گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۰: خط ۱۶۰:
البته در اينجا جا داشت بفرمايد: ((كانوا اذا تتلى عليهم ...(( ولى اينطور نفرموده چون عنايت در اين مقام به بيان حال نوع است ، بدون اينكه نظرى به زمان گذشته و آينده داشته باشد و تنها عنايت به تقسيم آن به سلف صالح و خلف طالح ، و توبه كارى كه ايمان آورده و عمل صالح مى كند بوده ، و اين خود روشن است.
البته در اينجا جا داشت بفرمايد: ((كانوا اذا تتلى عليهم ...(( ولى اينطور نفرموده چون عنايت در اين مقام به بيان حال نوع است ، بدون اينكه نظرى به زمان گذشته و آينده داشته باشد و تنها عنايت به تقسيم آن به سلف صالح و خلف طالح ، و توبه كارى كه ايمان آورده و عمل صالح مى كند بوده ، و اين خود روشن است.


فخَلَف مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصلَوةَ وَ اتَّبَعُوا الشهَوَتِ فَسوْف يَلْقَوْنَ غَياًّ
«'''فخَلَف مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصلَوةَ وَ اتَّبَعُوا الشهَوَاتِ فَسوْف يَلْقَوْنَ غَياًّ'''»:


اهل لغت گفته اند: كلمه ((خلف (( در صورتى كه با سكون لام خوانده شود به معناى بدل زشت است ، و در صورتى كه با فتحه لام خوانده شود ضد آن است ، يعنى به معناى بدل خوب است ، گاهى هم مى شود كه بعكس استعمال شود.
اهل لغت گفته اند: كلمه ((خلف (( در صورتى كه با سكون لام خوانده شود به معناى بدل زشت است ، و در صورتى كه با فتحه لام خوانده شود ضد آن است ، يعنى به معناى بدل خوب است ، گاهى هم مى شود كه بعكس استعمال شود.
خط ۱۶۸: خط ۱۶۸:
كلمه ((غى (( به معناى ضد رشد است ، و رشد به معناى اصابه واقع است ، قهرا غى به معناى اين است كه كسى فكرش به واقع نرسد و به خطا رود، كه در حقيقت قريب المعناى با ضلالت است كه خلاف هدايت مى باشد، و خود به معناى پيمودن راهى است كه صاحبش را به غايت منظور خود برساند.
كلمه ((غى (( به معناى ضد رشد است ، و رشد به معناى اصابه واقع است ، قهرا غى به معناى اين است كه كسى فكرش به واقع نرسد و به خطا رود، كه در حقيقت قريب المعناى با ضلالت است كه خلاف هدايت مى باشد، و خود به معناى پيمودن راهى است كه صاحبش را به غايت منظور خود برساند.


معناى آيه ((مخلف من بعدهم خلف ...(( و مراد از ضايع كردن نماز در آيه
معناى آيه «فخلف من بعدهم خلف...» و مراد از ضايع كردن نماز در آيه


