گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۴۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
كلمۀ «يَوم» در «وَ يَومَ نَحشُرُ»، منصوب است تا ظرف باشد براى فعلى مقدّر و تقدير كلام «وَ اذكُر يَومَ نَحشُرُ: به ياد آر، روزى كه محشور مى كنيم» است. و مراد از «حشر»، جمع كردن بعد از مرگ است. چون محشوران، عبارتند از: فوجى از هر امت، و تمامى امت هاى زنده، هيچ وقت در زمان واحد جمع نمى شوند. و كلمۀ «مِن» در جملۀ «مِن كُلِّ أُمَّةٍ»، براى تبعيض است، و در جملۀ «مِمَّن يُكَذِّب»، هم ممكن است براى بيان باشد و هم براى تبعيض.  
كلمۀ «يَوم» در «وَ يَومَ نَحشُرُ»، منصوب است تا ظرف باشد براى فعلى مقدّر و تقدير كلام «وَ اذكُر يَومَ نَحشُرُ: به ياد آر، روزى كه محشور مى كنيم» است. و مراد از «حشر»، جمع كردن بعد از مرگ است. چون محشوران، عبارتند از: فوجى از هر امت، و تمامى امت هاى زنده، هيچ وقت در زمان واحد جمع نمى شوند. و كلمۀ «مِن» در جملۀ «مِن كُلِّ أُمَّةٍ»، براى تبعيض است، و در جملۀ «مِمَّن يُكَذِّب»، هم ممكن است براى بيان باشد و هم براى تبعيض.  


و مراد از آيات در جمله «يكذب باياتنا» مطلق آياتى است كه بر مبدأ و معاد دلالت مى كند، كه از آن جمله اند انبياء و امامان و كتب آسمانى ، نه اينكه مراد از آيات ، قيامت و حوادث واقعه در آن و هنگام قيام آن باشد و نه آيات قرآنى به تنهايى ، براى اينكه حشر، منحصر در امت اسلامى نيست ، بلكه از امتهاى مختلف ، از هر امتى فوجى محشور مى شوند. و از عجايب ، اصرارى است كه بعضى از مفسرين كرده اند بر اينكه : اين كلام
و مراد از «آيات» در جملۀ «يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا»، مطلق آياتى است كه بر مبدأ و معاد دلالت مى كند، كه از آن جمله اند انبياء و امامان و كتب آسمانى. نه اين كه مراد از «آيات»، قيامت و حوادث واقعه در آن و هنگام قيام آن باشد، و نه آيات قرآنى به تنهايى. براى اين كه «حشر»، منحصر در امت اسلامى نيست، بلكه از امت هاى مختلف، از هر امتى، فوجى محشور مى شوند.  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۶۹ </center>
نص است در اينكه مراد از آيات در اينجا و در آيه بعدى ، آيات قرآنى است ، نه مثل قيامت و حوادث آن ، به دليل اينكه آيات قرآنى پر است از دلائل صدق ، آن قدر كه در عين اينكه دقت و تاءمل در آن بر همه واجب بوده و هست ، تاكنون نتوانسته اند به همه دلائل صدق مذكور احاطه يابند.
و از عجايب، اصرارى است كه بعضى از مفسران كرده اند بر اين كه: اين كلام، نصّ است در اين كه مراد از «آيات» در اين جا و در آيه بعدى، آيات قرآنى است، نه مثل قيامت و حوادث آن. به دليل اين كه آيات قرآنى، پُر است از دلائل صدق، آن قدر كه در عين اين كه دقت و تأمل در آن بر همه واجب بوده و هست، تاكنون نتوانسته اند به همه دلائل صدق مذكور احاطه يابند.


