۱۶٬۸۸۰
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
«'''يُثَبِّت اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ'''»: | «'''يُثَبِّت اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ'''»: | ||
ظاهرا كلمه | ظاهرا كلمه «بالقول» متعلق به «يثبت» است، نه به جمله «آمنوا» و باى آن، باى آلت، و يا سببيت است، نه باى تعدى، و جمله «فى الحيوه الدنيا و فى الاخرة» نيز، متعلق به «يثبت» است، نه به «الثابت». | ||
در نتيجه، معناى آيه به اين برگشت مى كند كه: كسانى كه ايمان آورده اند، اگر بر ايمان خود ثابت بمانند و استقامت به خرج دهند، خداوند هم ايشان را در دنيا و آخرت بر همان ايمانشان ثابت قدم مى كند و اگر مشيت خداى تعالى نباشد، ثبات خودشان سودى نخواهد داشت، و از فوايد آن بهره نمى برند | در نتيجه، معناى آيه به اين برگشت مى كند كه: كسانى كه ايمان آورده اند، اگر بر ايمان خود ثابت بمانند و استقامت به خرج دهند، خداوند هم ايشان را در دنيا و آخرت بر همان ايمانشان ثابت قدم مى كند و اگر مشيت خداى تعالى نباشد، ثبات خودشان سودى نخواهد داشت، و از فوايد آن بهره نمى برند. | ||
فرقى كه ميان اين دو مقام يعنى باب هدايت و ضلالت است، اين است كه هدايت، ابتدا و آغازش از ناحيه خدا است، كه نتيجه اش هدايت شدن است؛ ولى ضلالت، ابتدايش از خود بنده است، و خداوند به خاطر سوء اختيار بنده، او را با ضلالت بيشترى كيفر داده و بر ضلالتش مى افزايد. همچنان كه فرمود: | آرى همه امور به خداى سبحان بازگشت مى كند، پس جمله: «يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت» در مقام هدايت همان نكته اى را مى رساند كه آيه «فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم» در طرف ضلالت، آن را افاده مى كند. | ||
فرقى كه ميان اين دو مقام يعنى باب هدايت و ضلالت است، اين است كه هدايت، ابتدا و آغازش از ناحيه خدا است، كه نتيجه اش هدايت شدن است؛ ولى ضلالت، ابتدايش از خود بنده است، و خداوند به خاطر سوء اختيار بنده، او را با ضلالت بيشترى كيفر داده و بر ضلالتش مى افزايد. همچنان كه فرمود: «و ما يضل به الا الفاسقين» و بسيارى آيات از قرآن اين معنا را خاطر نشان مى سازد كه هدايت تنها از خداى سبحان است، و غير او كسى در آن دخالت ندارد. | |||
توضيح اين كه: خداى سبحان، بشر را بر فطرت توحيد آفريده است فطرتى سالم، كه مساله معرفت ربوبيت و خوبى تقوا و بدى كارهاى زشت را در آن به امانت گذارده و معناى اين كه گفتيم: هدايت، ابتدايش از خدا است، همين است. آنگاه اين فطرت را به وسيله دعوت هاى دينى، كه داعيان آن انبياء و رسل هستند، تاييد فرموده است. | توضيح اين كه: خداى سبحان، بشر را بر فطرت توحيد آفريده است فطرتى سالم، كه مساله معرفت ربوبيت و خوبى تقوا و بدى كارهاى زشت را در آن به امانت گذارده و معناى اين كه گفتيم: هدايت، ابتدايش از خدا است، همين است. آنگاه اين فطرت را به وسيله دعوت هاى دينى، كه داعيان آن انبياء و رسل هستند، تاييد فرموده است. | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۱۰: | ||
