گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۰: خط ۱۶۰:


==رواياتى در عظمت نماز شب و فضيلت شب و روز جمعه ==
==رواياتى در عظمت نماز شب و فضيلت شب و روز جمعه ==
و در مجمع البيان گفته : از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: هيچ حسنه اى نيست مگر آنكه ثوابى براى آن بيان شده ، مگر نماز شب ، كه خداى عز و جل ثواب آن را بيان نكرده و به خاطر عظمتى كه داشته ، همين قدر فرموده : ((فلا تعلم نفس ...((
و در مجمع البيان گفته: از امام صادق «عليه السلام» روايت شده كه فرمود: هيچ حسنه اى نيست، مگر آن كه ثوابى براى آن بيان شده، مگر «نماز شب»، كه خداى عزوجل، ثواب آن را بيان نكرده و به خاطر عظمتى كه داشته، همين قدر فرموده: «فَلَا تَعلَمُ نَفسٌ...».


و در تفسير قمى آمده كه : پدرم از عبد الرحمان بن ابى نجران ، از عاصم بن حميد، از امام صادق (عليه السلام ) برايم حديث كرد، كه فرمود: هيچ عمل نيكى از بنده خدا سر نمى زند مگر آنكه در قرآن ثوابى برايش معين شده ، جز نماز شب كه خداى عز و جل ثوابى برايش بيان نكرده . بس كه ثوابش عظيم بوده ، همينقدر فرموده : ((تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون ... يعملون ((
و در تفسير قمى آمده كه: پدرم، از عبدالرحمان بن ابى نجران، از عاصم بن حميد، از امام صادق «عليه السلام» برايم حديث كرد، كه فرمود: هيچ عمل نيكى از بنده خدا سر نمى زند، مگر آن كه در قرآن، ثوابى برايش معين شده، جز نماز شب، كه خداى عزوجل، ثوابى برايش بيان نكرده. بس كه ثوابش عظيم بوده، همين قدر فرموده: «تَتَجَافَى جُنُوبُهُم عَنِ المَضَاجِعِ يَدعُونَ رَبَّهُم خَوفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقنَاهُم يُنفِقُون... يَعمَلُون».


آنگاه فرمود: خداى عز و جل براى بندگان مومنش در هر جمعه كرامتى دارد، چون روز جمعه مى شود خداوند فرشته اى به سوى بنده اش روانه مى كند، كه با او دو جامه است ، فرشته اى آن جامه را به باغ بهشتى آن بنده مى برد، و از دربان اجازه ورود مى خواهد، خادمان از صاحب باغ اجازه مى خواهند، از همسران خود مى پرسد مگر بهتر از اين نعمتها كه دارم نعمت ديگرى وجود دارد كه اين فرشته برايم آورده ؟ همسرانش مى گويند: اى آقا و مولاى ما، به آن خدايى كه اين بهشت را بر تو مباح كرده سوگند، هديه اى آورده كه از آن زيباتر چيزى نديده ايم ، پس بنده مومن يكى از آن دو جامه را لنگ ، و ديگرى را سردوشى مى كند، به هيچ چيز عبور نمى كند مگر آنكه از نور آن دو جامه روشن مى شود، تا به مكان مقرر برسد
آنگاه فرمود: خداى عزوجل، براى بندگان مؤمنش در هر جمعه كرامتى دارد. چون روز جمعه مى شود، خداوند، فرشته اى به سوى بنده اش روانه مى كند، كه با او دو جامه است. فرشته اى، آن جامه را به باغ بهشتى آن بنده مى برد، و از دربان اجازه ورود مى خواهد. خادمان، از صاحب باغ اجازه مى خواهند. از همسران خود مى پرسد: مگر بهتر از اين نعمت ها كه دارم، نعمت ديگرى وجود دارد، كه اين فرشته برايم آورده؟
همين كه به آن قرارگاه رسيد، و با ساير مومنان در آنجا گرد آمدند، پروردگارشان برايشان تجلى مى كند، چون به او نظر مى كنند، يعنى به رحمت او، بى اختيار به سجده مى افتند پروردگارشان خطاب مى كند كه سرها از سجده بر داريد، اين جا ديگر جاى سجده نيست ، و امروز روز عبادت نيست ، من از شما زحمت هر عملى و عبادتى را برداشتم ، مى گويند: پروردگارا آخر هيچ چيزى بهتر از اين كه به ما داده اى نيست ، (چگونه به شكرانه اش به سجده نيفتيم ؟) به ما بهشت ارزانى داشته اى ، مى فرمايد: شما هفتاد برابر آنچه داريد نيز نزد من داريد
 
