گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۸۰: خط ۸۰:
راغب گفته است كلمه «بسل» هم به معناى ضميمه كردن چيزى است به چيز ديگر، و هم به معناى منع است ،
راغب گفته است كلمه «بسل» هم به معناى ضميمه كردن چيزى است به چيز ديگر، و هم به معناى منع است ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۳ </center>
و از همين جهت كه متضمن معناى ضميمه كردن است به طور استعاره در ترش كردن و درهم كشيدن صورت و وجه استعمال شده و گفته مى شود: «''' هو باسل و متبسل الوجه او كج خلق و ترش رو است '''» ، از جهت اينكه متضمن معناى منع است ، هر مال حرام و مرتهن را بسل مى گويند، در قرآن هم كه فرمود: «''' و ذكر به ان تبسل نفس بما كسبت '''» به همين معنا است و مقصود محروم بودن از ثواب است . فرقى كه بين كلمه حرام و بسل وجود دارد اين است كه حرام هم ممنوع به حكم را شامل مى شود و هم ممنوع قهرى را، و اما بسل تنها به معناى ممنوع قهرى است ، و از همين جهت خداى تعالى مى فرمايد: «''' اولئك الذين ابسلوا بما كسبوا '''» يعنى آنان كسانى هستند كه به جرم گناهانشان ، از ثواب عمل نيكشان هم محروم شده اند. در مجمع البيان مى گويد: «''' ابسلته بجريرته '''» معنايش اين است كه من فلانى را به گناه خودش حواله دادم ، و كلمه «''' مستبسل '''» به معناى كسى است كه تن به قضا داده و از نظر اينكه مى داند راه خلاصى ندارد تسليم شده است . تا آنجا كه مى گويد اخفش گفته : كلمه تبسل در آيه شريفه به معناى مجازات است ، و بعضى گفته اند: به معناى گروگان بودن است ، و به هر تقدير معناى آيه روشن است ، چون معانيى كه براى اين كلمه كرده اند همه شبيه و نزديك به هم مى باشند. در اين آيه مى فرمايد: با كسانى كه دين خود را بازيچه گرفته اند، متاركه كن تدين و گرويدن به خواسته هاى نفسشان را لهو و لعب به دين شمرده ، و اين خود اشاره به اين است كه آنان دين حق و صحيحى دارند، و آن همان دينى است كه فطرتشان آنان را به آن دين دعوت مى كند، پس جا دارد كه همان نداى وجدان خود را لبيك گفته و آن را به طور جد پذيرفته و بدين وسيله دين خداى را از خلط و تحريف دور بدارند، و ليكن بدبختانه دين را بازيچه پنداشتند، و آن را مانند اسباببازى به هر طرف كه بخواهند، و به هر صورتى كه هواى نفسشان بگويد ميچرخانند. سپس عطف به اين معنا مى فرمايد: «''' و غرتهم الحيوة الدنيا '''» چون بين فريب خوردن از دنيا و بازيچه گرفتن دين خدا، ملازمه است ، وقتى انسان نسبت به كام گرفتن از لذتهاى مادى ، افسار گسيخته شد و همه كوشش خود را، صرف آن نمود،
و از همين جهت كه متضمن معناى ضميمه كردن است به طور استعاره در ترش كردن و درهم كشيدن صورت و وجه استعمال شده و گفته مى شود: «هو باسل و متبسل الوجه او كج خلق و ترش رو است»، از جهت اينكه متضمن معناى منع است، هر مال حرام و مرتهن را بسل مى گويند، در قرآن هم كه فرمود: «و ذكر به ان تبسل نفس بما كسبت» به همين معنا است و مقصود محروم بودن از ثواب است .  
 
