گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




مَن كانَ يَظنُّ أَن لَّن يَنصرَهُ اللَّهُ فى الدُّنْيَا وَ الاَخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسبَبٍ إِلى السمَاءِ ثُمَّ لْيَقْطعْ فَلْيَنظرْ هَلْ يُذْهِبنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظ
«'''مَن كانَ يَظنُّ أَن لَّن يَنصرَهُ اللَّهُ فى الدُّنْيَا وَ الاَخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسبَبٍ إِلى السمَاءِ ثُمَّ لْيَقْطعْ فَلْيَنظرْ هَلْ يُذْهِبنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظ'''»:
== معنى و مفاد آيه: «من كان يظن ان لن ينصره الله ...» و وجوهى كه درباره آن گفته اند==
== معنى و مفاد آيه: «من كان يظن ان لن ينصره الله ...» و وجوهى كه درباره آن گفته اند==


خط ۲۳: خط ۲۳:
اميدوار او نباشد و خيال كند كه خدا او را يارى نمى كند و به خاطر همين خيال دچار غيظ شود پس هر نقشه كه مى تواند بريزد كه نقشه اش سودى به حالش نخواهد داشت .
اميدوار او نباشد و خيال كند كه خدا او را يارى نمى كند و به خاطر همين خيال دچار غيظ شود پس هر نقشه كه مى تواند بريزد كه نقشه اش سودى به حالش نخواهد داشت .


بعضى ديگر گفته اند كه ضمير مذكور به موصول بر مى گردد، همچنانكه در قول سابق به آن بر مى گشت ، و مراد از ((نصرت (( رزق است . وقتى مى گويند: ((ارض منصوره ((، معنايش زمين باران ديده است ، و معناى آيه همان معنايى است كه در قول سابق گذشت .
بعضى ديگر گفته اند كه ضمير مذكور به موصول بر مى گردد، همچنانكه در قول سابق به آن بر مى گشت ، و مراد از ((نصرت (( رزق است . وقتى مى گويند: ((ارض منصوره ((، معنايش زمين باران ديده است، و معناى آيه همان معنايى است كه در قول سابق گذشت .


چيزى كه هست قول دومى از قول سابق به اعتبار عقلى نزديك تر و بهتر است ، ليكن اشكالى بر هر دو قول متوجه است ، و آن اين است كه لازمه هر دو قول اين است كه آيه شريفه متصل به آيات قبلش نباشد. اشكال ديگر اينكه اگر اين دو قول صحيح بود جا داشت بفرمايد: ((من ظن ان لن ينصره اللّه ...(( نه اينكه بفرمايد: ((من كان يظن (( زيرا تعبير دومى كه در قرآن آمده استمرار ظن در گذشته را مى رساند و همين تعبير مؤ يد قول اول است .
چيزى كه هست قول دومى از قول سابق به اعتبار عقلى نزديك تر و بهتر است ، ليكن اشكالى بر هر دو قول متوجه است ، و آن اين است كه لازمه هر دو قول اين است كه آيه شريفه متصل به آيات قبلش نباشد. اشكال ديگر اينكه اگر اين دو قول صحيح بود جا داشت بفرمايد: ((من ظن ان لن ينصره اللّه ...(( نه اينكه بفرمايد: ((من كان يظن (( زيرا تعبير دومى كه در قرآن آمده استمرار ظن در گذشته را مى رساند و همين تعبير مؤ يد قول اول است .


