گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۵: خط ۹۵:
<span id='link109'><span>
<span id='link109'><span>


==استجابت نفرين لوط در بارۀ قومش ==
==استجابت نفرين لوط «ع»، در بارۀ قومش ==
«'''قَالَ رَب انصرْنى عَلى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ'''»:
«'''قَالَ رَبِّ انصُرْنى عَلى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ'''»:


اين جمله سوال و درخواست فتح است از لوط (عليه السلام ) و هم نفرينى است به قوم بدكارش ، كه آنان را مفسد ناميد، چون عملشان زمين را فاسد مى كرد براى اين كه نسل بشر را قطع و بشريت را تهديد به فناء مى نمود.
اين جمله، سؤال و درخواست فتح است از لوط «عليه السلام»، و هم نفرينى است به قوم بدكارش، كه آنان را مفسد ناميد. چون عملشان زمين را فاسد مى كرد. براى اين كه نسل بشر را قطع و بشريت را به فناء تهدید مى نمود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۴ </center>
«'''وَ لَمَّا جَاءَت رُسلُنَا إِبْرَهِيمَ بِالْبُشرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كانُوا ظالِمِينَ'''»:
«'''وَ لَمَّا جَاءَت رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كانُوا ظالِمِينَ'''»:


اين آيه اجمال سرگذشت هلاكت قوم لوط را بيان مى كند، و مى رساند كه هلاكتشان به وسيله رسولانى از ملائكه بود، كه خداوند آنان را نخست نزد ابراهيم (عليه السلام ) فرستاد، و آن ملائكه آن جناب و همسرش را به تولد اسحاق و يعقوب بشارت دادند، و سپس خبر دادند كه ماءمور به سوى قوم لوط هستيم ، تا هلاكشان كنيم ، كه داستان مفصل آن در سوره هود، و سوره هايى ديگر آمده.
اين آيه، اجمال سرگذشت هلاكت قوم لوط را بيان مى كند، و مى رساند كه هلاكتشان به وسيلۀ رسولانى از ملائكه بود، كه خداوند آنان را نخست نزد ابراهيم «عليه السلام» فرستاد، و آن ملائكه، آن جناب و همسرش را به تولد اسحاق و يعقوب بشارت دادند، و سپس خبر دادند كه مأمور به سوى قوم لوط هستيم، تا هلاكشان كنيم، كه داستان مفصل آن در سوره «هود»، و سوره هايى ديگر آمده.


«'''قالوا انا مهلكوا اهل هذه القرية'''» - يعنى ملائكه به ابراهيم گفتند: ما اهل اين قريه را هلاك خواهيم كرد، و از اينكه گفتند: ((اهل هذه القريه - اهل اين قريه (( و لفظ ((هذه (( كه براى اشاره قريب است آورده برمى آيد كه قريه لوط در نزديكى آن محلى بوده كه ابراهيم (عليه السلام ) در آنجا منزل كرده بود، و آن سرزمين مقدس فلسطين است.
«'''قَالوُا إنَّا مُهلِكُوا أهلَ هَذِهِ القَريَة'''» - يعنى: ملائكه به ابراهيم گفتند: ما اهل اين قريه را هلاك خواهيم كرد. و از اين كه گفتند: «أهلِ هَذِهِ القَريَة: اهل اين قريه»، و لفظ «هذه» كه براى اشاره قريب است، آورده، بر مى آيد كه قريه لوط در نزديكى آن محلى بوده كه ابراهيم «عليه السلام»، در آن جا منزل كرده بود، و آن سرزمين مقدس فلسطين است.


