گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۹۶: خط ۱۹۶:
<span id='link313'><span>
<span id='link313'><span>


==پناه بردن به خدا از شر شيطان ==
==پناه بردن به خدا، از شرّ شيطان ==
«'''إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسهُمْ طائفٌ مِّنَ الشيْطانِ تَذَكرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ'''»:
«'''إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسّهُمْ طائفٌ مِّنَ الشيْطانِ تَذَكرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ'''»:


يك نحوه تعليلى است براى امرى كه در آيه قبلى بود، و (( طائف از شيطان (( آن شيطانى است كه پيرامون قلب آدمى طواف مى كند تارخنه اى پيدا كرده وسوسه خود را وارد قلب كند يا آن وسوسه اى است كه در حول قلب مى چرخد تا راهى به قلب باز كرده وارد شود.
يك نحوه تعليلى است براى امرى كه در آيه قبلى بود، و «طائف از شيطان»، آن شيطانى است كه پيرامون قلب آدمى طواف مى كند، تا رخنه اى پيدا كرده، وسوسه خود را وارد قلب كند. يا آن وسوسه اى است كه در حول قلب مى چرخد، تا راهى به قلب باز كرده، وارد شود.


كلمه (( من (( بنابر اول (خود شيطان ) بيانيه و بنابر دوم (وسوسه شيطان ) نشويه است ، و ليكن در عين حال برگشت هر دو معنا به يك چيز است ، و كلمه (( تذكر(( به معناى تفكر آدمى است در امور براى پيدا كردن نتيجه اى كه قبلا مجهول و يا مورد غفلت بود.
كلمۀ «مِن» بنابر اول (خود شيطان) بيانيه و بنابر دوم (وسوسه شيطان)، نشويّه است، وليكن در عين حال، برگشت هر دو معنا، به يك چيز است. و كلمۀ «تذكر»، به معناى تفكر آدمى است در امور، براى پيدا كردن نتيجه اى كه قبلا مجهول و يا مورد غفلت بود.


و اين آيه همانطورى كه گفته شد امر به استعاذه در آيه قبلى را تعليل مى كند، و معنايش اين است كه در موقع مداخله شيطان به خدا پناه ببر، زيرا اين روش ، روش پرهيزكاران است.  
و اين آيه، همان طورى كه گفته شد، امر به استعاذه در آيه قبلى را تعليل مى كند، و معنايش اين است كه: در موقع مداخله شيطان، به خدا پناه ببر. زيرا اين روش، روش پرهيزكاران است.  


آرى پرهيزكاران وقتى شيطان طائف نزديكشان مى شود به ياد اين مى افتند كه پروردگارشان خداوند است كه مالك و مربى ايشان است ، و همه امور ايشان بدست او است پس چه بهتر كه به خود او مراجعه نموده و به او پناه ببريم ، خداوند هم شر آن شيطان را از ايشان دفع نموده و پرده غفلت را از ايشان بر طرف مى سازد، ناگهان بينا مى شوند.
آرى، پرهيزكاران، وقتى شيطان طائف نزديكشان مى شود، به ياد اين مى افتند كه پروردگارشان، خداوند است، كه مالك و مربّى ايشان است، و همه امور ايشان، به دست او است. پس چه بهتر كه به خود او مراجعه نموده و به او پناه ببريم. خداوند هم، شرّ آن شيطان را از ايشان دفع نموده، و پرده غفلت را از ايشان بر طرف مى سازد، ناگهان بينا مى شوند.


پس آيه شريفه همانطور كه ملاحظه كرديد همان مضمونى را افاده مى كند كه آيه (( انه ليس له سلطان على الذين آمنوا و على ربهم يتوكلون (( در صدد افاده آن است .
پس آيه شريفه، همان طور كه ملاحظه كرديد، همان مضمونى را افاده مى كند كه آيه: «إنّه ليس له سلطان على الذين آمنوا و على ربهم يتوكلون»، در صدد افاده آن است.


