گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۱: خط ۸۱:
<span id='link108'><span>
<span id='link108'><span>


==مراد از «اتيان رجال»، «قطع سبيل» و «اتيان منكر» در قوم لوط ==
==مراد از «اتيان رجال»، «قطع سبيل» و «اتيان منكر»، در قوم لوط ==
و اين سياق خود شاهد است بر اينكه مراد از آمدن رجال ، عمل لواط است ، و مراد از قطع سبيل ، اهمال گذاشتن طريق تناسل ، و لغو كردن آن است ، چون راه تناسل عبارت است از نزديكى و جماع با زنان ، و قوم لوط اين راه را قطع نمود، و آن را لغو كردند، پس تعبير به قطع سبيل كنايه است از اعراض از نسوان و ترك مقاربت با آنان ، و مراد از ((اتيانهم المنكر فى ناديهم (( - با در نظر داشتن اينكه كلمه ((نادى (( به معناى مجلسى است كه جمعى در آن گرد هم باشند، و وقتى گفته مى شود: نادى كه همه اهل مجلس حضور داشته باشند -، اين است كه عمل لواط را و يا مقدمات شنيعه آن را در پيش روى همه انجام مى دادند
و اين سياق خود شاهد است بر اين كه مراد از «آمدن رجال»، عمل لواط است. و مراد از «قطع سبيل»، اهمال گذاشتن طريق تناسل، و لغو كردن آن است. چون راه تناسل، عبارت است از نزديكى و جماع با زنان، و قوم لوط اين راه را قطع نمود، و آن را لغو كردند.
 
پس تعبير به «قطع سبيل»، كنايه است از اعراض از نسوان و ترك مقاربت با آنان. و مراد از «إتيَانِهِمُ المُنكَرَ فِى نَادَيهُم» - با در نظر داشتن اين كه كلمۀ «نادى»، به معناى مجلسى است كه جمعى در آن گرد هم باشند، و وقتى گفته مى شود «نادى»، كه همه اهل مجلس حضور داشته باشند - اين است كه عمل لواط را و يا مقدمات شنيعه آن را در پيش روى همه انجام مى دادند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۳ </center>
بعضى از مفسرين گفته اند: ((مراد از ((قطع سبيل ((، بستن راه هايى است كه به شهر و ديار ايشان منتهى مى شد، چون قوم لوط از شهر بيرون مى شدند، و سر راه را بر مسافرينى كه مى خواستند به شهر آنان درآيند مى گرفتند، و آنگاه هر يك سنگى به طرف آنها پرتاب مى كردند، سنگ هر كس به هر كس مى خورد، او را مى گرفتند و اموالش را غارت مى كردند، و با او عمل لواط انجام مى دادند، و تازه سه درهم نيز غرامت مى ستاندند، و در شهر قاضى داشتند كه او هم همين طور قضاوت مى كرد، و حق را به اهل شهر مى داد((
بعضى از مفسران گفته اند: «مراد از «قطع سبيل»، بستن راه هايى است كه به شهر و ديار ايشان منتهى مى شد. چون قوم لوط از شهر بيرون مى شدند، و سرِ راه را بر مسافرانى كه مى خواستند به شهر آنان درآيند، مى گرفتند، و آنگاه هر يك سنگى به طرف آن ها پرتاب مى كردند. سنگ هر كس، به هر كس مى خورد، او را مى گرفتند و اموالش را غارت مى كردند، و با او عمل لواط انجام مى دادند. و تازه سه درهم نيز غرامت مى ستاندند. و در شهر قاضى داشتند كه او هم، همين طور قضاوت مى كرد، و حق را به اهل شهر مى داد».


بعضى ديگر گفته اند: ((مراد از ((قطع سبيل ((، اشاره به گناه ديگر آنان است ، و آن اينكه علاوه بر عمل زشت مزبور راهزنى هم مى كردند(( ولى به طورى كه خواننده ملاحظه فرمود، سياق آيه خلاف اين را مى رساند
بعضى ديگر گفته اند: «مراد از «قطع سبيل»، اشاره به گناه ديگر آنان است، و آن، اين كه علاوه بر عمل زشت مزبور، راهزنى هم مى كردند»، ولى به طورى كه خواننده ملاحظه فرمود، سياق آيه خلاف اين را مى رساند.


بعضى ديگر گفته اند: ((مراد از ((اتيان المنكر فى النادى ((، اين است كه : مجالسشان همه رقم منكرات و اعمال زشت داشت ، به يكديگر ناسزا، و ناملايم مى گفتند، و قمار مى كردند، و به عابران سنگ مى انداختند، و دف و ناى مى نواختند، كشف عورت مى كردند، لواط مرتكب مى شدند. ولى خواننده عزيز آنچه را كه از سياق استفاده مى شد فهميد
بعضى ديگر گفته اند: «مراد از «إتيَان المُنكَر فِى النَّادى»، اين است كه: مجالسشان همه رقم منكرات و اعمال زشت داشت، به يكديگر ناسزا، و ناملايم مى گفتند، و قمار مى كردند، و به عابران سنگ مى انداختند، و دف و ناى مى نواختند، كشف عورت مى كردند، لواط مرتكب مى شدند». ولى خواننده عزيز، آنچه را كه از سياق استفاده مى شد، فهميد.


و جمله ((فما كان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان كنت من الصادقين (( استهزاء و سخريه اى بوده از ايشان ، كه از آن برمى آيد لوط (عليه السلام ) ايشان را به عذاب خدا تهديد مى كرده ، و ايشان در پاسخش از باب مسخره مى گفتند: چرا معطلى ؟ اگر راست مى گويى بياور آن عذاب را، و اين نكته در جاى ديگر به صراحت آمده كه ((و لقد انذرهم بطشتنا فتماروا بالنذر((
و جملۀ «فَمَا كَانَ جَوَابَ قَومِهِ إلّا أن قَالُوا ائتِنَا بِعَذَابِ الله إن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِين»، استهزاء و سخريه اى بوده از ايشان، كه از آن بر مى آيد لوط «عليه السلام»، ايشان را به عذاب خدا تهديد مى كرده، و ايشان در پاسخش، از باب مسخره مى گفتند: چرا معطلى؟ اگر راست مى گويى، بياور آن عذاب را. و اين نكته در جاى ديگر به صراحت آمده كه: «وَ لَقَد أنذَرَهُم بَطشَتَنَا فَتَمَارَوا بِالنُّذُر».
<span id='link109'><span>
<span id='link109'><span>


۱۴٬۵۲۰

ویرایش