و جمله ((ان اهلها كانوا ظالمين (( تعليل و بيان علت هلاك كردن ايشان است ، مى فرمايد: علت اينكه مى خواهيم هلاكشان كنيم ، اين است كه : ظالمند، و رذيله ظلم در آنها ريشه دار شده ، در اينجا مقتضاى ظاهر آن بود كه بفرمايد ((انهم كانوا ظالمين (( ولى به جاى ضمير، اسم ظاهر (اهلها) را به كار برده ، و اين اشاره است به اينكه ظلم اين قوم ، ظلم مخصوصى بوده ، كه آنان را مستوجب هلاكت كرده ، نه مطلق ظلم كه آن روز مردم بدان مبتلا بودند گويا فرموده : اهل اين قريه بدان جهت كه اهل چنين قريه اى هستند ظالمند.
و جملۀ «إنَّ أهلَهَا كَانُوا ظَالِمِين»، تعليل و بيان علت هلاك كردن ايشان است. مى فرمايد: علت اين كه مى خواهيم هلاكشان كنيم، اين است كه: «ظالم» اند، و رذيلۀ ظلم در آن ها ريشه دار شده. در اين جا، مقتضاى ظاهر آن بود كه بفرمايد «إنَّهُم كَانُوا ظَالِمِين»، ولى به جاى ضمير، اسم ظاهر (أهلَهَا) را به كار برده، و اين اشاره است به اين كه ظلم اين قوم، ظلم مخصوصى بوده، كه آنان را مستوجب هلاكت كرده. نه مطلق ظلم، كه آن روز مردم بدان مبتلا بودند، گويا فرموده: اهل اين قريه، بدان جهت كه اهل چنين قريه اى هستند، ظالم اند.


«'''قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطاً قَالُوا نحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلا امْرَأَتَهُ كانَت مِنَ الْغَابرِينَ'''»:
«'''قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطاً قَالُوا نحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلا امْرَأَتَهُ كانَت مِنَ الْغَابرِينَ'''»:
<span id='link110'><span>
<span id='link110'><span>


از ظاهر سياق برمى آيد كه منظور حضرت ابراهيم (عليه السلام ) از اينكه فرمود: لوط در آن قريه است ، اين بوده كه عذاب را از آن قوم بردارد، تا لوط هم محفوظ بماند، ملائكه هم در پاسخ گفتند: اين مطلب از ما پنهان نيست ، و ما بدان جاهل نيستيم ، بلكه نه تنها لوط مشمول عذاب نيست ، بلكه هستند كسانى ديگر كه از عذاب مستثنايند، مانند فرزندانش ولى همسرش بايد هلاك گردد.
از ظاهر سياق بر مى آيد كه منظور حضرت ابراهيم «عليه السلام» از اين كه فرمود: لوط در آن قريه است، اين بوده كه عذاب را از آن قوم بردارد، تا لوط هم محفوظ بماند. ملائكه هم در پاسخ گفتند: اين مطلب از ما پنهان نيست، و ما بدان جاهل نيستيم، بلكه نه تنها لوط مشمول عذاب نيست، بلكه هستند كسانى ديگر كه از عذاب مستثنايند. مانند فرزندانش، ولى همسرش بايد هلاك گردد.


پس ابراهيم از اين مساله جاهل نبوده كه خداوند لوط را كه پيغمبر اوست با اهل قريه هلاك نمى كند، و نيز از تهديد ملائكه اين ترس در او پيدا نشد كه مبادا لوط هم هلاك شود، پس منظورش از اينكه فرمود: آخر لوط در آن قريه است ، اين بوده كه به احترام لوط، عذاب را از اهل قريه برگرداند، ملائكه هم در پاسخش گفتند: كه نه ، ماءموريم به اين كه او را از ميان قوم بيرون كنيم ، و همچنين اهل او را، مگر همسرش را كه او از باقى ماندگان در قريه است.
پس ابراهيم از اين مسأله جاهل نبوده، كه خداوند لوط را كه پيغمبر اوست، با اهل قريه هلاك نمى كند. و نيز از تهديد ملائكه اين ترس در او پيدا نشد كه مبادا لوط هم هلاك شود. پس منظورش از اين كه فرمود: «آخر، لوط در آن قريه است»، اين بوده كه به احترام لوط، عذاب را از اهل قريه برگرداند.
 