و فساد آن روشن است ، براى اينكه صرف اينكه مراد از آن ، امثال قيامت و حوادث آن نيست ، دليل نمى شود بر اينكه پس حتما مراد از آن ، آيات قرآنى است ، با اينكه آيه ، ظهور در اين دارد كه محشورين ، افواجى از جميع امتها هستند و قرآن تنها كتاب يك فوج از ايشان است ، نه كتاب همه افواج .
و فساد آن روشن است. براى اين كه صرف اين كه مراد از آن، امثال قيامت و حوادث آن نيست، دليل نمى شود بر اين كه پس حتما مراد از آن، آيات قرآنى است. با اين كه «آيه»، ظهور در اين دارد كه محشوران، افواجى از جميع امت ها هستند و قرآن، تنها كتاب يك فوج از ايشان است، نه كتاب همه افواج.


و از ظاهر آيه برمى آيد كه حشر در آن ، حشر در غير روز قيامت است ، زيرا حشر در روز قيامت اختصاص به يك فوج از هر امت ندارد، بلكه تمامى امتها در آن محشور مى شوند و حتى به حكم آيه «و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا»، يك نفر هم از قلم نمى افتد و اما در اين آيه مى فرمايد: از هر امتى فوجى را محشور مى كنيم .
و از ظاهر آيه بر مى آيد كه حشر در آن، حشر در غير روز قيامت است. زيرا حشر در روز قيامت، اختصاص به يك فوج از هر امت ندارد، بلكه تمامى امت ها در آن محشور مى شوند، و حتى به حكم آيه «وَ حَشَرنَاهُم فَلَم نُغَادِر مِنهُم أحَداً»، يك نفر هم از قلم نمى افتد، و اما در اين آيه مى فرمايد: «از هر امتى، فوجى را محشور مى كنيم».


بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از اين حشر، حشر عذاب است ، بعد از حشر كلى ، كه شامل همه خلق مى شود و اين حشرى است بعد از حشر.
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از اين «حشر»، حشر عذاب است، بعد از حشر كلى، كه شامل همه خلق مى شود و اين حشرى است، بعد از حشر.


ليكن اين حرف دردى را دوا نمى كند و اشكال را بر طرف نمى سازد، براى اينكه اگر مراد، حشر براى عذاب بود لازم بود غايت (براى عذاب ) را ذكر كند تا مبهم نباشد، همچنان كه در آيه «و يوم يحشر اعداء اللّه الى النار فهم يوزعون حتى اذا ما جاؤها» اين غايت ذكر شده است ، با اينكه بعد از اين آيه هم به جز عتاب و حكم فصل ، ذكرى از عذاب نيامده و آيه شريفه - بطورى كه ملاحظه مى فرماييد - مطلق است ، و در آن هيچ اشاره اى نيست ، كه بگوييم مقصود از آن اين حشر خاصى است كه ذكر شد و اين اطلاق را آيه بعدى بيشتر مى كند، كه مى فرمايد: «حتى اذا جاؤ - تا آنكه بيايند» و نمى فرمايد بيايند عذاب را يا آتش را يا چيزى ديگر را.
ليكن اين حرف دردى را دوا نمى كند و اشكال را بر طرف نمى سازد. براى اين كه اگر مراد، حشر براى عذاب بود، لازم بود غايت (براى عذاب) را ذكر كند، تا مبهم نباشد. همچنان كه در آيه: «وَ يَومَ يُحشَرُ أعدَاءُ اللّهِ إلَى النَّارِ فَهُم يُوزَعُون * حَتَّى إذَا مَا جَاؤُهَا»، اين غايت ذكر شده است، با اين كه بعد از اين آيه هم، به جز عتاب و حكم فصل، ذكرى از عذاب نيامده، و آيه شريفه - به طورى كه ملاحظه مى فرماييد - مطلق است، و در آن هيچ اشاره اى نيست كه بگوييم مقصود از آن، اين حشر خاصى است كه ذكر شد، و اين اطلاق را آيه بعدى بيشتر مى كند، كه مى فرمايد: «حَتَّى إذَا جَاؤُ : تا آن كه بيايند»، و نمى فرمايد: «بيايند عذاب را»، يا «آتش را»، يا چيزى ديگر را.


