۱۷٬۲۱۷
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
==انواع انطباق كليات قرآن بر مصادق == | ==انواع انطباق كليات قرآن بر مصادق == | ||
و بنابراين جمله: «و قرآن با گردش خورشيد و ماه جريان دارد» نيز شامل تنزيل و تاءويل هر دو مى شود، و در مورد تنزيل با مساءله «جرى» (كه در لسان اخبار اصطلاحى است براى تطبيق كليات قرآن با مصاديقى كه پيش مى آيد) منطبق مى شود. نظير انطباقى كه آيه شريفه: «يا ايها الذين آمنوا اتقوا اللّه و كونوا مع الصادقين» بر همه طوائف مؤمنين دارد. چه مؤمنين در عصر نزول آيه ، و چه آنها كه در اعصار بعد مى آيند، كه اين خود نوعى از انطباق است و نوع ديگرش كه دقيق تر از آن است، انطباق آيات جهاد بر جهاد نفس ، و انطباق آيات منافقين بر فاسقان از مؤمنين است. | |||
و نوع سوم آن ، كه باز از نوع دوم دقيق تر است انطباق آيات منافقين و آيات مربوط به گنه كاران ، بر اهل مراقبت و اهل ذكر و حضور قلب است ، كه اگر احيانا در مراقبت و ذكر و حضورشان كوتاهى و يا سهل انگارى كنند در حقيقت نوعى نفاق و گناه مرتكب شده اند. | و نوع سوم آن ، كه باز از نوع دوم دقيق تر است انطباق آيات منافقين و آيات مربوط به گنه كاران ، بر اهل مراقبت و اهل ذكر و حضور قلب است ، كه اگر احيانا در مراقبت و ذكر و حضورشان كوتاهى و يا سهل انگارى كنند در حقيقت نوعى نفاق و گناه مرتكب شده اند. | ||
و نوع چهارم كه از همه انواع انطباق دقيق تر است ، انطباق همان آيات منافقين و مذنبين است بر اهل مراقبت و ذكر و حضور، در قصور ذاتيشان از اداى حق ربوبيت . | |||
و نوع چهارم كه از همه انواع انطباق دقيق تر است ، انطباق همان آيات منافقين و مذنبين است بر اهل مراقبت و ذكر و حضور، در قصور ذاتيشان از اداى حق ربوبيت. | |||
در اينجا دو نكته روشن شد يكى اينكه معانى قرآن كريم داراى مراتبى است كه بر حسب اختلاف مراتب و مقامات صاحبان آن معانى اش مختلف مى شود، و لذا مى بينيم دانشمندان اهل بحث ، از مقامات اهل ايمان و ولايت و از معانى اين عناوين مراتبى ذكر | در اينجا دو نكته روشن شد يكى اينكه معانى قرآن كريم داراى مراتبى است كه بر حسب اختلاف مراتب و مقامات صاحبان آن معانى اش مختلف مى شود، و لذا مى بينيم دانشمندان اهل بحث ، از مقامات اهل ايمان و ولايت و از معانى اين عناوين مراتبى ذكر | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۱۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۱۳ </center> | ||
كرده اند كه از آنچه ما ذكر كرديم نيز دقيق تر است . | كرده اند كه از آنچه ما ذكر كرديم نيز دقيق تر است. | ||
دوم اينكه ظاهر و باطن دو امر نسبى است ، به اين معنا كه هر ظاهرى نسبت به ظاهر خودش باطن ، و نسبت به باطن خود ظاهر است ، همچنان كه روايت زير نيز اين معنا را خاطر نشان مى سازد. | دوم اينكه ظاهر و باطن دو امر نسبى است ، به اين معنا كه هر ظاهرى نسبت به ظاهر خودش باطن ، و نسبت به باطن خود ظاهر است ، همچنان كه روايت زير نيز اين معنا را خاطر نشان مى سازد. | ||
در تفسير عياشى از جابر از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه وى گفت : از آنجناب از تفسير آياتى مى | |||
اى | در تفسير عياشى از جابر از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه وى گفت : از آنجناب از تفسير آياتى مى پرسيدم، و آن جناب پاسخ مى داد، و وقتى دوباره از تفسير همان آيات مى پرسيدم، پاسخى ديگر مى داد، عرضه داشتم: فدايت شوم! شما در روزهاى قبل از اين سؤال من جوابى ديگر داده بوديد و امروز طورى ديگر جواب داديد، فرمود: «اى جابر براى قرآن بطنى است، و براى بطنش نيز بطنى ديگر است، همچنانكه براى آن ظاهرى است ، و براى ظاهرش نيز ظاهرى ديگر». | ||
