۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۲۳۰: | خط ۲۳۰: | ||
«'''وَ مَا كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لهَُمُ الخِْيرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ...'''»: | «'''وَ مَا كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لهَُمُ الخِْيرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ...'''»: | ||
سياق، شهادت مى دهد بر اين كه مراد از «قضاء»، قضاء تشريعى، و گذراندن قانون است، نه قضاء تكوينى. پس مراد از «قضاى خدا»، حكم شرعى او است كه در هر مسأله اى كه مربوط به اعمال بندگان است، مقرر داشته، و بدان وسيله در شؤونات آنان دخل و تصرف مى نمايد، و البته اين احكام را به وسيلۀ يكى از فرستادگان خود بيان مى كند. | سياق، شهادت مى دهد بر اين كه مراد از «قضاء»، قضاء تشريعى، و گذراندن قانون است، نه قضاء تكوينى. | ||
پس مراد از «قضاى خدا»، حكم شرعى او است كه در هر مسأله اى كه مربوط به اعمال بندگان است، مقرر داشته، و بدان وسيله در شؤونات آنان دخل و تصرف مى نمايد، و البته اين احكام را به وسيلۀ يكى از فرستادگان خود بيان مى كند. | |||
و اما «قضاى رسول» او، به معناى دومى از قضاء است، و آن عبارت است از اين كه: رسول او، به خاطر ولايتى كه خدا برايش قرار داده، در شأنى از شؤون بندگان، دخل و تصرف كند. | و اما «قضاى رسول» او، به معناى دومى از قضاء است، و آن عبارت است از اين كه: رسول او، به خاطر ولايتى كه خدا برايش قرار داده، در شأنى از شؤون بندگان، دخل و تصرف كند. | ||
خط ۲۴۸: | خط ۲۵۰: | ||
و ضمير جمع در جملۀ «لَهُمُ الخِيَرَةُ مِن أمرِهِم»، به مؤمن و مؤمنه بر مى گردد. و مراد از آن دو كلمه، همه مؤمنان و مؤمنات هستند، چون در سياق نفى قرار گرفته اند. | و ضمير جمع در جملۀ «لَهُمُ الخِيَرَةُ مِن أمرِهِم»، به مؤمن و مؤمنه بر مى گردد. و مراد از آن دو كلمه، همه مؤمنان و مؤمنات هستند، چون در سياق نفى قرار گرفته اند. | ||
و اگر نفرمود: «أن یَكُونَ لَهُمُ | و اگر نفرمود: «أن یَكُونَ لَهُمُ الخِيَرةُ فِيهِ»، بلكه كلمۀ «مِن أمرِهِم» را اضافه كرد، با اين كه قبلا كلمۀ «أمراً» را آورده بود، و حاجتى به ذكر دومى نبود، براى اين است كه بفهماند منشأ توهم اين كه اختيار دارند، اين است كه امر، امر ايشان، و كار، كار ايشان است، و اين توهم را رد نموده مى فرمايد: با اين كه كار، كار خود ايشان است، در عين حال، اختيارى در آن ندارند. | ||
ویرایش