گمنام

تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۸: خط ۶۸:
<span id='link94'><span>
<span id='link94'><span>


==معناى تزئين حب براى مردم ==
==معناى تزئين «حب»، براى مردم ==
خلاصه اينكه ، برگشت معناى تزيين حب براى مردم به اين است كه حب را در نظر آنان طورى قرار دهد كه باعث شيدائى و دلربائى آنان شود، و در اشتغال به آن حريص سازد.
خلاصه اين كه: برگشت معناى تزيين حب براى مردم به اين است كه حب را در نظر آنان طورى قرار دهد كه باعث شيدائى و دلربائى آنان شود، و در اشتغال به آن حريص سازد.
اين است معناى تزيين حب ، نه اصل تاءثير آن ، همچنانكه ظاهر از معناى «'''فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا'''» نيز همين است ، چون مى فرمايد: بعد از آنان خلقى آمدند كه نماز را ضايع گذاردند، و شهوات را پيروى كردند، و به زودى (كيفر) گمراهى را خواهند يافت .
 
و مويد اين معنا گفتارى است كه درباره شمردن نمونه هاى زينت از نظر خواننده خواهد گذشت كه چرا از نمونه هاى زينت ، نساء و بنين و قناطير را شمرد؟ علاوه بر اينكه چه بسا بتوان گفت معناى لفظ شهوات خالى از شيفتگى و دلدادگى و حرص نيست ، هر چند كه كلمه نامبرده به معناى مشتهيات است .
اين است معناى تزيين حب ، نه اصل تاءثير آن، همچنان كه ظاهر از معناى «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا» نيز همين است ، چون مى فرمايد: بعد از آنان خلقى آمدند كه نماز را ضايع گذاردند، و شهوات را پيروى كردند، و به زودى (كيفر) گمراهى را خواهند يافت.
 
و مويد اين معنا گفتارى است كه درباره شمردن نمونه هاى زينت از نظر خواننده خواهد گذشت كه چرا از نمونه هاى زينت ، نساء و بنين و قناطير را شمرد؟ علاوه بر اينكه چه بسا بتوان گفت معناى لفظ شهوات خالى از شيفتگى و دلدادگى و حرص نيست ، هر چند كه كلمه نامبرده به معناى مشتهيات است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۶۳ </center>
مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَطِيرِ الْمُقَنطرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضةِ ...
«'''مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضةِ ...'''»:
كلمه «'''نساء'''» جمعى است كه مفردى از لفظ خود ندارد، و كلمه «'''بنين '''» جمع كلمه «'''ابن '''» است كه به معناى نر، از فرزندان آدمى است ، كه در فارسى به كلمه «'''پسر'''» ترجمه مى شود، حال چه پسر بدون واسطه ، و چه با واسطه ، كه فارسيان از آنان به كلمه «'''نوه '''»، «'''نتيجه '''»، «'''نبيره '''» تعبير مى كنند.
 
و كلمه «'''قناطير'''» جمع قنطار است ، و اين كلمه كلمه اى است جامد، يعنى چيزى از آن مشتق نمى شود، و به معناى مقدار طلائى است كه در يك پوست گاو بگنجد، و يا به معناى پوستى پر از طلا است .
كلمه «نساء» جمعى است كه مفردى از لفظ خود ندارد، و كلمه «بنين» جمع كلمه «ابن» است كه به معناى نر، از فرزندان آدمى است ، كه در فارسى به كلمه «پسر» ترجمه مى شود، حال چه پسر بدون واسطه ، و چه با واسطه ، كه فارسيان از آنان به كلمه «نوه»، «نتيجه»، «نبيره» تعبير مى كنند.
كلمه «'''مقنطره '''» اسم مفعولى است مشتق از همين كلمه جامد، و اين رسم عرب است كه در الفاظ جامد معنائى اعتبار مى كنند كه با در نظر گرفتن آن معنا لفظ جامد، معنائى مصدرى كسب مى كند، آنگاه از همان معناى مصدرى كلمه اى ديگر مشتق مى سازند، نظير كلمه «'''باقل '''»، و «'''تامر'''»، و «'''عطار'''»، كه از كلمات «'''بقل '''» (سبزيجات ) و «'''تمر'''» (خرما) و «'''عطر'''» اشتقاق يافته است و به معناى فروشنده بقل ، و تمر، و عطر است ، و فائده اين اشتقاق آن است كه شخص و يا چيزى را به وصفى كه از جامد گرفته مى شود توصيف كنند، و معناى كلمه را براى او اثبات نمايند و اشاره كنند به اينكه شخص و يا چيز نامبرده واجد معناى آن كلمه هست ، و چنان نيست كه هيچ رابطه اى با آن نداشته باشد، همچنان كه مى گويند: «'''دنانير مدنرة '''» و «'''دواوين مدونه '''»، و يا گفته مى شود: «'''حجاب محجوب '''» و «'''ستر مستور'''».
 