ملائكه هم در پاسخش گفتند كه: نه، مأموريم به اين كه او را از ميان قوم بيرون كنيم، و همچنين اهل او را، مگر همسرش را كه او از باقى ماندگان در قريه است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۵ </center>
دليل بر اين معنايى كه ما كرديم آيات ((فلما ذهب عن ابراهيم الروع و جاءته البشرى يجادلنا فى قوم لوط ان ابراهيم لحليم اواه منيب يا ابراهيم اعرض عن هذا، انه قد جاء امر ربك و انهم آتيهم عذاب غير مردود(( است ، و از اين آيات به خوبى برمى آيد كه در آيات مورد بحث هم منظور ابراهيم دفاع از قوم لوط بود، نه از خود لوط
دليل بر اين معنايى كه ما كرديم، آيات «فَلَمَّا ذَهَبَ عَن إبرَاهِيمَ الرَّوعُ وَ جَاءَتهُ البُشرَى يُجَادِلُنَا فِى قَومِ لُوطٍ إنَّ إبرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أوَّاهٌ مُنِيبٌ * يَا إبرَاهِيمُ أعرِض عَن هَذَا إنَّهُ قَد جَاءَ أمرُ رَبِّكَ وَ إنَّهُم آتِيهِم عَذَابٌ غَيرُ مَردُودٍ» است. و از اين آيات به خوبى بر مى آيد كه در آيات مورد بحث هم، منظور ابراهيم، دفاع از قوم لوط بود، نه از خود لوط.
 
ملائكه نيز از كلام او همين را فهميدند، و كلامش را بر ظاهرش باقى گذاشتند، و در پاسخش گفتند: ما از هر كس داناتريم كه چه كسانى در آن قريه هستند، و مى دانيم كه لوط و خانواده اش، كسانى نيستند كه سزاوار عذاب باشند، و به زودى او و خانواده اش نجات مى يابند، به جز همسرش كه او هلاك شدنى است.
 
و چون همان طور كه گفتيم، ملائكه از كلام ابراهيم «عليه السلام»، دفاع از اهل قريه را فهميدند. لذا در پاسخ گفتند: عذاب اهل قريه، امرى است حتمى، همان طور كه آيات سوره «هود» هم، به آن اشاره مى كند.


ملائكه نيز از كلام او همين را فهميدند، و كلامش را بر ظاهرش باقى گذاشتند، و در پاسخش گفتند ما از هر كس داناتريم كه چه كسانى در آن قريه هستند، و مى دانيم كه لوط و خانواده اش كسانى نيستند كه سزاوار عذاب باشند، و به زودى او و خانواده اش نجات مى يابند، به جز همسرش كه او هلاك شدنى است ، و چون همان طور كه گفتيم ملائكه از كلام ابراهيم (عليه السلام ) دفاع از اهل قريه را فهميدند لذا در پاسخ گفتند: عذاب اهل قريه امرى است حتمى ، همان طور كه آيات سوره هود هم به آن اشاره مى كند
مفسران در معناى جملۀ «إنَّ أهلَهَا كَانُوا ظَالِمِين» و جملۀ «قَالَ إنَّ فِيهَا لُوطاً» مشاجراتى طولانى دارند، كه چون فايده از آن عايد نمى شد، از نقلش خوددارى كرديم. خوانندگان مى توانند به تفاسير مفصل مراجعه كنند.


مفسرين در معناى جمله ((ان اهلها كانوا ظالمين (( و جمله ((قال ان فيها لوطا(( مشاجراتى طولانى دارند، كه چون فايده از آن عايد نمى شد از نقلش خوددارى كرديم ، خوانندگان مى توانند به تفاسير مفصل مراجعه كنند.
«'''وَ لَمَّا أَن جَاءَت رُسُلُنَا لُوطاً سئَ بهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قَالُوا لا تخَف وَ لا تحْزَنْ ...'''»:


«'''وَ لَمَّا أَن جَاءَت رُسلُنَا لُوطاً سى ءَ بهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قَالُوا لا تخَف وَ لا تحْزَنْ ...'''»:
ضمير جمع در هر دو «بِهِم»، به كلمۀ «رُسُل» بر مى گردد، و حرف «باء» بر سرِ آن دو، سببيت را مى رساند، و چنين معنا مى دهد كه:  