فرقى كه بين كلمه حرام و بسل وجود دارد اين است كه حرام هم ممنوع به حكم را شامل مى شود و هم ممنوع قهرى را، و اما بسل تنها به معناى ممنوع قهرى است ، و از همين جهت خداى تعالى مى فرمايد: «اولئك الذين ابسلوا بما كسبوا» يعنى آنان كسانى هستند كه به جرم گناهانشان ، از ثواب عمل نيكشان هم محروم شده اند. در مجمع البيان مى گويد: «ابسلته بجريرته» معنايش اين است كه من فلانى را به گناه خودش حواله دادم، و كلمه «مستبسل» به معناى كسى است كه تن به قضا داده و از نظر اينكه مى داند راه خلاصى ندارد تسليم شده است.  
 
تا آنجا كه مى گويد اخفش گفته : كلمه تبسل در آيه شريفه به معناى مجازات است ، و بعضى گفته اند: به معناى گروگان بودن است ، و به هر تقدير معناى آيه روشن است ، چون معانيى كه براى اين كلمه كرده اند همه شبيه و نزديك به هم مى باشند.  
 
در اين آيه مى فرمايد: با كسانى كه دين خود را بازيچه گرفته اند، متاركه كن تدين و گرويدن به خواسته هاى نفسشان را لهو و لعب به دين شمرده ، و اين خود اشاره به اين است كه آنان دين حق و صحيحى دارند، و آن همان دينى است كه فطرتشان آنان را به آن دين دعوت مى كند، پس جا دارد كه همان نداى وجدان خود را لبيك گفته و آن را به طور جد پذيرفته و بدين وسيله دين خداى را از خلط و تحريف دور بدارند، وليكن بدبختانه دين را بازيچه پنداشتند، و آن را مانند اسباببازى به هر طرف كه بخواهند، و به هر صورتى كه هواى نفسشان بگويد ميچرخانند. سپس عطف به اين معنا مى فرمايد: «و غرتهم الحيوة الدنيا» چون بين فريب خوردن از دنيا و بازيچه گرفتن دين خدا، ملازمه است ، وقتى انسان نسبت به كام گرفتن از لذتهاى مادى ، افسار گسيخته شد و همه كوشش خود را، صرف آن نمود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۴ </center>
قهرا از كوشش در دين حق اعراض نموده و آن را شوخى و بازيچه ميپندارد. آنگاه مى فرمايد: مردم را با قرآن انذار كن و آنان را از اينكه در اثر گناه محروم از ثواب شوند، و يا از اينكه تسليم عقاب گردند بر حذر بدار، و خبردارشان كن كه جز خداى تعالى ولى و شفيعى ندارند، و براى خلاصى از عقاب هر چه را هم كه بدهند، از آنان قبول نمى شود، زيرا كه روز قيامت روز پاداش اعمال است ، نه روز خريد و فروش . آرى اينان كسانى هستند كه از ثواب خدا ممنوع يا (به معناى ديگر كلمه ) تسليم عقاب خداوند شده اند، براى آنان به جرم كفرى كه مى ورزيدند، آبى است از حميم و عذابى است دردناك .
قهرا از كوشش در دين حق اعراض نموده و آن را شوخى و بازيچه ميپندارد. آنگاه مى فرمايد: مردم را با قرآن انذار كن و آنان را از اينكه در اثر گناه محروم از ثواب شوند، و يا از اينكه تسليم عقاب گردند بر حذر بدار، و خبردارشان كن كه جز خداى تعالى ولى و شفيعى ندارند، و براى خلاصى از عقاب هر چه را هم كه بدهند، از آنان قبول نمى شود، زيرا كه روز قيامت روز پاداش اعمال است ، نه روز خريد و فروش.  
قُلْ أَ نَدْعُوا مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُنَا وَ لا يَضرُّنَا
 
اين آيه احتجاج بر مشركين است به لحن استفهام انكارى ، و اگر از اوصاف بتها و شركايشان مساله نفع و ضرر نداشتن را ذكر كرد، وجهش همانطورى كه قبلا هم گفتهايم اين است كه انسان به طور كلى به خاطر يكى از دو جهت براى خود معبود مى گيرد حال چه آن معبود حق باشد و چه باطل و آن دو جهت يكى اميد به خير است و ديگرى ترس از شر. بنابراين ، وقتى در معبود آدمى نه اميد خيرى است و نه از شرى جلوگيرى مى كند، چرا انسان در مقابلش خاضع شده و آن را پرستيده و به درگاهش تقرب بجويد؟
آرى اينان كسانى هستند كه از ثواب خدا ممنوع يا (به معناى ديگر كلمه ) تسليم عقاب خداوند شده اند، براى آنان به جرم كفرى كه مى ورزيدند، آبى است از حميم و عذابى است دردناك.
وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ...ائْتِنَا
 