كلمه «'''خيل '''» به معناى اسبان است ، و كلمه «'''مسومه '''» كه از ماده «'''سين '''»، و «'''واو'''»، «'''ميم '''» گرفته شده ، به معناى چريدن حيوان است ، گفته مى شود: «'''سامت الابل '''» يعنى شتر براه افتاده تا برود و در صحرا بچرد، و اين گونه حيوانات را كه علف از خانه نمى خواهند «'''سائمه '''» مى گويند، ممكن هم هست بگوئيم از باب «'''سمت الابل فى المرعى '''» باشد، يعنى شتر را در چراگاه داغ زد، و نشانه كرد.
و كلمه «قناطير» جمع قنطار است، و اين كلمه كلمه اى است جامد، يعنى چيزى از آن مشتق نمى شود، و به معناى مقدار طلائى است كه در يك پوست گاو بگنجد، و يا به معناى پوستى پر از طلا است.
در نتيجه «'''خيل مسومه '''» يا به معناى اسبانى است كه آزادانه در مرتع مى چرند، و يا اسبان داغدار و نشاندار است . و كلمه «'''انعام '''» جمع كلمه «'''نعم '''» به فتحه نون و عين است ، كه به معناى شتر و گاو و گوسفند است ، به خلاف كلمه «'''بهائم '''» كه هم نامبرده ها را شامل مى شود، و هم غير آنها را، البته غير وحشى ها و مرغان و حشرات و كلمه حرث به معناى زرع است ، ليكن افاده معناى كسب هم مى كند، و حرث عبارت است از تربيت نبات ، و يا نبات تربيت شده ، براى بهره گيرى از منافع آنها در زندگى .
 
كلمه «مقنطره» اسم مفعولى است مشتق از همين كلمه جامد، و اين رسم عرب است كه در الفاظ جامد معنائى اعتبار مى كنند كه با در نظر گرفتن آن معنا لفظ جامد، معنائى مصدرى كسب مى كند، آنگاه از همان معناى مصدرى كلمه اى ديگر مشتق مى سازند.
 
نظير كلمه «باقل»، و «تامر»، و «عطار»، كه از كلمات «بقل» (سبزيجات) و «تمر» (خرما) و «عطر» اشتقاق يافته است و به معناى فروشنده بقل ، و تمر، و عطر است، و فائده اين اشتقاق آن است كه شخص و يا چيزى را به وصفى كه از جامد گرفته مى شود توصيف كنند، و معناى كلمه را براى او اثبات نمايند و اشاره كنند به اينكه شخص و يا چيز نامبرده واجد معناى آن كلمه هست، و چنان نيست كه هيچ رابطه اى با آن نداشته باشد، همچنان كه مى گويند: «دنانير مدنرة» و «دواوين مدونه»، و يا گفته مى شود: «حجاب محجوب» و «ستر مستور».
 
كلمه «خيل» به معناى اسبان است، و كلمه «مسومه» كه از ماده «سين»، و «واو»، «ميم» گرفته شده ، به معناى چريدن حيوان است ، گفته مى شود: «سامت الابل» يعنى شتر براه افتاده تا برود و در صحرا بچرد، و اين گونه حيوانات را كه علف از خانه نمى خواهند «سائمه» مى گويند، ممكن هم هست بگوئيم از باب «سمت الابل فى المرعى» باشد، يعنى شتر را در چراگاه داغ زد، و نشانه كرد.
 
در نتيجه «خيل مسومه» يا به معناى اسبانى است كه آزادانه در مرتع مى چرند، و يا اسبان داغدار و نشاندار است.  
 
و كلمه «انعام» جمع كلمه «نعم» به فتحه نون و عين است ، كه به معناى شتر و گاو و گوسفند است ، به خلاف كلمه «بهائم» كه هم نامبرده ها را شامل مى شود، و هم غير آنها را، البته غير وحشى ها و مرغان و حشرات و كلمه حرث به معناى زرع است، ليكن افاده معناى كسب هم مى كند، و حرث عبارت است از تربيت نبات، و يا نبات تربيت شده ، براى بهره گيرى از منافع آنها در زندگى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۶۴ </center>
<span id='link95'><span>
<span id='link95'><span>
==اصناف مردم از لحاظ دلبستگى به اقسام شهوات ==
==اصناف مردم از لحاظ دلبستگى به اقسام شهوات ==
آيه شريفه بنايش بر شمردن حب شهوات و افاده اين معنا كه حب شهوات طبق امور مورد علاقه انسان ، تكثير پيدا مى كند نيست ، و نمى خواهد بفرمايد: انسان به حسب طبع ، متمايل به همسر، و دوستدار اولاد، و اموال است ، تا مفسرين اشكال كنند كه چرا از انسان به كلمه «'''ناس '''»، و از اولاد به كلمه «'''بنين '''» واز مال به عبارت قناطير مقنطرة تعبير كرد؟ آنگاه در توجيه اين تعبيرها خود را به زحمت اندازند همچنانكه انداخته اند.
آيه شريفه بنايش بر شمردن حب شهوات و افاده اين معنا كه حب شهوات طبق امور مورد علاقه انسان ، تكثير پيدا مى كند نيست ، و نمى خواهد بفرمايد: انسان به حسب طبع ، متمايل به همسر، و دوستدار اولاد، و اموال است ، تا مفسرين اشكال كنند كه چرا از انسان به كلمه «'''ناس '''»، و از اولاد به كلمه «'''بنين '''» واز مال به عبارت قناطير مقنطرة تعبير كرد؟ آنگاه در توجيه اين تعبيرها خود را به زحمت اندازند همچنانكه انداخته اند.
۱۴٬۴۱۸

ویرایش