۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۲۳۶: | خط ۲۳۶: | ||
<span id='link66'><span> | <span id='link66'><span> | ||
«'''أوَ لَم يَعلَم أنَّ اللهَ قَد أهلَكَ مِن قَبلِهِ مِنَ القُرُونِ مَن هُوَ أشَدُّ مِنهُ قُوَّةً وَ أكثَرُ جَمعاً'''» - استفهام در اين آيه، توبيخى است، و پاسخى است از اين كه گفته بود: تنها و تنها به خاطر كاردانی ام، داده شده ام. پاسخى است قابل درك و آسان. يعنى آسان ترين بيانى كه ممكن است او را به خطا و فساد گفتارش متنبه كند. | |||
«''' | |||
چون او خيال مى كرد تنها چيزى كه مال را براى او فراهم آورده، و هم براى او حفظ مى كند، و از آن بهره مندش مى كند، علم او و كاردانى اوست. با اين كه او خودش خبر دارد كه در قرون قبل از او، كسانى بودند كه از او كاردان تر و نيرومندتر و مال اندوزتر و داراى كاركنانى بيشتر بودند، و ايشان هم مثل خود وى، فكر مى كردند و مى پنداشتند مال و نيرو، و مددكاران، همه از كاردانى خودشان است، ولى خدا به همين جرم هلاكشان كرد. | |||
«''' | پس اگر تنها سبب و علتى كه مال فراهم مى كند و آن را حفظ نموده و وى را از آن برخوردار مى سازد، علم بوده باشد، همين علمى كه او را مغرور ساخته، و اصلا به فضل و احسان خدا نبوده، بايد آن اقوام گذشته هلاك نمى شدند، و آن علم و مهارت، ايشان را از هلاكت نجات داده باشد، و همچنان از اموالشان برخوردار كرده باشد، و با نيروى خود، بلاء را از خود دفع كرده باشند، و نفراتشان هم ياری شان كرده باشند، و حال آن كه نه علمشان به كارشان خورد، نه اموالشان، و نه جمعشان. | ||
«'''وَ لَا يُسئَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ المُجرِمُون'''» - از ظاهر سياق بر مى آيد مراد از اين جمله، بيان سنت الهى در عذاب كردن مجرمان و هلاكت ايشان به جرم گناهانشان باشد. در نتيجه كنايه است از اين كه ايشان را مهلت نمى دهيم، و به عذرهايى كه به هم ببافند، گوش نمى دهيم، و به تذلّل و انابه اى كه قبلا به اميد نجات آماده كرده اند، توجه نمى كنيم. | |||
همچنان كه قدرتمندان بشر، وقتى مى خواهند محكوم خود را شكنجه كنند، از جرمش مى پرسند، تا جرمش را شناخته و به جرم محكوم كنند و سپس عذابش كنند، و در قوانين حكومت هاى بشرى، بسيار مى شود كه مجرم عذرهايى مى تراشد، و عذاب حكومت را از خود دور مى كند، ولى خداى سبحان چنين نيست. چون به حقيقت حال آگاه است. و لذا از مجرم نمى پرسد كه گناهت چيست؟ بلكه تنها عليه او حكم مى كند و او، بدون هيچ درنگى عذاب مى شود. عذابى كه به هيچ وجه برگشت ندارد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۵ </center> | ||
بنابراين، از ظاهر امر چنين بر مى آيد كه جمله مورد بحث، تتمۀ توبيخ سابق باشد، و پاسخى است به قارون كه ثروت خود را به علم و كاردانى خود مستند مى كرد، و حاصلش اين است كه: | |||
مؤاخذه الهى، مانند مؤاخذه بشر نيست، كه وقتى كسى را ملامت و يا نصيحت مى كنند، براى برگرداندن ملامت از خود، به علم و كاردانى خود متشبث شده، چيزهايى به هم مى بافند. چون خداى سبحان، عالِم و شاهد اعمال هر كسى است و مؤاخذۀ او را نمى توان با نيرنگ پاسخ داد، بلكه او به خاطر همين كه دانا و ناظر اعمال است، از هيچ مجرمى نمى پرسد كه چه كردى؟ بلكه تنها مطابق جرمش، مؤاخذه اش مى كند، و نيز مؤاخذۀ او، ناگهانى است، به طورى كه خود مجرم، هيچ اطلاع قبلى از آن ندارد. | |||
ویرایش