گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:


==آيات ۷ - ۱۴  سوره نمل ==
==آيات ۷ - ۱۴  سوره نمل ==
إِذْ قَالَ مُوسى لاَهْلِهِ إِنى ءَانَست نَاراً سئَاتِيكم مِّنهَا بخَبرٍ أَوْ ءَاتِيكُم بِشهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكمْ تَصطلُونَ(۷)
إِذْ قَالَ مُوسى لاَهْلِهِ إِنّى آنَستُ نَاراً سئَاتِيكم مِّنهَا بخَبرٍ أَوْ آتِيكُم بِشهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكمْ تَصطلُونَ(۷)
فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِى أَن بُورِك مَن فى النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ سبْحَنَ اللَّهِ رَب الْعَلَمِينَ(۸)
 
يَمُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ(۹)
فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِى أَن بُورِك مَن فى النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبّ الْعَالَمِينَ(۸)
وَ أَلْقِ عَصاك فَلَمَّا رَءَاهَا تهْتزُّ كَأَنهَا جَانُّ وَلى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّب يَمُوسى لا تخَف إِنى لا يخَاف لَدَى الْمُرْسلُونَ(۱۰)
 
إِلا مَن ظلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسنَا بَعْدَ سوءٍ فَإِنى غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۱۱)
يَا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ(۹)
وَ أَدْخِلْ يَدَك فى جَيْبِك تخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيرِ سوءٍ فى تِسع ءَايَتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنهُمْ كانُوا قَوْماً فَسِقِينَ(۱۲)
 
فَلَمَّا جَاءَتهُمْ ءَايَتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ(۱۳)
وَ أَلْقِ عَصاك فَلَمَّا رَآهَا تهْتزُّ كَأَنهَا جَانُّ وَلى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّب يَا مُوسى لا تخَف إِنّى لا يخَافُ لَدَىّ الْمُرْسلُونَ(۱۰)
وَ جَحَدُوا بهَا وَ استَيْقَنَتْهَا أَنفُسهُمْ ظلْماً وَ عُلُوًّا فَانظرْ كَيْف كانَ عَقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ(۱۴)
 
إِلّا مَن ظلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسنَا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنّى غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۱۱)
 
وَ أَدْخِلْ يَدَك فى جَيْبِك تخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيرِ سُوءٍ فى تِسع آيَاتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنّهُمْ كانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ(۱۲)
 
فَلَمَّا جَاءَتهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ(۱۳)
 
وَ جَحَدُوا بهَا وَ استَيْقَنَتْهَا أَنفُسهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانظرْ كَيْف كانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ(۱۴)


<center> «'''ترجمه آیات'''»  </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''»  </center>


چون موسى به خانواده خود گفت : من آتشى مى بينم به زودى خبرى از آن براى شما مى آورم يا شعله اى از آتش گرفته مى آورم تا شايد گرم شويد (۷)
چون موسى به خانواده خود گفت: من آتشى مى بينم، به زودى خبرى از آن براى شما مى آورم، يا شعله اى از آتش گرفته مى آورم، تا شايد گرم شويد. (۷)


و چون به آتش رسيد ندا داده شد كه هر كه در اين آتش است و هر كه پيرامون آن است مبارك باد و پروردگار جهانيان منزه است (۸)
و چون به آتش رسيد، ندا داده شد كه هر كه در اين آتش است و هر كه پيرامون آن است، مبارك باد و پروردگار جهانيان منزه است. (۸)


اى موسى ! مطلب از اين قرار است كه من خداى نيرومند فرزانه ام (۹)
اى موسى! مطلب از اين قرار است كه من خداى نيرومند فرزانه ام. (۹)


عصاى خويش را بيفكن و چون آن را ديد كه چون مار جست و خيز مى كند و باز پس نگرديد، اى موسى بيم مدار، كه پيغمبران در پيشگاه من بيم نمى دارند (۱۰)
عصاى خويش را بيفكن و چون آن را ديد كه چون مار جست و خيز مى كند و باز پس نگرديد، اى موسى! بيم مدار، كه پيغمبران در پيشگاه من بيم نمى دارند. (۱۰)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۸۵ </center>
مگر كسى كه ستم كرده سپس از پى بدى نيكى آورده باشد كه من آمرزگار و رحيمم (۱۱)
مگر كسى كه ستم كرده، سپس از پى بدى، نيكى آورده باشد كه من آمرزگار و رحيمم. (۱۱)


و دستت را در گريبانت داخل كن كه سپيد و روشن بدون رنج در آيد همه اينها از جمله نه معجزهاى بود كه به سوى فرعون و قوم او برد كه آنان گروهى عصيان پيشه بودند (۱۲)
و دستت را در گريبانت داخل كن كه سپيد و روشن، بدون رنج در آيد، همه اين ها از جمله نُه معجزه اى بود كه به سوى فرعون و قوم او برد، كه آنان گروهى عصيان پيشه بودند. (۱۲)


