گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۱۱: خط ۲۱۱:
<span id='link65'><span>
<span id='link65'><span>


==پاسخ مستكبرانه قارون : اموال من حاصل كاردانى و مهارت خودم مى باشد و كسى در آنسهيم نبوده حق مداخله ندارد ==
«'''قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِندِى ...'''»:
«'''قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِندِى ...'''»:


شكى نيست در اينكه اين جمله پاسخى بوده كه قارون از همه گفتار مؤ منين از قومش ، و نصيحت هاى آنان ، داده ، چون اساس گفتار آنان بر اين معنا بود كه آنچه وى از مال و ثروت داشته ، خدا به او داده ، و احسان و فضلى از خدا بوده ، و خود او استحقاق آن را نداشته ، پس واجب است كه او هم با اين فضل خدا خانه آخرت را طلب كند، و آن را در راه احسان به مردم انفاق نمايد، و با تكبر و استعلا و طغيان در زمين فساد برنينگيزد
شكى نيست در اين كه اين جمله، پاسخى بوده كه قارون از همه گفتار مؤمنان از قومش و نصيحت هاى آنان داده. چون اساس گفتار آنان بر اين معنا بود كه آنچه وى از مال و ثروت داشته، خدا به او داده، و احسان و فضلى از خدا بوده، و خود او استحقاق آن را نداشته. پس واجب است كه او هم با اين فضل خدا، خانه آخرت را طلب كند، و آن را در راه احسان به مردم انفاق نمايد، و با تكبر و استعلا و طغيان در زمين، فساد بر نيانگيزد.


لذا قارون در پاسخ آنان ، اين اساس را تخطئه كرده و گفته است كه آنچه من دارم احسان خدا نيست ، و بدون استحقاق به دستم نيامده ، و ادعا كرده كه همه اينها در اثر علم و كاردانى خودم جمع شده ، پس من از ميان همه مردم استحقاق آن را داشته ام ، چون راه جمع آورى مال را بلد بودم ، و ديگران بلد نبودند، و وقتى آنچه به دستم آمده به استحقاق خودم بوده ، پس خود من مستقل در مالكيت و تصرف در آن هستم ، هر چه بخواهم مى توانم بكنم ، مى توانم آن را مانند ريك در انواع لذتها و گسترش نفوذ و سلطنت ، و بدست آوردن مقام و رسيدن به هر آرزوى ديگرى صرف كنم ، و سزاوار هم نيست كه كسى در كارم مداخله كند
لذا قارون در پاسخ آنان، اين اساس را تخطئه كرده و گفته است كه: آنچه من دارم، احسان خدا نيست، و بدون استحقاق به دستم نيامده، و ادعا كرده كه همۀ اين ها، در اثر علم و كاردانى خودم جمع شده. پس من از ميان همه مردم، استحقاق آن را داشته ام. چون راه جمع آورى مال را بلد بودم، و ديگران بلد نبودند، و وقتى آنچه به دستم آمده، به استحقاق خودم بوده، پس خود من مستقل در مالكيت و تصرف در آن هستم.
و اين پندار غلطى كه در مغز قارون جاى گرفته بود و كار او را به هلاكت كشانيد، كار تنها او نبوده و نيست ، بلكه همه ابناى دنيا كه ماديات در مغزشان رسوخ كرده ، به اين پندار غلط مبتلا هستند، هيچ يك از آنان آنچه را كه دست تقدير برايشان نوشته و اسباب ظاهرى هم با آن مساعدت كرده ، از اين فكر غلط بدور نيستند كه همه را از لياقت و كاردانى خود بدانند و خيال كنند مال فراوانشان و عزت زودگذر، و نيروى عاريه اى ، همه از هنرمندى و كاردانى و لياقت خود آنان است ، اين خودشانند كه كار مى كنند، و كارشان نتيجه مى دهد، و اين علم و آگاهى آنان است كه ثروت و مقام را به سويشان سوق مى دهد، و اين كاردانى خودشان است كه مال و جاه را برايشان نگه مى دارد
 
هرچه بخواهم مى توانم بكنم. مى توانم آن را مانند ريك در انواع لذت ها و گسترش نفوذ و سلطنت، و به دست آوردن مقام و رسيدن به هر آرزوى ديگرى صرف كنم. و سزاوار هم نيست كه كسى در كارم مداخله كند.
 