وَ كذَلِك أَنزَلْنَهُ ءَايَتِ بَيِّنَتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ يهْدِى مَن يُرِيدُ
«'''وَ كذَلِك أَنزَلْنَاهُ ءَايَاتِ بَيِّنَاتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ يهْدِى مَن يُرِيدُ'''»:


در سابق مكرر گذشت كه كلمه ((كذالك : اين چنين (( از باب تشبيه كلى به فرد است ، با اينكه فرد مصداق كلى است ، ولى به اين اعتبار كه ميان كلى و فرد تباين فرض شده باشد، و اين اعتبار به خاطر اين است كه بفهماند حكم جارى در فرد مفروض در ساير افراد نيز جريان دارد، مثل كسى كه به حسن و جواد كه مشغول صحبت كردن ، و قدم زدن هستند اشاره كرده بگويد: انسان بايد اينطور باشد، يعنى حكم و طريقه حرف زدن و تكلم كه در اين دو نفر جريان دارد بايد در همه جريان يابد.  
در سابق مكرر گذشت كه كلمه ((كذالك : اين چنين (( از باب تشبيه كلى به فرد است ، با اينكه فرد مصداق كلى است ، ولى به اين اعتبار كه ميان كلى و فرد تباين فرض شده باشد، و اين اعتبار به خاطر اين است كه بفهماند حكم جارى در فرد مفروض در ساير افراد نيز جريان دارد، مثل كسى كه به حسن و جواد كه مشغول صحبت كردن ، و قدم زدن هستند اشاره كرده بگويد: انسان بايد اينطور باشد، يعنى حكم و طريقه حرف زدن و تكلم كه در اين دو نفر جريان دارد بايد در همه جريان يابد.  
خط ۳۹: خط ۳۹:
كلام ((و كذلك انزلنا ان اللّه يهدى من يريد(( است ، ولى وجه اول صدر و ذيل آيه را بهتر متصل مى سازد، و اين خود روشن است .
كلام ((و كذلك انزلنا ان اللّه يهدى من يريد(( است ، ولى وجه اول صدر و ذيل آيه را بهتر متصل مى سازد، و اين خود روشن است .


بحث روايتى
==بحث روايتى==


در تفسير قمى در ذيل جمله ((و يتبع كل شيطان مريد(( فرموده : ((مريد(( به معناى خبيث است .
در تفسير قمى در ذيل جمله ((و يتبع كل شيطان مريد(( فرموده : ((مريد(( به معناى خبيث است .
<span id='link347'><span>
<span id='link347'><span>
==دو روايت در ذيل ( و من الناس من يجادل ...) ==
و در الدر المنثور است كه : ابن ابى حاتم از ابى زيد روايت كرده كه در ذيل آيه ((و من الناس من يجادل فى اللّه بغير علم (( گفته : اين آيه درباره نضر بن حارث نازل شد.
و در الدر المنثور است كه : ابن ابى حاتم از ابى زيد روايت كرده كه در ذيل آيه ((و من الناس من يجادل فى اللّه بغير علم (( گفته : اين آيه درباره نضر بن حارث نازل شد.


خط ۵۶: خط ۵۵:
به آن خدايى كه غير او خدايى نيست ، بعضى از شما عمل اهل بهشت را انجام مى دهد تا جايى كه ميان او و بهشت بيش از يك ذراع فاصله نماند، ولى آن نوشته از عمل او پيشى گرفته ، كار خود را مى كند و با ارتكاب چند عمل از اعمال اهل دوزخ او را دوزخى مى كند. و بعضى از شما عمل اهل جهنم را مرتكب مى شود تا جايى كه ميان او و آتش دوزخ بيش از يك ذراع فاصله نماند، ولى آن نوشته از عمل او پيشى گرفته كار خود را مى كند، يعنى او را موفق به چند عمل از اعمال اهل بهشت مى سازد و به همان وسيله او را بهشتى مى كند.
به آن خدايى كه غير او خدايى نيست ، بعضى از شما عمل اهل بهشت را انجام مى دهد تا جايى كه ميان او و بهشت بيش از يك ذراع فاصله نماند، ولى آن نوشته از عمل او پيشى گرفته ، كار خود را مى كند و با ارتكاب چند عمل از اعمال اهل دوزخ او را دوزخى مى كند. و بعضى از شما عمل اهل جهنم را مرتكب مى شود تا جايى كه ميان او و آتش دوزخ بيش از يك ذراع فاصله نماند، ولى آن نوشته از عمل او پيشى گرفته كار خود را مى كند، يعنى او را موفق به چند عمل از اعمال اهل بهشت مى سازد و به همان وسيله او را بهشتى مى كند.