و چون آيتهاى روشن ما به سويشان آمد گفتند: اين جادويى است آشكار (۱۳)
و چون آيت هاى روشن ما به سويشان آمد، گفتند: اين جادويى است آشكار. (۱۳)


از روى ستم و عصيان منكر آنها شدند، اما ضميرهايشان بدان يقين داشت ، بنگر عاقبت مفسدان حسان بوده است (۱۴)
از روى ستم و عصيان منكر آن ها شدند، اما ضميرهايشان بدان يقين داشت. بنگر عاقبت مفسدان چسان بوده است. (۱۴)


<center> «'''ترجمه آیات'''»  </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''»  </center>


اين آيات ، ابتداى داستانهاى پنج گانه اى است كه گفتيم در اين سوره به عنوان استشهاد براى مطالب صدر سوره از قبيل تبشير و انذارى كه در آنها ذكر مى كند مى باشد و در سه داستان اول از آن پنج داستان يعنى در داستان موسى و داوود و سليمان ، جهت وعده را بر جهت وعيد غلبه داده و در دوتاى ديگر جانب وعيد، بيشتر رعايت شده است .
اين آيات، ابتداى داستان هاى پنج گانه اى است كه گفتيم در اين سوره، به عنوان استشهاد براى مطالب صدر سوره از قبيل تبشير و انذارى كه در آن ها ذكر مى كند، مى باشد و در سه داستان اول، از آن پنج داستان، يعنى در داستان موسى و داوود و سليمان، جهت وعده را بر جهت وعيد غلبه داده و در دو تاى ديگر، جانب وعيد، بيشتر رعايت شده است.


«'''إِذْ قَالَ مُوسى لاَهْلِهِ...'''»:
«'''إِذْ قَالَ مُوسى لاَهْلِهِ...'''»:


مراد از اهل موسى ، همسرش ، يعنى دختر شعيب است ، كه خداى تعالى در سوره قصص داستانش را آورده.
مراد از اهل موسى، همسرش، يعنى دختر شعيب است، كه خداى تعالى در سوره قصص داستانش را آورده.


در مجمع البيان گفته : اينكه خطاب را به صيغه جمع آورده و فرموده است : «اتيكم: برايتان بياورم»، بدين سبب بوده كه همسر او با اينكه يك نفر بوده ، اما قائم مقام چند نفر بوده است ، چون در مواقع حساس و جاهاى وحشت انگيز يك نفر در ايجاد انس در دل آدمى كار چند نفر را مى كند.
در مجمع البيان گفته: اين كه خطاب را به صيغه جمع آورده و فرموده است: «آتيكم: برايتان بياورم»، بدين سبب بوده كه همسر او با اين كه يك نفر بوده، اما قائم مقام چند نفر بوده است. چون در مواقع حساس و جاهاى وحشت انگيز، يك نفر در ايجاد انس در دل آدمى، كار چند نفر را مى كند.


احتمال هم دارد كه در آن روز به غير همسرش شخص و يا اشخاص ‍ ديگرى از قبيل : خادم ، يا مكارى (كرايه دهنده )، يا غير آن همراهش بوده باشند.
احتمال هم دارد كه در آن روز به غير همسرش، شخص و يا اشخاص ديگرى، از قبيل: خادم، يا مكارى (كرايه دهنده)، يا غير آن، همراهش بوده باشند.


و در مجمع البيان گفته: «انست» از «ايناس» به معناى ديدن است و بعضى گفته اند: معناى آن انست «احسست» است ، يعنى من احساس آتشى كردم ، البته احساسى كه مايه دلگرمى شود، هر چه كه به آن ايناس داشته باشى آن را احساس كرده اى و دلت به آن آرامش و گرمى يافته .
و در مجمع البيان گفته: «آنَستُ» از «إيناس»، به معناى ديدن است. و بعضى گفته اند: معناى آن آنَستُ، «أحسَستُ» است. يعنى من احساس آتشى كردم. البته احساسى كه مايه دلگرمى شود، هرچه كه به آن إيناس داشته باشى، آن را احساس كرده اى و دلت به آن آرامش و گرمى يافته.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۴۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۴۸۶ </center>
معناى «شهاب» و «قبس» در «آتيكم بشهاب قبس لعلكم تصطلون»
==معناى «شهاب» و «قبس» در آیه: «آتِيكُم بِشَهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُم تَصطَلُون»==
 
و كلمۀ «شهاب» به طورى كه در مجمع آمده، نورى است كه چون عمود از آتش برخيزد، و همچنين هر نورى كه مانند عمود امتداد داشته باشد، به آن شهاب مى گويند. و مراد از «شهاب» در آيه مورد بحث، شعله اى از آتش است.
 