ضمير جمع در هر دو ((بهم (( به كلمه ((رسل (( برمى گردد،و حرف ((باء(( بر سر آن دو سببيت را مى رساند، و چنين معنا مى دهد كه چون فرستادگان ما نزد لوط شدند به سبب ايشان بد حالى عارضش ‍ شد، براى اينكه فرستادگان به صورت جوانانى زيبا و امرد مجسم شده بودند، لوط ترسيد مبادا مردم درباره آنان قصد سوء كنند، كه اگر چنين شود او از دفاع از آنان ناتوان خواهد شد، و در برابر ميهمانان شرمنده خواهد گشت.
چون فرستادگان ما نزد لوط شدند، به سبب ايشان بدحالى عارضش شد. براى اين كه فرستادگان به صورت جوانانى زيبا و امرد مجسم شده بودند. لوط ترسيد مبادا مردم درباره آنان قصد سوء كنند، كه اگر چنين شود، او از دفاع از آنان ناتوان خواهد شد، و در برابر ميهمانان شرمنده خواهد گشت.


«'''و قالوا لا تخف و لا تحزن'''» - يعنى فرستادگان گفتند: مترس و اندوهناك مباش كه خطر يقينى و احتمال خطرى كه تو را تهديد كند در بين نيست ، چون خوف هميشه به خاطر مكروهى پيدا مى شود كه احتمال وقوعش برود، و اندوه وقتى مى آيد كه آن مكروه واقع شده باشد.
«'''وَ قَالُوا لَا تَخَف وَ لَا تَحزَن'''» - يعنى فرستادگان گفتند: مترس و اندوهناك مباش كه خطر يقينى و احتمال خطرى كه تو را تهديد كند، در بين نيست. چون خوف هميشه به خاطر مكروهى پيدا مى شود كه احتمال وقوعش برود، و اندوه وقتى مى آيد كه آن مكروه واقع شده باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۶ </center>
«'''انا منجوك و اهلك الا امرءتك كانت من الغابرين'''» - يعنى ما تو و خانواده ات را نجات خواهيم داد، مگر همسرت را كه از باقى ماندگان خواهد بود، يعنى باقى ماندگان در عذاب . و اين جمله علت نداشتن ترس و اندوه را بيان مى كند.
«'''إنَّا مُنَجُّوكَ وَ أهلَكَ إلَّا امرَأتَكَ كَانَت مِنَ الغَابِرِين'''» - يعنى: ما تو و خانواده ات را نجات خواهيم داد، مگر همسرت را كه از باقى ماندگان خواهد بود. يعنى باقى ماندگان در عذاب. و اين جمله، علت نداشتن ترس و اندوه را بيان مى كند.
 
«'''إِنَّا مُنزِلُونَ عَلى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كانُوا يَفْسقُونَ'''»:


«'''إِنَّا مُنزِلُونَ عَلى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِّنَ السمَاءِ بِمَا كانُوا يَفْسقُونَ'''»:
اين آيه، بيان است براى جملۀ «إنَّا مُنَجُّوكَ وَ أهلَكَ»، و مى فرمايد: غير از تو و خانواده ات، آنچه در قريه هست، به خاطر فسق هايى كه مى كردند، دچار عذابى مى شوند كه ما آن را از آسمان نازل خواهيم كرد. و كلمۀ «رِجز»، به معناى عذاب است.


