۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۲۲۷: | خط ۲۲۷: | ||
<span id='link305'><span> | <span id='link305'><span> | ||
== | ==مراد از قضاى خدا و رسول «ص» در آيه شریفه== | ||
«'''وَ مَا كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضى اللَّهُ وَ | «'''وَ مَا كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لهَُمُ الخِْيرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ...'''»: | ||
سياق، شهادت مى دهد بر اين كه مراد از «قضاء»، قضاء تشريعى، و گذراندن قانون است، نه قضاء تكوينى. پس مراد از «قضاى خدا»، حكم شرعى او است كه در هر مسأله اى كه مربوط به اعمال بندگان است، مقرر داشته، و بدان وسيله در شؤونات آنان دخل و تصرف مى نمايد، و البته اين احكام را به وسيلۀ يكى از فرستادگان خود بيان مى كند. | |||
و اما | |||
و اما «قضاى رسول» او، به معناى دومى از قضاء است، و آن عبارت است از اين كه: رسول او، به خاطر ولايتى كه خدا برايش قرار داده، در شأنى از شؤون بندگان، دخل و تصرف كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۱ </center> | ||
همچنان كه امثال آيه | همچنان كه امثال آيه «النَّبِىُّ أولَى بِالمُؤمِنِينَ مِن أنفُسِهِم»، از اين ولايت كه خدا براى رسول گرامى اسلام قرار داده، خبر مى دهد. | ||
و به حكم آيه مذكور، قضاى رسول خدا | |||
و سياق | و به حكم آيه مذكور، قضاى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، قضاى خدا نيز هست. چون خدا قرار دهندۀ ولايت براى رسول خويش است، و اوست كه امر رسول را در بندگانش نافذ كرده. | ||
و ضمير جمع در | و سياق جملۀ «إذَا قَضَى اللهُ وَ رَسُولُهُ أمراً»، از آن جايى كه يك مسأله را، هم مورد قضاى خدا دانسته و هم مورد قضاى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، شهادت مى دهد بر اين كه مراد از «قضاء»، تصرف در شأنى از شؤون مردم است. نه جعل حكم تشريعى، كه مختص به خداى تعالى است. | ||
(آرى، رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، جاعل و قانونگذار قوانين دين نيست. اين شأن، مختص به خدا است، و رسول او، تنها بيان كنندۀ وحى او است. پس معلوم شد كه مراد از «قضاى رسول»، تصرف در شؤون مردم است). | |||
«'''وَ مَا كَانَ لِمُؤمِنٍ وَ لَا مُؤمِنَة'''» - يعنى صحيح و سزاوار نيست از مؤمنان و مؤمنات، و چنين حقى ندارند، كه در كار خود اختيار داشته باشند، كه هر كارى خواستند بكنند. | |||
و جملۀ «إذَا قَضَى اللهُ وَ رَسُولُهُ أمراً»، ظرف است. براى اين كه فرمود اختيار ندارند. يعنى در موردى اختيار ندارند، كه خدا و رسول در آن مورد، امرى و دستورى داشته باشند. | |||
و ضمير جمع در جملۀ «لَهُمُ الخِيَرَةُ مِن أمرِهِم»، به مؤمن و مؤمنه بر مى گردد. و مراد از آن دو كلمه، همه مؤمنان و مؤمنات هستند، چون در سياق نفى قرار گرفته اند. | |||
و اگر نفرمود: «أن یَكُونَ لَهُمُ الخِيَر فِيهِ»، بلكه كلمۀ «مِن أمرِهِم» را اضافه كرد، با اين كه قبلا كلمۀ «أمراً» را آورده بود، و حاجتى به ذكر دومى نبود، براى اين است كه بفهماند منشأ توهم اين كه اختيار دارند، اين است كه امر، امر ايشان، و كار، كار ايشان است، و اين توهم را رد نموده مى فرمايد: با اين كه كار، كار خود ايشان است، در عين حال، اختيارى در آن ندارند. | |||
ویرایش