و در مفردات گفته: «شهاب»، به معناى شعله اى از آتش افروخته است كه بالا رود. يا شعله اى كه در جوّ پيدا شود. و نيز در مفردات گفته: كلمۀ «قَبَس»، به معناى آن مقدار آتشى است كه از آتشى ديگر بردارى. و كلمۀ «تَصطَلُون»، از «إصطلاء» است، كه به معناى گرم شدن با آتش است.
 
سياق آيه، ماجرايى را كه از اين داستان در سوره هاى ديگر آمده، تأييد نموده و گواهى مى دهد بر اين كه موسى «عليه السّلام» در اين هنگام كه از دور آتشى ديده، داشته خانواده اش را به سوى مصر مى برده، ولى در بين حركت، راه را گم كرده، و خودش و خانواده اش دچار سرما شده بودند، و شب هم، شبى بسيار تاريك بوده است.
 
در اين هنگام، از دور آتشى ديده، خواسته است تا نزديك آن برود، تا اگر انسانى در كنار آن آتش يافت، از او راه را بپرسد و يا پاره اى آتش بگيرد و نزد اهلش برده، در آن جا هيزمى آتش كند تا گرم شوند.


و كلمه «شهاب» به طورى كه در مجمع آمده ، نورى است كه چون عمود از آتش بر خيزد و همچنين هر نورى كه مانند عمود امتداد داشته باشد به آن شهاب مى گويند و مراد از شهاب در آيه مورد بحث شعله اى از آتش است و در مفردات گفته : شهاب به معناى شعله اى از آتش ‍ افروخته است كه بالا رود، يا شعله اى كه در جو پيدا شود. و نيز در مفردات گفته: كلمه «قبس» به معناى آن مقدار آتشى است كه از آتشى ديگر بردارى و كلمه «تصطلون» از اصطلاء است كه به معناى گرم شدن با آتش است .
لذا به خانواده اش گفت: اين جا باشيد كه من احساس آتشى كردم و آن را ديدم. از جاى خود تكان نخوريد كه به زودى از آن آتش، يعنى از كنار آن آتش خبرى مى آورم و به راهنمايى او، راه را پيدا مى كنم و يا شعله اى از آن آتش را مى آورم، تا هيزمى آتش كنيد و گرم شويد.


سياق آيه ماجرايى را كه از اين داستان در سوره هاى ديگر آمده تاءييد نموده و گواهى مى دهد بر اينكه موسى (عليه السّلام ) در اين هنگام كه از دور آتشى ديده ، داشته خانواده اش را به سوى مصر مى برده ولى در بين حركت راه را گم كرده ، و خودش و خانواده اش دچار سرما شده بودند و شب هم شبى بسيار تاريك بوده است در اين هنگام از دور آتشى ديده ، خواسته است تا نزديك آن برود تا اگر انسانى در كنار آن آتش يافت ، از او راه را بپرسد و يا پاره اى آتش بگيرد و نزد اهلش برده در آنجا هيزمى آتش ‍ كند تا گرم شوند، لذا به خانواده اش گفت : اينجا باشيد كه من احساس ‍ آتشى كردم و آن را ديدم ، از جاى خود تكان نخوريد كه به زودى از آن آتش ، يعنى از كنار آن آتش خبرى مى آورم و به راهنمايى او راه را پيدا مى كنم و يا شعله اى از آن آتش را مى آورم تا هيزمى آتش كنيد و گرم شويد.
و نيز، از سياق بر مى آيد كه آتش مذكور، تنها براى آن جناب هويدا شده، و غير او، كسى آن را نديده است، و گرنه به طور نكره نمى گفت: «من آتشى مى بينم»، بلكه آن را نشان مى داد و به آن اشاره مى كرد.


و نيز، از سياق بر مى آيد كه آتش مذكور تنها براى آن جناب هويدا شده ، و غير او كسى آن را نديده است، و گر نه بطور نكره نمى گفت : من آتشى مى بينم ، بلكه آن را نشان مى داد و به آن اشاره مى كرد.
و اگر كلمۀ «آوردن» را تكرار كرد، و يك بار در آوردن خبر و بارى ديگر در آوردن آتش، آن را به كار برد، با اين كه ممكن بود بفرمايد: «سَآتِيكُم مِنهَا بِخَبَرٍ أو شَهَابٍ...»، براى اين بود كه نوع اين دو آوردن، مختلف بود.
و اگر كلمه آوردن را تكرار كرد، و يكبار در آوردن خبر و بارى ديگر در آوردن آتش آن را به كار برد، با اينكه ممكن بود بفرمايد: «ساتيكم منها بخبر او شهاب...»، براى اين بود كه نوع اين دو آوردن ، مختلف بود.




۱۷٬۰۰۸

ویرایش