و باز در همان تفسير از همان جناب ، روايت آورده كه در حديثى فرمود: | |||
و در معانى الاخبار از حمران بن اعين روايت آمده كه گفت : من از امام باقر (عليه السلام ) از ظهر و بطن قرآن پرسيدم | اى جابر! هيچ علمى از علم تفسير قرآن ، از عقول مردم دورتر نيست . چون يك آيه قرآن ممكن است اولش درباره چيزى و وسطش درباره چيز ديگر، و آخرش درباره چيز سومى باشد، با اينكه يك كلام است ، و اول و وسط و آخرش متصل به هم است ، در عين حال بر چند وجه گردانده مى شود. | ||
و در تفسير صافى از على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: | |||
و باز در همان تفسير از همان جناب ، روايت آورده كه در حديثى فرمود: «اگر بنا بود آيه اى كه درباره مردمى نازل شده با مردان آن مردم از بين برود، چيزى از قرآن باقى نمى ماند، وليكن قرآن طورى است كه اولش (يعنى عصر نزولش) و آخرش (يعنى اعصار بعدش) تا زمانى كه آسمان و زمين برجاست را يك جور شامل مى شود، و براى هر قومى آيه اى است كه تلاوتش مى كنند، حال يا آيه از خير آنان خبر مى دهد و يا از شرشان». | |||
و در معانى الاخبار از حمران بن اعين روايت آمده كه گفت: من از امام باقر (عليه السلام) از ظهر و بطن قرآن پرسيدم. فرمود: «منظور از ظاهر قرآن كسانى هستند كه قرآن درباره آنان نازل شده، و منظور از بطن آن آيندگانى هستند كه عمل همان كسان را انجام مى دهند، و قرآن شامل آنان مى شود». | |||
و در تفسير صافى از على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: «هيچ آيه اى نيست | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۱۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۱۴ </center> | ||
مگر آنكه چهار معنا دارد، يكى ظاهر، دوم با طن ، سوم حد، چهارم مطلع ، ظاهر قرآن همان الفاظى است كه تلاوت مى شود، و باطنش فهم ، و حدش احكام حلال و حرام ، و مطلعش آن چيزى است كه خداى تعالى به وسيله آيه از بنده اش خواسته | مگر آنكه چهار معنا دارد، يكى ظاهر، دوم با طن ، سوم حد، چهارم مطلع ، ظاهر قرآن همان الفاظى است كه تلاوت مى شود، و باطنش فهم ، و حدش احكام حلال و حرام ، و مطلعش آن چيزى است كه خداى تعالى به وسيله آيه از بنده اش خواسته است». | ||
در نتيجه منظور از فهم هم كه امام باطن را به آن معنا كرده معناى باطنى آن ظاهر است ، و منظور از احكام حلال و حرام كه كلمه حد را به آن معنا كرده ظاهر معارف دينى است ، كه همه كس آنرا مى فهمد، البته اين ظاهر در يك مرتبه نيست ، بلكه براى عامه مردم مرتبه اى دارد، و براى خواص مراتبى عالى تر، و در مقابل مطلع كه مرتبه عاليه از معارف است | مؤلف: منظور از الفاظى كه تلاوت مى شود معناى ظاهرى الفاظ است. براى اينكه امام (عليه السلام) در مقام شمردن چهار معنا است ، و تلفظ كه كار زبان است جزء معانى نيست. | ||
و كلمه | |||
و درباره اين امور چهارگانه در حديث نبوى معروف ، چنين آمده : | در نتيجه منظور از فهم هم كه امام باطن را به آن معنا كرده معناى باطنى آن ظاهر است ، و منظور از احكام حلال و حرام كه كلمه حد را به آن معنا كرده ظاهر معارف دينى است ، كه همه كس آنرا مى فهمد، البته اين ظاهر در يك مرتبه نيست ، بلكه براى عامه مردم مرتبه اى دارد، و براى خواص مراتبى عالى تر، و در مقابل مطلع كه مرتبه عاليه از معارف است. | ||