و نيز معلوم شد كه پناه بردن به خدا خود يكنوع تذكر است ، چون اساسش بر اين است كه خداى سبحان كه پروردگار آدمى است يگانه ركن و پناهگاهى است كه مى تواند اين دشمن مهاجم رادفع كند، علاوه بر اينكه پناه بردن به خدا همچنانكه قبلا هم گفته شد خود يكنوع توكل به او است .
و نيز معلوم شد كه پناه بردن به خدا، خود يك نوع تذكر است. چون اساسش بر اين است كه خداى سبحان، كه پروردگار آدمى است، يگانه ركن و پناهگاهى است كه مى تواند اين دشمن مهاجم را دفع كند. علاوه بر اين كه پناه بردن به خدا، همچنان كه قبلا هم گفته شد، خود، يك نوع توكل به او است.


«'''وَ إِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونهُمْ فى الْغَىِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ'''»:
«'''وَ إِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونهُمْ فى الْغَىِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ'''»:


مثل اينكه اين جمله حاليه است ، و منظور از (( برادران ايشان (( برادران مشركين است كه همان شيطانهايند،
مثل اين كه اين جمله، حاليه است، و منظور از «برادران ايشان»، برادران مشركان است كه همان شيطان هايند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۹۹ </center>
همچنانكه در آيه (( ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين (( چنين تعبيرى بكار رفته ، و كلمه (( يقصرون (( به معناى كوتاه آمدن و اطاعت نهى است .
همچنان كه در آيه: «إنّ المبذّرين كانوا إخوان الشياطين»، چنين تعبيرى به كار رفته. و كلمۀ «يقصرون»، به معناى كوتاه آمدن و اطاعت نهى است.


و معناى آيه اين است كه : كسانى كه تقوى پيشه خود كرده اند حالشان نسبت به تذكر وابصار چنين است ، اما مشركين در همين حال كه مردم با تقوى آنطورند اينان گرفتاربرادران جنى خود هستند كه همواره ايشان را به سوى كژى و گمراهى مى كشانند و در اين راه كمك شان مى كنند، و يك لحظه از كشاندن و يارى كردن آنان كوتاه نمى آيند. و يا معنايش اين است كه : خود مشركين از شرك كوتاه نمى آيند و از گمراهى دست بر نمى دارند.
و معناى آيه، اين است كه: كسانى كه تقوا پيشه خود كرده اند، حالشان نسبت به تذكر و ابصار چنين است. اما مشركان در همين حال كه مردم با تقوا آن طورند، اينان گرفتار برادران جنّى خود هستند، كه همواره ايشان را به سوى كژى و گمراهى مى كشانند و در اين راه كمك شان مى كنند، و يك لحظه از كشاندن و يارى كردن آنان كوتاه نمى آيند. و يا معنايش اين است كه: خود مشركان، از شرك كوتاه نمى آيند و از گمراهى دست بر نمى دارند.


«'''وَ إِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ قَالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَهَا...'''»:
«'''وَ إِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ قَالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَهَا...'''»:


(( اجتباء(( از باب افتعال از (( جبايه (( و به معناى جمع آورى كردن است ، و اينكه گفتند: (( چرا جمع آورى نكردى آن را(( كلامى است از ايشان كه به منظور تهكم و سخريه گفته اند و معنايش بطورى كه از سياق بر مى آيد اين است كه:  
«إجتباء»، از باب افتعال، از «جبايه»، و به معناى جمع آورى كردن است. و اين كه گفتند: «چرا جمع آورى نكردى آن را»، كلامى است از ايشان، كه به منظور تهكم و سخريه گفته اند و معنايش، به طورى كه از سياق بر مى آيد، اين است كه:  


تو وقتى آيه هاى قرآن را برايشان بخوانى تكذيبت مى كنند، و اگر آيه اى برايشان نبرى و يا دير كنى مى گويند چرا نرفتى از اين حرفهايى كه اسمش را آيه گذاشته اى از اين طرف و آن طرف جمع آورى كنى و براى ما بياورى؟  
تو وقتى آيه هاى قرآن را برايشان بخوانى، تكذيبت مى كنند، و اگر آيه اى برايشان نبرى و يا دير كنى، مى گويند چرا نرفتى از اين حرف هايى كه اسمش را آيه گذاشته اى، از اين طرف و آن طرف جمع آورى كنى و براى ما بياورى؟  


(( قل انما اتبع ما يوحى الى من ربى (( بگو: من از خود چيزى ندارم ، تنها گوش به فرمان دستوراتى هستم كه پروردگارم به من وحى مى فرستد، (( هذا بصائر من ربكم (( و اين قرآن بصيرت هايى است از ناحيه پروردگار شما، او مى خواهد شما را به وسيله آن بينا و روشن كند (( و هدى و رحمه لقوم يومنون (( .
«'''قل إنّما أتّبع ما يوحى إلىّ مِن ربّى'''» - بگو: من از خود چيزى ندارم. تنها گوش به فرمان دستوراتى هستم كه پروردگارم، به من وحى مى فرستد. «هذا بصائر مِن ربّكم»: و اين قرآن، بصيرت هايى است از ناحيه پروردگار شما. او مى خواهد شما را به وسيله آن بينا و روشن كند. «و هدى و رحمة لقوم يؤمنون».