پس اگر انسان ها بر اساس همين فطرت سالم زندگى نموده، در نتيجه مشتاق معرفت، پروردگار خود و عمل صالح گشته، از فجور و عمل زشت نفرت بورزند، خداوند هدايتشان كرده و به آن معرفتى كه مى خواستند، خواهند رسيد. البته اين نكته فراموش نشود كه وقتى عمل كردن بر طبق فطرت سالم را اهتداء مى ناميم كه خود فطرت سالم را هدايت بدانيم. | پس اگر انسان ها بر اساس همين فطرت سالم زندگى نموده، در نتيجه مشتاق معرفت، پروردگار خود و عمل صالح گشته، از فجور و عمل زشت نفرت بورزند، خداوند هدايتشان كرده و به آن معرفتى كه مى خواستند، خواهند رسيد. البته اين نكته فراموش نشود كه وقتى عمل كردن بر طبق فطرت سالم را اهتداء مى ناميم كه خود فطرت سالم را هدايت بدانيم. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۶ </center> | ||
اما اگر انسان از راه فطرت منحرف گشته، و با انتخاب بد خود، و به خاطر نشناختن مقام پروردگار و دلدادگى به زندگى خاكى، و پيروى هواى نفسش، از حق متنفر گرديد، خودش، خود را گمراه كرده است، و تا اين جا | اما اگر انسان از راه فطرت منحرف گشته، و با انتخاب بد خود، و به خاطر نشناختن مقام پروردگار و دلدادگى به زندگى خاكى، و پيروى هواى نفسش، از حق متنفر گرديد، خودش، خود را گمراه كرده است، و تا اين جا گمراهی اش مربوط به خداى تعالى نيست. ضلالتى است كه منشأش، گمراه كردن خدا نمى باشد - چون لطف و رحمت پروردگار، مانع از اين است كه كسى را ابتداء گمراه كند. | ||
وليكن در صورتى كه بنده با آگاهى و توجه بر انحراف خود پافشارى كند، خداى تعالى به عنوان مجازات، رحمت خود را از او قطع، و توفيق را از او سلب نموده، ضلالتش را حتمى مى كند. پس اضلال و گمراه كردن خدا مربوط به كسانى مى باشد، كه خود آن ها راه انحراف را با توجه و آگاهى پيش بگيرند. آرى، او خود شروع به مخالفت و انحراف نمود، خداوند هم به عنوان مجازات (كفر نعمت) منحرف ترش كرد. | |||
در باب هدايت، نقطه شروع را به خود بندگان نسبت نداده، بلكه ثبات بر هدايت فطرى را به ايشان نسبت مى دهد و سپس تثبيت خود را به عنوان پاداش ذكر مى كند و نويد مى دهد كه چنين افرادى را خداوند در خطرهاى زندگى دنيا و آخرت از لغزش و انحراف حفظ فرمايد. پس نتيجه اين شد كه هدايت اولى و فطرى بشر، مربوط به خود او نبوده، بلكه هدايت اول و دومش همه از خدا است، و تنها آنچه از ناحيه او و به اختيار او است، ثبات بر هدايت اولى است .به خلاف ضلالت، كه نخست، از ناحيه خودش شروع مى شود (دقت فرمائيد). | از اين گفتار، علت اختلاف در دو آيه: «فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم»، و آيه: «يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت» معلوم مى شود كه چرا در اولى، انحراف و لغزش را از ناحيه خود منحرفين فرض نموده. سپس ازاغه را به خدا نسبت مى دهد. و در دومى نخست ايمانى كه خود مستلزم هدايت خدايى است، (منحرف كردن) فرض نمود. و سپس قول ثابت را كه عبارت است از ثبات و استقامت، به حسن اختيار آنان اضافه مى كند. آنگاه تثبيت را به عنوان پاداش ثبات اختيارى آنان، كه فعل آن ها است، ذكر مى فرمايد. و خلاصه كلام اين كه: | ||
در باب هدايت، نقطه شروع را به خود بندگان نسبت نداده، بلكه ثبات بر هدايت فطرى را به ايشان نسبت مى دهد و سپس تثبيت خود را به عنوان پاداش ذكر مى كند و نويد مى دهد كه چنين افرادى را خداوند در خطرهاى زندگى دنيا و آخرت از لغزش و انحراف حفظ فرمايد. | |||
پس نتيجه اين شد كه هدايت اولى و فطرى بشر، مربوط به خود او نبوده، بلكه هدايت اول و دومش همه از خدا است، و تنها آنچه از ناحيه او و به اختيار او است، ثبات بر هدايت اولى است .به خلاف ضلالت، كه نخست، از ناحيه خودش شروع مى شود (دقت فرمائيد). | |||