همسرانش مى گويند: اى آقا و مولاى ما! به آن خدايى كه اين بهشت را بر تو مباح كرده سوگند، هديه اى آورده كه از آن زيباتر چيزى نديده ايم. پس بندۀ مؤمن، يكى از آن دو جامه را لنگ، و ديگرى را سردوشى مى كند، به هيچ چيز عبور نمى كند، مگر آن كه از نور آن دو جامه روشن مى شود، تا به مكان مقرر برسد.
 
همين كه به آن قرارگاه رسيد، و با ساير مؤمنان در آن جا گرد آمدند، پروردگارشان برايشان تجلى مى كند. چون به او نظر مى كنند، يعنى به رحمت او، بى اختيار به سجده مى افتند.
 
پروردگارشان خطاب مى كند كه: سرها از سجده بر داريد، اين جا ديگر، جاى سجده نيست، و امروز، روز عبادت نيست. من از شما زحمت هر عملى و عبادتى را برداشتم.
 
مى گويند: پروردگارا! آخر، هيچ چيزى بهتر از اين كه به ما داده اى نيست، (چگونه به شكرانه اش، به سجده نيفتيم؟) به ما بهشت ارزانى داشته اى. مى فرمايد: شما هفتاد برابر آنچه داريد، نيز نزد من داريد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۰۵ </center>
پس مومن در هر روز جمعه آنچه دارد هفتاد برابر مى شود، و اين است معناى جمله ((و لدينا(( مزيد كه مربوط است به روز جمعه ، آرى ، شب آن روز، شبى بسيار بزرگ ، و روزش روزى بسيار تابناك است ، تا مى توانيد در شب و روز جمعه تسبيح و تهليل و تكبير و ثناى خداى عزوجل بگوييد، و به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) درود بفرستيد
پس مؤمن، در هر روز جمعه آنچه دارد، هفتاد برابر مى شود، و اين است معناى جملۀ «وَ لَدَينَا مَزِيدٌ»، كه مربوط است به روز جمعه.
 
آرى، شب آن روز، شبى بسيار بزرگ، و روزش، روزى بسيار تابناك است. تا مى توانيد، در شب و روز جمعه، تسبيح و تهليل و تكبير و ثناى خداى عزوجل بگوييد، و به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، درود بفرستيد.
 
آنگاه فرمود: پس مؤمن از آن قرارگاه مى رود و به هيچ چيز عبور نمى كند، مگر آن كه روشنش مى سازد، تا به همسرانش مى رسد.
 
همسرانش مى گويند: به آن خدايى كه اين بهشت را در اختيارمان گذاشت، اى مولاى ما، هرگز تو را زيباتر از اين ساعت نديده ايم. مى گويد: من به نور پروردگارم نظر كردم، تا آن جا كه گفت: عرضه داشتم: فدايت شوم! باز هم برايم بگو.


آنگاه فرمود: پس مومن از آن قرارگاه مى رود و به هيچ چيز عبور نمى كند، مگر آنكه روشنش مى سازد، تا به همسرانش مى رسد، همسرانش مى گويند: به آن خدايى كه اين بهشت را در اختيارمان گذاشت ، اى مولاى ما، هرگز تو را زيباتر از اين ساعت نديده ايم ، مى گويد: من به نور پروردگارم نظر كردم ، تا آنجا كه گفت : عرضه داشتم : فدايت شوم ، باز هم برايم بگو، فرمود: خداى تعالى بهشتى را به دست خود آفريد، كه هيچ چشمى آن را نديده ، و احدى از آن خبر ندارد، همه روزه صبح درب آن بهشت را باز مى كند، و به آن فرمان مى دهد كه بوى خوشت را زيادتر كن ، و نسيمت را جانفزاتر ساز، اين است كه خداى عزوجل درباره اش فرموده : ((فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اعين جزاء بما كانوا يعملون ((
فرمود: خداى تعالى، بهشتى را به دست خود آفريد، كه هيچ چشمى آن را نديده، و احدى از آن خبر ندارد. همه روزه، صبح درب آن بهشت را باز مى كند، و به آن فرمان مى دهد كه بوى خوشت را زيادتر كن، و نسيمت را جانفزاتر ساز. اين است كه خداى عزوجل درباره اش فرموده: «فَلَا تَعلَمُ نَفسٌ مَا أُخفِىَ لَهُم مِن قَرّة أعيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعمَلُونَ».