«'''وَ إِذَا قُرِىَ الْقُرْءَانُ فَاستَمِعُوا لَهُ وَ أَنصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ'''»:
«'''وَ إِذَا قُرِىَ الْقُرْآنُ فَاستَمِعُوا لَهُ وَ أَنصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ'''»:


(( انصات (( سكوت توام با استماع است ، و بعضى گفته اند: به معناى استماع با سكوت است ، و معناى (( انصت الحديث و انصت للحديث (( اين است كه به حديث گوش مى داد در حالى كه سكوت كرده بود، و (( انصته غيره (( يعنى ديگرى به سخن او گوش داد و (( انصت الرجل (( يعنى ساكت شد، پس معناى جمله مورد بحث اين شد كه : گوش فرا دهيد به قرآن و ساكت شويد. هر چند گفته اند اين آيه درباره نماز جماعت و گوش دادن به قرائت امام جماعت است و ليكن بحسب دلالت عام است.
«إنصات»، سكوت توأم با استماع است. و بعضى گفته اند: به معناى استماع با سكوت است. و معناى: «أنصتُ الحديث و أنصتُ للحديث»، اين است كه: به حديث گوش مى داد، در حالى كه سكوت كرده بود. و «أنصتُه غيره»، يعنى: ديگرى به سخن او گوش داد. و «أنصت الرجل»، يعنى: ساكت شد. پس معناى جمله مورد بحث، اين شد كه: گوش فرا دهيد به قرآن و ساكت شويد. هرچند گفته اند اين آيه، درباره نماز جماعت و گوش دادن به قرائت امام جماعت است، وليكن به حسب دلالت عام است.


«'''وَ اذْكُر رَّبَّك فى نَفْسِك تَضرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ ...'''»:
«'''وَ اذْكُر رَّبَّك فى نَفْسِك تَضرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ ...'''»:


ذكر و ياد پروردگار را بدو قسم تقسيم كرده ، يكى توى دل و يكى به زبان و آهسته ،
ذكر و ياد پروردگار را، به دو قسم تقسيم كرده. يكى توى دل و يكى به زبان و آهسته.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۵۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۵۰۰ </center>
آنگاه هر دو قسم را مورد امر قرار داده ، و اما ذكر به صداى بلند را مورد امر قرار نداده بلكه از آن اعراض كرده ، و اين نه به خاطر ذكر نبودن آن است ، بلكه به خاطر اين است كه چنين ذكر گفتنى با ادب عبوديت منافات دارد.  
آنگاه هر دو قسم را مورد امر قرار داده. و اما ذكر به صداى بلند را، مورد امر قرار نداده، بلكه از آن اعراض كرده، و اين، نه به خاطر ذكر نبودن آن است، بلكه به خاطر اين است كه چنين ذكر گفتنى، با ادب عبوديت منافات دارد.  


دليل اين معنا روايتى است كه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد شده كه در بعضى از جنگهايش با اصحابش طى مسافت مى كرد تا رسيدند به بيابانى هولناك ، و اتفاقا آن شب شبى تاريك بود يكى از اصحابش به صداى بلند تكبير مى گفت ، حضرت فرمود: آن كسى را كه شما مى خوانيد نه دور است و نه غايب البته نا گفته نماند كه اين روايت نقل به معنا شده -.
دليل اين معنا، روايتى است كه از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» وارد شده، كه در بعضى از جنگهايش با اصحابش طى مسافت مى كرد، تا رسيدند به بيابانى هولناك. و اتفاقا آن شب، شبى تاريك بود. يكى از اصحابش به صداى بلند تكبير مى گفت. حضرت فرمود: آن كسى را كه شما مى خوانيد، نه دور است و نه غايب. البته ناگفته نماند كه اين روايت نقل به معنا شده.




۱۶٬۹۰۷

ویرایش