به هرحال تثبيت مذكور در آيه، با در نظر گرفتن مثالى كه برايش آورده، به منزله محكم كردن درخت طيب است، به طورى كه ريشه اش در زمين، جاى گيرتر شود. | به هرحال تثبيت مذكور در آيه، با در نظر گرفتن مثالى كه برايش آورده، به منزله محكم كردن درخت طيب است، به طورى كه ريشه اش در زمين، جاى گيرتر شود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۷ </center> | ||
و وقتى ريشه درخت ثابت شد، نمو مى كند. و رگ هاى مويى و بزرگتر خود را در اطراف دوانيده، در نتيجه ميوه خود را همه وقت مى دهد. و اين كه گوييم همه وقت كه معناى | و وقتى ريشه درخت ثابت شد، نمو مى كند. و رگ هاى مويى و بزرگتر خود را در اطراف دوانيده، در نتيجه ميوه خود را همه وقت مى دهد. و اين كه گوييم همه وقت كه معناى «كل حين» در آيه است، عبارتى است كه با عمر دنيا و آخرت درست منطبق مى شود. زيرا عمر دنيا و آخرت كه مى گوئيم، تمامى زمان ها و دقائق را شامل مى شود. و عبارت «كل حين» هم همين طور است و اين معنائى است كه از آيه شريفه به دست مى آيد. | ||
البته معانى ديگرى هم براى آيه ذكر كرده اند. مثلا از آن جمله بعضى گفته اند: معنايش اين است كه خداوند، كسانى را كه ايمان آورده اند، تثبيت نموده در كرامت و ثواب خود قرار مى دهد، و اين پاداش را به خاطر قول ثابتى كه در ايشان ديد، به ايشان مى دهد. و مقصود از قول ثابت هم ايمان است، كه با دليل ها و برهان ها اثبات مى شود. پس مراد از تثبيت ايشان، نزديك كردن آنان به خود، و در بهشت منزل دادن است. وليكن اين حرف از اين جهت باطل است كه موجب تقييد بدون دليل است. | البته معانى ديگرى هم براى آيه ذكر كرده اند. مثلا از آن جمله بعضى گفته اند: معنايش اين است كه خداوند، كسانى را كه ايمان آورده اند، تثبيت نموده در كرامت و ثواب خود قرار مى دهد، و اين پاداش را به خاطر قول ثابتى كه در ايشان ديد، به ايشان مى دهد. و مقصود از قول ثابت هم ايمان است، كه با دليل ها و برهان ها اثبات مى شود. پس مراد از تثبيت ايشان، نزديك كردن آنان به خود، و در بهشت منزل دادن است. وليكن اين حرف از اين جهت باطل است كه موجب تقييد بدون دليل است. | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۸: | ||
بعضى ديگر گفته اند: معناى آن اين است كه خداوند ايشان را در زمين تثبيت كند، يعنى با يارى خود، ايشان را در زمين تمكين داده و فتح و غلبه بر دشمن را نصيبشان مى گرداند. و در آخرت هم، در بهشت جاى مى دهد. ولى اين معنا از سياق آيه دور است. | بعضى ديگر گفته اند: معناى آن اين است كه خداوند ايشان را در زمين تثبيت كند، يعنى با يارى خود، ايشان را در زمين تمكين داده و فتح و غلبه بر دشمن را نصيبشان مى گرداند. و در آخرت هم، در بهشت جاى مى دهد. ولى اين معنا از سياق آيه دور است. | ||
«'''و يضل الله الظالمين'''» - ظاهرا در مقابل هم قرار دادن ظالمين، در اين جا و مؤمنين، در آيه | «'''و يضل الله الظالمين'''» - ظاهرا در مقابل هم قرار دادن ظالمين، در اين جا و مؤمنين، در آيه «الذين آمنوا» كه در جمله سابق بود، اين است كه مراد از ظالمين، اهل كفر هستند، كه به خدا و آيات او ايمان نياورده اند. | ||
اين جمله، به منزله نتيجه اى است كه از مثال دوم يعنى جمله: | علاوه بر اين خود قرآن كريم، در بعضى موارد، به طور مطلق، ظالمين را به معنائى نزديك به كفر معنا كرده و فرموده است: «ان لعنه الله على الظالمين الذين يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا و هم بالاخره كافرون». | ||