ممكن هم هست بگوييم حد و مطلع كه در كلام امام معناى سوم و چهارم قرار دارند، و دو امر نسبى هستند، همچنان كه دو معناى اول يعنى ظاهر و باطن هم گفتيم دو امر نسبى اند، پس هر مرتبه بالاتر، نسبت به پائين تر مطلع است ، و همچنين هر مرتبه پائين تر نسبت به بالاتر حد است. | |||
و كلمه «مطلع» - با ضمه ميم و تشديد طا و فتحه لام - اسم مكان از اطلاع است (و معناى محل اطلاع را مى دهد) ممكن هم هست آنرا با فتحه ميم و سكون طا و فتحه لام تلفظ كنيم ، كه در اين صورت اسم مكان از طلوع مى شود، (و معناى محل طلوع را مى دهد) كه بفرموده امام (عليه السلام ) منظور خداى تعالى از بنده اش همين است. | |||
و درباره اين امور چهارگانه در حديث نبوى معروف ، چنين آمده: «به درستى كه قرآن بر هفت لهجه نازل شده و براى هر آيه اش ظاهرى و باطنى و حدى مطلع (و در روايتى ديگر) و حدى و مطلعى است». | |||
و اگر روايت اول را كه فرمود: و حدى مطلع است در نظر بگيريم ، معنايش اين مى شود كه هر يك از ظاهر و باطن آن (كه خود حدى هستند) مطلعى هست كه خواننده مشرف به آن مى شود. | و اگر روايت اول را كه فرمود: و حدى مطلع است در نظر بگيريم ، معنايش اين مى شود كه هر يك از ظاهر و باطن آن (كه خود حدى هستند) مطلعى هست كه خواننده مشرف به آن مى شود. | ||
البته اين معناى ظاهر آن حديث است ، و ممكن است حديث ديگر را هم كه فرمود: | |||
البته اين معناى ظاهر آن حديث است ، و ممكن است حديث ديگر را هم كه فرمود: «و حدى و مطلعى» است به همين معنا برگشت داد و گفت معنايش اين است كه براى هر يك از ظاهر و باطن قرآن حدى است كه خود آن ظاهر و باطن است ، و مطلعى است كه منتها اليه حد و مشرف به تاءويل است ، ولى اين معنا ظاهرا با آن روايتى كه از على (عليه السلام ) نقل كرديم نمى سازد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۱۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۱۵ </center> | ||
چون در آن آمده بود | چون در آن آمده بود «هيچ آيه اى نيست مگر آن كه چهار معنا دارد...» مگر اينكه بگوئيم مراد آن جناب اين است كه چهار اعتبار دارد، هر چند كه بعضى از آن اعتبارات از نظر معنا به بعضى ديگر برگشت كند. | ||
و | |||
و بنابر اين از معانى اين امور چهارگانه اين به دست آمد، كه ظهر قرآن عبارت است از معناى ظاهرى آن، كه در ابتدا به نظر مى رسد، و بطن قرآن آن معنائى است كه در زير پوشش معناى ظاهرى نهان است ، حال چه اينكه يك معنا باشد، و يا معانى بسيار باشد، چه اينكه با معناى ظاهرى نزديك باشد، و چه اينكه دور باشد، و بين آن ظاهر و اين معناى دور معانى ديگرى واسطه باشد، و حد قرآن عبارتست از خود معنا به معناى ظاهرى و باطنى ، و مطلع قرآن عبارت است از معنائى كه حد از آن طلوع مى ك ند، و آن باطن متصل به حد است (دقت فرمائيد). | |||
<span id='link59'><span> | <span id='link59'><span> | ||
==مراد از هفت حرف در روايتى كه مى گويند: قرآن بر هفت حرفنازل گشته است == | ==مراد از هفت حرف در روايتى كه مى گويند: قرآن بر هفت حرفنازل گشته است == | ||
و در حديثى كه از طرق شيعه و سنى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نقل شده آمده كه قرآن بر هفت حرف نازل شده . | و در حديثى كه از طرق شيعه و سنى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نقل شده آمده كه قرآن بر هفت حرف نازل شده . |
ویرایش