و اين پندار غلطى كه در مغز قارون جاى گرفته بود و كار او را به هلاكت كشانيد، كار تنها او نبوده و نيست، بلكه همه ابناى دنيا، كه ماديات در مغزشان رسوخ كرده، به اين پندار غلط مبتلا هستند.
 
هيچ يك از آنان آنچه را كه دست تقدير برايشان نوشته و اسباب ظاهرى هم با آن مساعدت كرده، از اين فكر غلط به دور نيستند كه همه را از لياقت و كاردانى خود بدانند و خيال كنند مال فراوانشان و عزت زودگذر، و نيروى عاريه اى، همه از هنرمندى و كاردانى و لياقت خود آنان است، اين خودشانند كه كار مى كنند، و كارشان نتيجه مى دهد. و اين علم و آگاهى آنان است كه ثروت و مقام را به سويشان سوق مى دهد، و اين كاردانى خودشان است كه مال و جاه را برايشان نگه مى دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۳ </center>
آيات زير هم به همگانى بودن اين فكر اشاره نموده و مى رساند كه اين پندار غلط مخصوص قارون نبوده ، هر انسانى همين طور است ، كه وقتى نعمتش زياد شد، طغيان مى كند، و مى پندارد كه تنها سبب اقبال دنيا به وى ، خود او و كاردانى اوست ، و آن آيات اينها است كه مى فرمايد:  
آيات زير هم، به همگانى بودن اين فكر اشاره نموده و مى رساند كه: اين پندار غلط، مخصوص قارون نبوده، هر انسانى همين طور است، كه وقتى نعمتش زياد شد، طغيان مى كند، و مى پندارد كه تنها سبب اقبال دنيا به وى، خود او و كاردانى اوست. و آن آيات، اين ها است كه مى فرمايد:  


((فاذا مس الانسان ضر دعانا، ثم اذا خولناه نعمه منا، قال انما اوتيته على علم ، بل هى فتنه ، و لكن اكثرهم لا يعلمون قد قالها الذين من قبلهم ، فما اغنى عنهم ما كانوا يكسبون ، فاصابهم سيئات ما كسبوا، و الذين ظلموا من هولاء سيصيبهم سيئات ما كسبوا، و ما هم بمعجزين اولم يعلموا ان الله يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر، ان فى ذلك لايات لقوم يومنون ،((
* «فَإذَا مَسَّ الإنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إذَا خَوَّلنَاهُ نِعمَةً مِنَّا قَالَ إنَّمَا أُوتِيتَهَ عَلَى عِلمٍ بَل هِىَ فِتنَةٌ وَلَكِنَّ أكثَرَهُم لَا يَعلَمُونَ * قَد قَالَهَا الَّذِينَ مِن قَبلِهِم فَمَا أغنَى عَنهُم مَا كَانُوا يَكسِبُونَ * فَأصَابَهُم سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِن هَؤُلَاءِ سَيُصِيبُهُم سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا، وَ مَا هُم بِمُعجِزِينَ * أوَ لَم يَعلَمُوا أنّ اللهَ يَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن يَشَاءُ وَ يَقدِرُ إنّ فِى ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَومٍ يُؤمِنُونَ».


و نيز مى فرمايد: ((افلم يسيروا فى الارض فينظروا كيف كان عاقبه الذين من قبلهم كانوا اكثر منهم ، و اشد قوه و آثارا فى الارض ، فما اغنى عنهم ما كانوا يكسبون ، فلما جاءتهم رسلهم بالبينات فرحوا بما عندهم من العلم ، و حاق بهم ما كانوا به يستهزون ((،
* و نيز مى فرمايد: «أفَلَم يَسِيرُوا فِى الأرضِ فَيَنظُرُوا كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبلِهِم كَانُوا أكثَرَ مِنهُم وَ أشَدَّ قُوَّةً وَ آثَاراً فِى الأرضِ فَمَا أغنَى عَنهُم مَا كَانُوا يَكسِبُونَ * فَلَمَّا جَاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِنَ العِلمِ وَ حَاقَ بِهِم مَا كَانُوا بِهِ يَستَهزِؤُن».