مؤ لف : ذيل روايت صدرش را تفسير مى كند، كه منظور از اينكه گفت : چون به او نظر مى كنند، همان است كه در ذيلش فرمود: من به نور پروردگارم نظر كردم ، و اما جمله ((يعنى به رحمت او(( جزو روايت نيست ، بلكه تفسيرى است كه راوى خودش براى آن جمله كرده
مؤلف: ذيل روايت، صدرش را تفسير مى كند، كه منظور از اين كه گفت:« چون به او نظر مى كنند»، همان است كه در ذيلش فرمود: «من به نور پروردگارم نظر كردم». و اما جملۀ «يعنى به رحمت او»، جزو روايت نيست، بلكه تفسيرى است كه راوى، خودش براى آن جمله كرده.


و در كافى به سند خود از عبدالله بن ميمون قداح ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: كسى كه مومنى را طعام دهد تا سير شود، هيچ كس از خلق خدا نمى داند كه چه اجرى در آخرت دارد، نه هيچ ملكى مقرب ، و نه هيچ پيغمبرى مرسل ، مگر خود رب العالمين
و در كافى، به سند خود، از عبدالله بن ميمون قداح، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: كسى كه مؤمنى را طعام دهد تا سير شود، هيچ كس از خلق خدا نمى داند كه چه اجرى در آخرت دارد. نه هيچ ملكى مقرّب، و نه هيچ پيغمبرى مرسل، مگر خود ربُّ العالَمين.


چند روايت در ذيل آيه ((افمن كان مؤ منا كمن فاسقا...(( و ((لنذيقنهم من العذاب الادنى...((
و در تفسير قمى، در روايتى، از ابى الجارود، از امام باقر «عليه السلام» آمده كه: در ذيل آيه «أفَمَن كَانَ مُؤمِناً كَمَن كَانَ فَاسِقاً لَا يَستَوُون» فرمود: على بن ابى طالب «عليه السلام»، و وليد بن عقبة بن ابى معيط، با هم مشاجره كردند. فاسق، يعنى همان وليد بن عقبة مى گفت: به خدا سوگند، زبان من از تو گوياتر، نيزه ام از نيزه تو تيزتر، و در صف تيراندازان، ثابت قدم ترم.  


و در تفسير قمى در روايتى از ابى الجارود از امام باقر (عليه السلام ) آمده : كه در ذيل آيه ((افمن كان مومنا كمن كان فاسقا لا يستوون (( فرمود: على بن ابى طالب (عليه السلام ) و وليد بن عقبه بن ابى معيط با هم مشاجره كردند، فاسق ، يعنى همان وليد بن عقبه ، مى گفت به خدا سوگند زبان من از تو گوياتر، نيره ام از نيره تو تيزتر، و در صف تيراندازان ثابت قدم ترم ، على (عليه السلام ) فرمود ساكت باش ، تو تنها فاسقى و بس ، پس خداى تعالى اين آيه را نازل كرد: ((افمن كان مومنا كمن كان فاسقا لا يستوون ((
على «عليه السلام» فرمود: ساكت باش، تو تنها فاسقى و بس. پس خداى تعالى، اين آيه را نازل كرد: «أفَمَن كَانَ مُؤمِناً كَمَن كَانَ فَاسِقاً لَا يَستَوُون».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۰۶ </center>
مؤ لف : اين روايت را صاحب مجمع البيان از واحدى از ابن عباس و نيز سيوطى در الدر المنثور از كتاب اغانى و واحدى و ابن عدى و ابن مردويه و خطيب و ابن عساكر از ابن عباس ، و نيز از ابن اسحاق و ابن جرير از عطاء بن يسار، و از ابن ابى حاتم از اسدى از ابن عباس نقل كرده ، و نيز از ابن ابى حاتم از ابن ابى ليلى ، نظير آن را روايت كرده
مؤلف: اين روايت را، صاحب مجمع البيان، از واحدى، از ابن عباس، و نيز سيوطى، در الدر المنثور، از كتاب اغانى و واحدى و ابن عدى و ابن مردويه و خطيب و ابن عساكر، از ابن عباس، و نيز از ابن اسحاق، و ابن جرير، از عطاء بن يسار، و از ابن ابى حاتم، از اسدى، از ابن عباس نقل كرده، و نيز از ابن ابى حاتم، از ابن ابى ليلى، نظير آن را روايت كرده.
 