مؤ لف : اين روايت به طرق ديگرى نيز از ابن مسعود، ابن عباس ، انس و حذيفه بن اسيد روايت شده ، البته در متن آنها اختلاف هست . در بعضى از آنها - يعنى روايت ابن جرير از ابن مسعود - آمده كه به فرشته گفته مى شود: راه بيفت به سوى ام الكتاب و از روى آن كتاب نسخه اى از اوصاف اين نطفه بردار. پس فرشته نزد ام الكتاب مى رود و از آن كتاب از مطالبى كه درباره آن نطفه است نسخه برداشته ، تمامى صفات آن را مى گيرد...
مؤلف : اين روايت به طرق ديگرى نيز از ابن مسعود، ابن عباس ، انس و حذيفه بن اسيد روايت شده ، البته در متن آنها اختلاف هست . در بعضى از آنها - يعنى روايت ابن جرير از ابن مسعود - آمده كه به فرشته گفته مى شود: راه بيفت به سوى ام الكتاب و از روى آن كتاب نسخه اى از اوصاف اين نطفه بردار. پس فرشته نزد ام الكتاب مى رود و از آن كتاب از مطالبى كه درباره آن نطفه است نسخه برداشته ، تمامى صفات آن را مى گيرد...


از طرق شيعه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) نيز قريب به اين مضمون رواياتى رسيده ، مانند آن روايتى كه در قرب الاسناد حميرى از احمد بن محمد، از احمد بن ابى نصر، از حضرت رضا (عليه السلام ) نقل شده كه در آن آمده : پس همين كه چهار ماهش تمام شد، خداى تبارك و تعالى دو فرشته خلاق مى فرستد تا او را صورتگرى كنند و رزق و مدت عمرش ، و شقاوت و سعادتش را بنويسند... .
از طرق شيعه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) نيز قريب به اين مضمون رواياتى رسيده ، مانند آن روايتى كه در قرب الاسناد حميرى از احمد بن محمد، از احمد بن ابى نصر، از حضرت رضا (عليه السلام ) نقل شده كه در آن آمده : پس همين كه چهار ماهش تمام شد، خداى تبارك و تعالى دو فرشته خلاق مى فرستد تا او را صورتگرى كنند و رزق و مدت عمرش ، و شقاوت و سعادتش را بنويسند... .
خط ۷۰: خط ۶۹:
و در كافى به سند خود از سلام بن مستنير روايت كرده كه گفت : از امام ابو جعفر (عليه السلام ) از معناى آيه ((مخلقه و غير مخلقه (( پرسش ‍ نمودم فرمود: ((مخلقه (( عبارتند از همان ذره هايى كه خدا در پشت آدم قرار داده و از آنها پيمان گرفته و سپس به پشت مردان و رحم زنان روانشان كرد و آنان همان افرادى از انسانهايند كه به دنيا مى آيند تا از آن پيمان پرسش شوند، و اما ((غير مخلقه (( عبارتند از هر انسانى كه خداوند در هنگام خلقت ذره در پشت آدم قرارشان نداد و در نتيجه يا به صورت نطفه هدر رفته از بين مى روند يا اگر هم صورت انسانى به خود بگيرند هنوز به كمال نرسيده و قبل از نفخ روح سقط مى شوند.
و در كافى به سند خود از سلام بن مستنير روايت كرده كه گفت : از امام ابو جعفر (عليه السلام ) از معناى آيه ((مخلقه و غير مخلقه (( پرسش ‍ نمودم فرمود: ((مخلقه (( عبارتند از همان ذره هايى كه خدا در پشت آدم قرار داده و از آنها پيمان گرفته و سپس به پشت مردان و رحم زنان روانشان كرد و آنان همان افرادى از انسانهايند كه به دنيا مى آيند تا از آن پيمان پرسش شوند، و اما ((غير مخلقه (( عبارتند از هر انسانى كه خداوند در هنگام خلقت ذره در پشت آدم قرارشان نداد و در نتيجه يا به صورت نطفه هدر رفته از بين مى روند يا اگر هم صورت انسانى به خود بگيرند هنوز به كمال نرسيده و قبل از نفخ روح سقط مى شوند.