«''' استهواء '''» به معناى خود را ساقط كردن و پائين آوردن ، و رد بر اعقاب كنايه از گمراهى و ترك هدايت است . چون لازمه هدايت به حق ، واقع شدن در صراط مستقيم و يا شروع در پيمودن آن است ، و ارتداد و برگشتن به عقب ، لازمهاش نپيمودن آن راه و برگشتن به پشت سر است ، و معلوم است كه چنين عملى گمراهى است و لذا فرمود: «''' و نرد على اعقابنا بعد اذ هدينا الله '''» برگشت به عقب را مقيد كرد به بعد از هدايت الهى .
«'''قُلْ أَ نَدْعُوا مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُنَا وَ لا يَضرُّنَا'''»:
 
اين آيه احتجاج بر مشركين است به لحن استفهام انكارى ، و اگر از اوصاف بتها و شركايشان مساله نفع و ضرر نداشتن را ذكر كرد، وجهش همانطورى كه قبلا هم گفتهايم اين است كه انسان به طور كلى به خاطر يكى از دو جهت براى خود معبود مى گيرد حال چه آن معبود حق باشد و چه باطل و آن دو جهت يكى اميد به خير است و ديگرى ترس از شر.  
 
بنابراين ، وقتى در معبود آدمى نه اميد خيرى است و نه از شرى جلوگيرى مى كند، چرا انسان در مقابلش خاضع شده و آن را پرستيده و به درگاهش تقرب بجويد؟
 
«'''وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ... ائْتِنَا'''»:
 
«استهواء» به معناى خود را ساقط كردن و پائين آوردن ، و رد بر اعقاب كنايه از گمراهى و ترك هدايت است. چون لازمه هدايت به حق ، واقع شدن در صراط مستقيم و يا شروع در پيمودن آن است ، و ارتداد و برگشتن به عقب ، لازمه اش نپيمودن آن راه و برگشتن به پشت سر است ، و معلوم است كه چنين عملى گمراهى است و لذا فرمود: «و نرد على اعقابنا بعد اذ هدينا الله» برگشت به عقب را مقيد كرد به بعد از هدايت الهى .
<span id='link100'><span>
<span id='link100'><span>
==استدلال فاسد و عجيب برخى ، به بعضى آيات براى اثبات اين ادعا كه پيغمبران قبل از بعثت كافر بوده اند. ==
==استدلال فاسد و عجيب برخى ، به بعضى آيات براى اثبات اين ادعا كه پيغمبران قبل از بعثت كافر بوده اند. ==
از جمله استدلالات عجيب و شگفت آورى كه به امثال اين آيه و آيه «''' قال الملا الذين استكبروا من قومه لنخرجنك يا شعيب و الذين آمنوا معك من قريتنا او لتعودون فى ملتنا قال او لو كنا كارهين قد افترينا على الله كذبا ان عدنا فى ملتكم بعد اذ نجينا الله منها و ما يكون لنا ان نعود فيها الا ان يشاء الله ربنا '''» شده ، اين است كه گفته اند:
از جمله استدلالات عجيب و شگفت آورى كه به امثال اين آيه و آيه «''' قال الملا الذين استكبروا من قومه لنخرجنك يا شعيب و الذين آمنوا معك من قريتنا او لتعودون فى ملتنا قال او لو كنا كارهين قد افترينا على الله كذبا ان عدنا فى ملتكم بعد اذ نجينا الله منها و ما يكون لنا ان نعود فيها الا ان يشاء الله ربنا '''» شده ، اين است كه گفته اند:
۱۴٬۴۲۳

ویرایش