و در كتاب احتجاج، از حسن بن على «عليهما السلام»، در حديثى كه راجع به احتجاج آن جناب، با عده اى از اطرافيان معاويه است، آمده كه فرمود:
 
امّا تو اى وليد بن عقبة! به خدا سوگند، من تو را به خاطر دشمنى ات با على ملامت نمى كنم، زيرا آن جناب، تو را به خاطر میگسارى ات، هشتاد تازيانه زد، و پدرت را هم در جنگ بدر، با دست خود به سخت ترين وجهى بكشت. ولى فقط از تو مى پرسم: چگونه او را ناسزا مى گويى؟ با اين كه خدا او را در ده آيه از قرآن، «مؤمن» خوانده و تو را در قرآن، «فاسق» معرفى كرده و فرموده: «أفَمَن كَانَ مُؤمّناً كَمَن كَانَ فَاسِقاً لَا يَستَوُون».
 
و در الدر المنثور است كه: ابن مردويه، از ابن ادريس خولانى، روايت كرده كه گفت: من از عبادة بن صامت، از آيه «وَ لَنُذِيقَنَّهُم مِنَ العَذَابِ الأدنَى دُونَ العَذَابِ الأكبر» پرسيدم. گفت: من، معناى اين آيه را از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» پرسيدم.
 
فرمود: منظور از عذاب نزديكتر، مصائب و بيماری ها و دشواری هاست، كه به سوى اسرافگران در دنيا روى مى آورد، نه عذاب آخرت.
 
عرضه داشتم: يا رسول الله! عذاب «ادناى ما» چيست؟ (ما كه نه مصيبت ديده ايم و نه بيمار شده ايم و نه گرفتارى سختى ديده ايم)؟


و در كتاب احتجاج از حسن بن على (عليهماالسلام ) در حديثى كه راجع به احتجاج آن جناب با عده اى از اطرافيان معاويه است ، آمده كه فرمود: اما تو اى وليد بن عقبه ، به خدا سوگند من تو را به خاطر دشمنى ات با على ملامت نمى كنم ، زيرا آن جناب تو را به خاطر مى گسارى ات هشتاد تازيانه زد، و پدرت را هم در جنگ بدر با دست خود به سخت ترين وجهى بكشت ، ولى فقط از تو مى پرسم چگونه او را ناسزا مى گويى ؟ با اينكه خدا او را در ده آيه از قرآن مومن خوانده و تو را در قرآن فاسق معرفى كرده و فرموده : ((افمن كان مومنا كمن كان فاسقا لا يستوون ((
فرمود: عذاب «ادناى شما»، زكات و طهارت است.


و در الدر المنثور است كه : ابن مردويه ، از ابن ادريس خولانى ، روايت كرده كه گفت : من از عباده بن صامت ، از آيه ((و لنذيقنهم من العذاب الادنى دون العذاب الاكبر(( پرسيدم ، گفت : من معناى اين آيه را از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيدم ، فرمود: منظور از عذاب نزديكتر، مصائب و بيماريها و دشواريهاست ، كه به سوى اسرافگران در دنيا روى مى آورد، نه عذاب آخرت ، عرضه داشتم : يا رسول الله عذاب ادناى ما چيست ؟ (ما كه نه مصيبت ديده ايم و نه بيمار شده ايم و نه گرفتارى سختى ديده ايم )، فرمود: عذاب ادناى شما زكات و طهارت است
و در مجمع البيان گفته: در روايت از امام باقر و امام صادق «عليهما السلام» آمده كه فرمودند: «عذاب ادنى»، دابّة و دجّال است.


و در مجمع البيان گفته : در روايت از امام باقر و امام صادق (عليه السلام ) آمده كه فرمودند: عذاب ادنى دابه و دجال است
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۰۷ </center>


۱۴٬۴۵۵

ویرایش