مؤ لف : در گذشته ، يعنى در بحث روايتى كه در ذيل آيه ذر در سوره اعراف عنوان كرديم
مؤلف : در گذشته ، يعنى در بحث روايتى كه در ذيل آيه ذر در سوره اعراف عنوان كرديم
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۰۱ </center>
توضيحى براى اين حديث گذشت .
توضيحى براى اين حديث گذشت .
خط ۷۸: خط ۷۷:
چند روايت در ذيل آيه : ((و من الناس من يعبد الله على حرف (( كه درباره طالبان دين براى دنيا است
چند روايت در ذيل آيه : ((و من الناس من يعبد الله على حرف (( كه درباره طالبان دين براى دنيا است


مؤ لف : در تفسير سوره نحل در ذيل آيه هفتم پاره اى روايات در اين معنا ذكر كرديم .
مؤلف : در تفسير سوره نحل در ذيل آيه هفتم پاره اى روايات در اين معنا ذكر كرديم .


و در الدر المنثور است كه ابن ابى حاتم و ابن مردويه ، به سند صحيح از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : مردمى از اعراب بودند كه نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مى آمدند و اسلام مى آوردند، و چون به ديار خود بر مى گشتند اگر آن سالشان سال پر باران و پر حاصل و پر نتاج مى بود مى گفتند: دين ما دين صالحى است و به آن تمسك مى كردند. و اگر آن سالشان سال بى باران و قحطى و مصيبت زا مى بود مى گفتند: اين دين كه ما اختيار كرديم هيچ خير و بركتى ندارد، و بدين جهت بود كه آيه شريفه ((و من الناس من يعبد اللّه على حرف (( نازل شد.
و در الدر المنثور است كه ابن ابى حاتم و ابن مردويه ، به سند صحيح از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : مردمى از اعراب بودند كه نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مى آمدند و اسلام مى آوردند، و چون به ديار خود بر مى گشتند اگر آن سالشان سال پر باران و پر حاصل و پر نتاج مى بود مى گفتند: دين ما دين صالحى است و به آن تمسك مى كردند. و اگر آن سالشان سال بى باران و قحطى و مصيبت زا مى بود مى گفتند: اين دين كه ما اختيار كرديم هيچ خير و بركتى ندارد، و بدين جهت بود كه آيه شريفه ((و من الناس من يعبد اللّه على حرف (( نازل شد.


مؤ لف : اين معنا به غير اين ، از طريق ابن عباس نيز روايت شده .
مؤلف : اين معنا به غير اين ، از طريق ابن عباس نيز روايت شده .