باز مؤ يد گفتار ما - كه منظور حشر در قيامت نيست - اين است كه اين آيه و دو آيه بعدش بعد از داستان بيرون شدن دابه از زمين واقع شده اند، كه خود يكى از علائمى است كه
باز مؤيد گفتار ما - كه منظور حشر در قيامت نيست - اين است كه: اين آيه و دو آيه بعدش، بعد از داستان بيرون شدن «دابّه» از زمين واقع شده اند، كه خود يكى از علائمى است كه قبل از قیامت واقع
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۷۰ </center>
قبل از قيامت واقع مى شود، قيامتى كه در چند آيه بعد درباره آن مى فرمايد: «و نفخ فى الصور» و تا چند آيه بعد اوصاف وقايع آن روز را بيان مى كند، و معنا ندارد كه قبل از شروع به بيان اصل قيامت و وقايع آن ، يكى از وقايع آن را جلوتر ذكر كند، چون ترتيب وقوعى اقتضاء مى كند كه اگر حشر فوج از هر امتى هم جزو وقايع قيامت باشد آن را بعد از مساءله نفخ صور ذكر فرمايد، ولى اينطور ذكر نكرد، بلكه قبل از نفخ صور مساءله حشر فوج از هر امتى را آورده ، پس معلوم مى شود اين حشر جزو وقايع قيامت نيست.
مى شود. قيامتى كه در چند آيه بعد، درباره آن مى فرمايد: «وَ نُفِخَ فِى الصُّور»، و تا چند آيه بعد، اوصاف وقايع آن روز را بيان مى كند، و معنا ندارد كه قبل از شروع به بيان اصل قيامت و وقايع آن، يكى از وقايع آن را جلوتر ذكر كند. چون ترتيب وقوعى، اقتضاء مى كند كه اگر «حشر فوج» از هر امتى هم، جزو وقايع قيامت باشد، آن را بعد از مسأله «نفخ صور» ذكر فرمايد، ولى اين طور ذكر نكرد، بلكه قبل از نفخ صور، مسأله «حشر فوج» از هر امتى را آورده. پس معلوم مى شود اين حشر، جزو وقايع قيامت نيست.


به همين جهت است كه مى بينيم بعضى از مفسرينى هم كه آيه را حمل بر حشر در قيامت كرده ، متوجه اين اشكال شده و گفته اند: شايد جلوتر ذكر كردن اين واقعه بر نفخ صور و قيام قيامت ، براى اين بوده كه اعلام كند هر يك از اين دو، يعنى نفخ صور و حشر هر فوجى از هر امت ، آن قدر مهمند كه جا دارد هر يك جداگانه مورد توجه قرار گيرند و احوال آنها كه طامه كبرى و داهيه دهياء است جداگانه خاطر نشان شود و گر نه اگر مى خواست ترتيب رعايت شود بايد اول نفخ صور، بعد حشر فوج از هر امت ذكر شود، چيزى كه هست اگر ترتيب رعايت مى شد خواننده خيال مى كرد هر دو يك داهيه است .
به همين جهت است كه مى بينيم بعضى از مفسرينى هم كه آيه را حمل بر حشر در قيامت كرده ، متوجه اين اشكال شده و گفته اند: شايد جلوتر ذكر كردن اين واقعه بر نفخ صور و قيام قيامت ، براى اين بوده كه اعلام كند هر يك از اين دو، يعنى نفخ صور و حشر هر فوجى از هر امت ، آن قدر مهمند كه جا دارد هر يك جداگانه مورد توجه قرار گيرند و احوال آنها كه طامه كبرى و داهيه دهياء است جداگانه خاطر نشان شود و گر نه اگر مى خواست ترتيب رعايت شود بايد اول نفخ صور، بعد حشر فوج از هر امت ذكر شود، چيزى كه هست اگر ترتيب رعايت مى شد خواننده خيال مى كرد هر دو يك داهيه است .
۱۶٬۸۸۹

ویرایش