اين جمله، به منزله نتيجه اى است كه از مثال دوم يعنى جمله: «و مثل كلمه خبيثه كشجره خبيثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار» استخراج مى شود و معنايش اين است كه: خداى تعالى اهل كفر را، با محروميت از صراط هدايت گمراه نموده، و ديگر به سوى زندگى سعادتمندانه دنيایى، و نعمت هاى باقى و خوشنودى خدا در آخرت راهنمائى نمى كند، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۸ </center> | ||
به طورى كه اگر پرده از روى دل هايشان بردارى، جز شك و ترديد و كورى و اضطراب و تأسف و حسرت و اندوه و حيرت، در آن نمى يابى. | به طورى كه اگر پرده از روى دل هايشان بردارى، جز شك و ترديد و كورى و اضطراب و تأسف و حسرت و اندوه و حيرت، در آن نمى يابى. | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۴۰: | ||
از همين جا معلوم مى شود كه: مساله اضلال اين ها و تثبيت آن ها مربوط به مشيت او است و ناگزير، بايد جزو قضاياى حتمى، يكى شقاوت كافر و ديگرى سعادت مؤمن را شمرد و روايتى هم اين معنا را تاييد مى كند. | از همين جا معلوم مى شود كه: مساله اضلال اين ها و تثبيت آن ها مربوط به مشيت او است و ناگزير، بايد جزو قضاياى حتمى، يكى شقاوت كافر و ديگرى سعادت مؤمن را شمرد و روايتى هم اين معنا را تاييد مى كند. | ||
اگر در جمله | اگر در جمله «و يضل الله» و جمله «و يفعل الله»، لفظ «الله»، به جاى ضمير آمده، به آن جهت است كه به طورى كه گفته اند: عظمت و هيبت مقام او را برساند. | ||
«'''أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَت اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ'''»: | «'''أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَت اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ'''»: | ||
در مجمع البيان گفته است: كلمه «'''احلال'''» به معناى نهادن چيزى در محلى است، البته اگر از قبيل اجسام است، معنايش مجاور قرار دادن آن جسم يا چيز ديگر، و اگر از اعراض است، معنايش داخل كردن آن عرض در چيز ديگر مى شود. و كلمه | در مجمع البيان گفته است: كلمه «'''احلال'''» به معناى نهادن چيزى در محلى است، البته اگر از قبيل اجسام است، معنايش مجاور قرار دادن آن جسم يا چيز ديگر، و اگر از اعراض است، معنايش داخل كردن آن عرض در چيز ديگر مى شود. و كلمه «بوار» به معناى هلاكت است. وقتى گويند: «بار الشئ»، يعنى هلاك شد آن چيز، و «يبور» يعنى هلاك مى شود. و «قوم بور» به معناى «قومى هلاك شده» است. | ||
راغب در باره | راغب در باره «بوار» گفته به معناى كسادى مفرط است، و چون كسادى مفرط سرانجام به فساد منتهى مى شود تا آن جا كه گفته شده: «كسد حتى فسد: كساد شد تا آن جا كه فاسد شد»، از اين نظر، هلاكت را هم «بوار خوانده» و گفته اند: فلان چيز «بار، يبور، بورا». يعنى هلاك شد، خداى سبحان هم فرموده: «تجاره لن تبور». | ||
<span id='link55'><span> | <span id='link55'><span> | ||
==وضع سردمداران ضلالت و ظلم كه كفران نعمت كرده، مردم خود را به هلاكت كشاندند == | ==وضع سردمداران ضلالت و ظلم كه كفران نعمت كرده، مردم خود را به هلاكت كشاندند == | ||
آيه شريفه، وضع پيشوايان كفر و رؤساى ضلالت كه ظلم نموده و كفران نعمت كردند را بيان مى كند كه چگونه نعمت ها از هر طرف احاطه شان كرده، و ايشان به جاى شكر نعمت خدا و ايمان به پروردگار، كفران نعمت نمودند، | آيه شريفه، وضع پيشوايان كفر و رؤساى ضلالت كه ظلم نموده و كفران نعمت كردند را بيان مى كند كه چگونه نعمت ها از هر طرف احاطه شان كرده، و ايشان به جاى شكر نعمت خدا و ايمان به پروردگار، كفران نعمت نمودند، |
ویرایش