پس معناى جمله ((فخلف من بعدهم خلف ...(( اين است كه به جاى آنان كه خدا انعامشان كرده بود و طريقه شان خضوع و خشوع براى خداى تعالى بوده همواره با عبادت متوجه او مى شدند، قومى آمدند و قائم مقام ايشان شدند كه آنچه را از آنان گرفتند يعنى نماز و توجه عبادى به سوى خداى سبحان را ضايع كرده و در آن سهل انگارى نمودند، بلكه به كلى از آن اعراض نمودند، و در عوض شهوات را پيروى كردند، و در نتيجه همان شهوات ، ايشان را از مجاهده در راه خدا و توجه به او مانع گرديد.
پس معناى جمله ((فخلف من بعدهم خلف ...(( اين است كه به جاى آنان كه خدا انعامشان كرده بود و طريقه شان خضوع و خشوع براى خداى تعالى بوده همواره با عبادت متوجه او مى شدند، قومى آمدند و قائم مقام ايشان شدند كه آنچه را از آنان گرفتند يعنى نماز و توجه عبادى به سوى خداى سبحان را ضايع كرده و در آن سهل انگارى نمودند، بلكه به كلى از آن اعراض نمودند، و در عوض شهوات را پيروى كردند، و در نتيجه همان شهوات ، ايشان را از مجاهده در راه خدا و توجه به او مانع گرديد.
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
پس اينكه بعضى ها گفته اند: مراد از ضايع كردن نماز ترك آن است خيلى حرف صحيحى نيست ، چون ترك، به كلى ضايع كردن را نمى گويند، و عنايت دو آيه شريفه متعلق به اين نكته است كه دين الهى از آن طبقه صالح به اين طبقه خلف ناصالح آنها منتقل گرديد، و حق جانشينى آنان را درباره دين ادا نكردند، و آنچه را از نماز به ارث برده بودند ضايع گذارند، در حالى كه نماز تنها ركن عبوديت بود، و در عوض شهوات را كه سد راه حق است پيروى نمودند.
پس اينكه بعضى ها گفته اند: مراد از ضايع كردن نماز ترك آن است خيلى حرف صحيحى نيست ، چون ترك، به كلى ضايع كردن را نمى گويند، و عنايت دو آيه شريفه متعلق به اين نكته است كه دين الهى از آن طبقه صالح به اين طبقه خلف ناصالح آنها منتقل گرديد، و حق جانشينى آنان را درباره دين ادا نكردند، و آنچه را از نماز به ارث برده بودند ضايع گذارند، در حالى كه نماز تنها ركن عبوديت بود، و در عوض شهوات را كه سد راه حق است پيروى نمودند.


((فسوف يلقون غيا(( - بعضى ها گفته اند: يعنى ((فسوف يلقون جزاء غيهم بهزودى كيفر غى خود را مى بينند((، و در حقيقت اين عبارت مانند جمله ((و منيفعل ذلك يلق اثاما(( است كه ، تقديرش ‍ ((و منيفعل ذلك يلق جزاء اثمه (( است ، يعنى هر كس چنين كند كيفر گناه خود را مى بيند.
«'''فسوف يلقون غيا'''» - بعضى ها گفته اند: يعنى ((فسوف يلقون جزاء غيهم بهزودى كيفر غى خود را مى بينند((، و در حقيقت اين عبارت مانند جمله ((و من يفعل ذلك يلق اثاما(( است كه ، تقديرش ‍ ((و من يفعل ذلك يلق جزاء اثمه (( است ، يعنى هر كس چنين كند كيفر گناه خود را مى بيند.


ممكن هم هست مراد از غى ، خودش باشد نه جزايش ، به اين صورت كه غى را غايت
ممكن هم هست مراد از غى ، خودش باشد نه جزايش ، به اين صورت كه غى را غايت
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۰۵ </center>
و منتهاى سير در مسير فرض كرده باشد، و مسير عبارت باشد از ضايع كردن نماز و پيروى شهوات ، و نقطه انتهايش عبارت باشد از غى ، آنگاه فرموده باشد حال كه اين طبقه ناخلف راهى پيش گرفته اند كه نهايتش ‍ غى است ، به زودى به همان نهايت نيز مى رسند، حال يا به اينكه در قيامت كه عالم كشف حقايق است پى به گمراهى خود مى برند، يا به اينكه همان گمراهى رفته رفته در دلهاشان رسوخ مى كند تا آنجا كه از اولياى شيطان شوند، همچنانكه فرمود: ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الا من اتبعك من الغاوين (( و به هر حال عبارت مذكور استعاره از كنايه لطيفى است .   
و منتهاى سير در مسير فرض كرده باشد، و مسير عبارت باشد از ضايع كردن نماز و پيروى شهوات ، و نقطه انتهايش عبارت باشد از غى ، آنگاه فرموده باشد حال كه اين طبقه ناخلف راهى پيش گرفته اند كه نهايتش ‍غى است ، به زودى به همان نهايت نيز مى رسند، حال يا به اينكه در قيامت كه عالم كشف حقايق است پى به گمراهى خود مى برند، يا به اينكه همان گمراهى رفته رفته در دلهاشان رسوخ مى كند تا آنجا كه از اولياى شيطان شوند، همچنانكه فرمود: ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الا من اتبعك من الغاوين (( و به هر حال عبارت مذكور استعاره از كنايه لطيفى است .   




۱۶٬۸۸۰

ویرایش