و اگر اين آيات را بر داستان قارون عرضه كنيم جاى هيچ شكى نمى ماند كه مراد از علم در كلام قارون همان كاردانى و مهارتى است كه ما گفتيم
و اگر اين آيات را بر داستان قارون عرضه كنيم، جاى هيچ شكى نمى ماند كه مراد از «علم» در كلام قارون، همان كاردانى و مهارتى است كه ما گفتيم.


در آيه مورد بحث خيرخواهان به قارون گفتند: ((و ابتغ فيما آتيك الله الدار الاخره - در اين اموالى كه خدا به تو داده خانه آخرت را بطلب ((، و او در پاسخشان نگفت : ((انما آتانى الله على علم عندى - خدا كه اينها را به من داده ، به خاطر كاردانى من است ((، بلكه
در آيه مورد بحث، خيرخواهان به قارون گفتند: «وَ ابتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللهُ الدَّارَ الآخِرَة: در اين اموالى كه خدا به تو داده، خانه آخرت را بطلب». و او، در پاسخشان نگفت: «إنَّمَا آتَانِىَ اللهُ عَلَى عِلمٍ عِندِى: خدا كه اين ها را به من داده، به خاطر كاردانى من است»،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۴ </center>
اصلا نام خدا را نبرد، و گفت : ((انما اوتيته - تنها و تنها به خاطر كاردانيم داده شده ام ((، و اين تعبير مى رساند كه وى از ياد خدا اعراض داشته ، و خواسته است به ساحت كبرياى خدا بى اعتنايى كند
بلکه اصلا نام خدا را نبرد، و گفت: «إنَّمَا أُوتِيتُهُ: تنها و تنها به خاطر كاردانی ام، داده شده ام». و اين تعبير مى رساند كه وى، از ياد خدا اعراض داشته و خواسته است به ساحت كبرياى خدا، بى اعتنايى كند.
<span id='link66'><span>
<span id='link66'><span>
==جواب به قارون با يادآورى اينكه خداوند پيش از او كسانى توانگرتر از او را هلاكساخته است بدون اينكه علم و نيرويشان مانع از هلاكتشان شوند ==
==جواب به قارون با يادآورى اينكه خداوند پيش از او كسانى توانگرتر از او را هلاكساخته است بدون اينكه علم و نيرويشان مانع از هلاكتشان شوند ==
«'''اولم يعلم ان الله قد اهلك من قبله من القرون من هو اشد منه قوه و اكثر جمعا'''» - استفهام در اين آيه توبيخى است ، و پاسخى است از اينكه گفته بود: تنها و تنها به خاطر كاردانيم داده شده ام ، پاسخى است قابل درك ، و آسان ، يعنى آسانترين بيانى كه ممكن است او را به خطا و فساد گفتارش متنبه كند، چون او خيال مى كرد تنها چيزى كه مال را براى او فراهم آورده ، و هم براى او حفظ مى كند، و از آن بهره مندش مى كند، علم او و كاردانى اوست ، با اينكه او خودش خبر دارد كه در قرون قبل از او كسانى بودند كه از او كاردانتر و نيرومندتر و مال اندوزتر و داراى كاركنانى بيشتر بودند، و ايشان هم مثل خود وى فكر مى كردند، و مى پنداشتند مال و نيرو، و مددكاران همه از كاردانى خودشان است ، ولى خدا به همين جرم هلاكشان كرد،  
«'''اولم يعلم ان الله قد اهلك من قبله من القرون من هو اشد منه قوه و اكثر جمعا'''» - استفهام در اين آيه توبيخى است ، و پاسخى است از اينكه گفته بود: تنها و تنها به خاطر كاردانيم داده شده ام ، پاسخى است قابل درك ، و آسان ، يعنى آسانترين بيانى كه ممكن است او را به خطا و فساد گفتارش متنبه كند، چون او خيال مى كرد تنها چيزى كه مال را براى او فراهم آورده ، و هم براى او حفظ مى كند، و از آن بهره مندش مى كند، علم او و كاردانى اوست ، با اينكه او خودش خبر دارد كه در قرون قبل از او كسانى بودند كه از او كاردانتر و نيرومندتر و مال اندوزتر و داراى كاركنانى بيشتر بودند، و ايشان هم مثل خود وى فكر مى كردند، و مى پنداشتند مال و نيرو، و مددكاران همه از كاردانى خودشان است ، ولى خدا به همين جرم هلاكشان كرد،  
۱۷٬۰۰۳

ویرایش