده و فرموده: «ثُمَّ أنشَأنَاهُ خَلقاً آخَر»، با اين كه ممكن بود بفرمايد: «ثُمَّ خَلَقنَاهُ...»، و اين به خاطر آن است كه دلالت كند بر اين كه آنچه به وجود آورديم، چيز ديگرى، و حقيقت ديگرى است غير از آنچه در مراحل قبلى بود. | |||
مثلا «علقه»، هرچند از نظر اوصاف و خواص و رنگ و طعم و شكل و امثال آن با نطفه فرق دارد، الا اين كه اوصافى كه نطفه داشت، از دست داد و اوصافى همجنس آن را به خود گرفت. | |||
خلاصه اگر عين اوصاف نطفه در علقه نيست، ليكن در همجنس آن هست. مثلا اگر سفيد نبود، قرمز مى باشد و هر دو از يك جنس اند به نام رنگ. به خلاف اوصافى كه خدا در مرحله اخير به آن داده و آن را انسان كرده، كه نه عين آن اوصاف در مراحل قبلى بودند و نه همجنس آن. مثلا در «انشاء» اخير، او را صاحب حيات و قدرت و علم كرد. | |||
آرى، به او جوهره ذاتى داد (كه ما از آن تعبير مى كنيم به «من») كه نسخه آن، در مراحل قبلى، يعنى در نطفه و علقه و مضغه و عظام پوشيده به لحم، نبود. همچنان كه در آن مراحل، اوصاف علم و قدرت و حيات نبود. پس در مرحله اخير، چيزى به وجود آمده كه كاملا مسبوق به عدم بود، يعنى هيچ سابقه اى نداشت. | |||
در | ضمير در «أنشَأنَاهُ» - به طورى كه از سياق بر مى آيد - به انسان در آن حالى كه استخوان هايى پوشيده از گوشت بود، بر مى گردد. چون او بود كه در مرحله اخير خلقتى ديگر پيدا كرد. يعنى صرف ماده اى مرده و جاهل و عاجز بود. سپس موجودى زنده و عالم و قادر شد. پس ماده بود و صفات و خواص ماده را داشت، سپس چيزى شد كه در ذات و صفات و خواص مغاير با سابقش مى باشد و در عين حال اين همان است، و همان ماده است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۶ </center> | ||
دارد و نه در صفات و تنها با آن، نوعى اتحاد و تعلق دارد تا آن را در راه رسيدن به مقاصدش به كار گيرد. مانند آلتى كه در دست صاحب آلت است، و در انجام مقاصدش استعمال مى كند. نظير قلم براى نويسنده. پس تن آدمى هم، آلتى است براى جان آدمى. | پس مى شود گفت آن را به اين مرحله در آورديم و در عين حال، غير آن است. چون نه در ذات با آن شركت دارد و نه در صفات و تنها با آن، نوعى اتحاد و تعلق دارد تا آن را در راه رسيدن به مقاصدش به كار گيرد. مانند آلتى كه در دست صاحب آلت است، و در انجام مقاصدش استعمال مى كند. نظير قلم براى نويسنده. پس تن آدمى هم، آلتى است براى جان آدمى. | ||
و اين، همان حقيقتى است كه از آيه «وَ قَالُوا ءَإذَا ضَلَلنَا فِى الأرضِ ءَإنَّا لَفِى خَلقٍ جَدِيدٍ بَل هُم بِلِقَاءِ رَبِّهِم كَافِرُون * قُل يَتَوَفَّاكُم مَلَكُ المَوتِ الَّذِى وُكّل بِكُم» هم استفاده مى شود. | |||
پس آن كه ملائكه در حين مرگ او را مى گيرند، آن انسان است، و آنچه در قبر متلاشى مى شود و مى پوسد، آن بدن انسان است، نه خود انسان. | |||
در آيه مورد بحث، چند گونه حرف عطف به كار برده شده. چند جا با «ثُمّ» عطف شده، و چند جا با «فاء». بعضى از مفسران در وجه آن گفته اند: | |||
مواردى كه با «ثُمّ» عطف شده، معطوف كاملا با معطوف عليه مغايرت دارد. مانند سه جملۀ «ثُمَّ جَعَلنَاهُ نُطفَةً»، و «ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً»، و «ثُمَّ أنشَأنَاهُ خَلقاً آخَر»، و مواردى كه با «فاء» عطف شده، آن مغايرت را ندارد. مانند سه جملۀ «فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً»، «فَخَلَقنَا المُضغَةَ عِظَاماً وَ «فَكَسَونَا العِظَامَ لَحماً». | |||
«'''فَتَبَارَك اللَّهُ أَحْسنُ الخَْالِقِينَ'''»: | «'''فَتَبَارَك اللَّهُ أَحْسنُ الخَْالِقِينَ'''»: |
ویرایش