اين آيه بيان است براى جمله ((انا منجوك و اهلك (( و مى فرمايد: غير از تو و خانواده ات آنچه در قريه هست به خاطر فسقهايى كه مى كردند، دچار عذابى مى شوند كه ما آن را از آسمان نازل خواهيم كرد. و كلمه ((رجز(( به معناى عذاب است.
«'''وَ لَقَد تَّرَكنَا مِنْهَا آيَةَ بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ'''»:


«'''وَ لَقَد تَّرَكنَا مِنْهَا ءَايَةَ بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ'''»:
ضمير مؤنث در «مِنهَا» به قريه بر مى گردد، و «ترك»، به معناى باقى گذاشتن است. و معنايش اين است كه: ما از اين قريه، تنها علامتى روشن باقى گذاشتيم، براى مردمى كه تعقل دارند، تا از ديدن آن عبرت گيرند و از خدا بترسند. و آن علامت، همان آثار و خرابه هايى است كه بعد از نزول عذاب، از قريه باقى مى ماند. وليكن امروز معلوم نيست كه آن آثار كجا است.


ضمير مونث در ((منها(( به قريه برمى گردد، و ((ترك (( به معناى باقى گذاشتن است ، و معنايش اين است كه : ما از اين قريه تنها علامتى روشن باقى گذاشتيم ، براى مردمى كه تعقل دارند، تا از ديدن آن عبرت گيرند و از خدا بترسند، و آن علامت همان آثار و خرابه هايى است كه بعد از نزول عذاب از قريه باقى مى ماند. و ليكن امروز معلوم نيست كه آن آثار كجا است . و چه بسا گفته مى شود كه : ((بعد از جريان هلاكت آنان ، آب دريا آن شهر را گرفت ، و آن دريا همان بحر لوط است ((. و ليكن از ظاهر آيه - بطورى كه ملاحظه مى كنيد - برمى آيد كه آثار اين شهر در زمان نزول آيات مورد بحث معروف بوده ، و از اين ظاهرتر اين جمله است كه در سوره حجر درباره همين آثار صراحتا فرموده : ((و انها لبسبيل مقيم (( و در سوره صافات آيه ۱۳۸ فرموده : «و انكم لتمرون عليهم مصبحين و بالليل افلا تعقلون».
و چه بسا گفته مى شود كه: «بعد از جريان هلاكت آنان، آب دريا آن شهر را گرفت، و آن دريا همان بحر لوط است». وليكن از ظاهر آيه - به طورى كه ملاحظه مى كنيد - بر مى آيد كه آثار اين شهر در زمان نزول آيات مورد بحث معروف بوده. و از اين ظاهرتر، اين جمله است كه در سوره «حجر»، درباره همين آثار صراحتا فرموده: «وَ إنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ». و در سوره «صافات»، آيه ۱۳۸ فرموده: «وَ إنَّكُم لَتَمُرُّونَ عَلَيهِم مُصبِحِين وَ بِالَّيلِ أفَلَا تَعقِلُونَ».


«'''وَ إِلى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شعَيْباً فَقَالَ يَقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْيَوْمَ الاَخِرَ وَ لا تَعْثَوْا فى الاَرْضِ مُفْسِدِينَ'''»:
«'''وَ إِلى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شعَيْباً فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْيَوْمَ الاَخِرَ وَ لا تَعْثَوْا فى الاَرْضِ مُفْسِدِينَ'''»:


در اين آيه حكايت مى كند كه شعيب مردم را به عبادت خدا، يعنى به توحيد مى خواند، و اينكه به معاد معتقد شوند، چون رجاى آخرت همان اعتقاد به معاد است ، و اينكه در زمين فساد نكنند، و - به طورى كه بعضى از مورخين در تاريخ قوم مدين گفته اند - عمده ترين فسادانگيزى آنان در زمين عبارت بوده از كمفروشى و خيانت در كيل و وزن
در اين آيه، حكايت مى كند كه شعيب مردم را به عبادت خدا، يعنى به توحيد مى خواند، و اين كه به معاد معتقد شوند. چون رجاى آخرت، همان اعتقاد به معاد است، و اين كه در زمين فساد نكنند، و - به طورى كه بعضى از مورخان در تاريخ قوم مدين گفته اند - عمده ترين فسادانگيزى آنان در زمين، عبارت بوده از كم فروشى و خيانت در كيل و وزن.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۷ </center>
<span id='link111'><span>
<span id='link111'><span>
۱۴٬۴۹۵

ویرایش