و در كافى به سند خود از زراره از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : از آن جناب از معناى كلام خداى عز و جل پرسيدم كه مى فرمايد: ((و من الناس من يعبد اللّه على حرف (( فرمود: بله مردمى هستند كه خدا را به يگانگى مى پرستند و از پرستش غير خدا دست بر مى دارند و از شرك بيرون مى شوند، ولى نمى دانند كه محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) رسول خدا است . اينها كسانى هستند كه خدا را به يك طرف مى پرستند، يعنى با شك در نبوت محمد و حقانيت آنچه آورده ، و مى گويند: ما صبر مى كنيم ببينيم اموالمان زياد مى شود و عافيت در بدن و فرزند مى يابيم ، يا نه ، اگر اموالمان زياد شد و خود و فرزندانمان قرين عافيت شديم آن وقت مى فهميم كه اين مرد صادق ، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است ، و اما اگر نشد به دين سابق خود بر مى گرديم .  
و در كافى به سند خود از زراره از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : از آن جناب از معناى كلام خداى عز و جل پرسيدم كه مى فرمايد: ((و من الناس من يعبد اللّه على حرف (( فرمود: بله مردمى هستند كه خدا را به يگانگى مى پرستند و از پرستش غير خدا دست بر مى دارند و از شرك بيرون مى شوند، ولى نمى دانند كه محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) رسول خدا است . اينها كسانى هستند كه خدا را به يك طرف مى پرستند، يعنى با شك در نبوت محمد و حقانيت آنچه آورده ، و مى گويند: ما صبر مى كنيم ببينيم اموالمان زياد مى شود و عافيت در بدن و فرزند مى يابيم ، يا نه ، اگر اموالمان زياد شد و خود و فرزندانمان قرين عافيت شديم آن وقت مى فهميم كه اين مرد صادق ، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است ، و اما اگر نشد به دين سابق خود بر مى گرديم .  


لذا خداى تعالى درباره آنان مى فرمايد: ((فان اصابه خير اطمان به (( يعنى اگر عافيتى در دنياى خود يافت به آن دين اطمينان مى يابد ((و ان اصابته فتنه (( يعنى اگر دچار بلايى در خود شد ((انقلب على وجهه ((، با شك خود به سوى شرك قبليش بر مى گردد ((خسر الدنيا و الاخره ذلك هو الخسران المبين يدعوا من دون اللّه ما لا يضره و ما لا ينفعه (( فرمود: مقصود از ((انقلاب (( همين است كه مشرك مى شود، و غير خدا را مى خواند و مى پرستد....
لذا خداى تعالى درباره آنان مى فرمايد: ((فان اصابه خير اطمان به (( يعنى اگر عافيتى در دنياى خود يافت به آن دين اطمينان مى يابد ((و ان اصابته فتنه (( يعنى اگر دچار بلايى در خود شد ((انقلب على وجهه((، با شك خود به سوى شرك قبليش بر مى گردد ((خسر الدنيا و الاخره ذلك هو الخسران المبين يدعوا من دون اللّه ما لا يضره و ما لا ينفعه (( فرمود: مقصود از ((انقلاب (( همين است كه مشرك مى شود، و غير خدا را مى خواند و مى پرستد....
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۰۲ </center>
مؤ لف اين روايت را صدوق در كتاب توحيد خود با مختصر اختلافى نقل كرده .
مؤلف: اين روايت را صدوق در كتاب توحيد خود با مختصر اختلافى نقل كرده .
و در الدر المنثور است كه فاريابى ، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - و ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده اند كه در ذيل آيه ((من كان يظن ان لن ينصره اللّه (( گفته : يعنى كسى كه بپندارد كه خدا، محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را در دنيا و آخرت يارى نمى كند، ((فليمدد بسبب الى السماء(( يعنى طنابى به سقف خانه خود بياويزد ((ثم ليقطع (( پس ‍خود را خفه كند تا بميرد.
و در الدر المنثور است كه فاريابى ، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - و ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده اند كه در ذيل آيه ((من كان يظن ان لن ينصره اللّه (( گفته : يعنى كسى كه بپندارد كه خدا، محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را در دنيا و آخرت يارى نمى كند، ((فليمدد بسبب الى السماء(( يعنى طنابى به سقف خانه خود بياويزد ((ثم ليقطع (( پس ‍خود را خفه كند تا بميرد.


مؤ لف : هر چند اين حرف تفسيرى است از ابن عباس و ليكن در حقيقت معناى شاءن نزول را در بر دارد و به همين جهت ما آن را نقل كرديم .
مؤلف : هر چند اين حرف تفسيرى است از ابن عباس و ليكن در حقيقت معناى شاءن نزول را در بر دارد و به همين جهت ما آن را نقل كرديم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۰۳ </center>
<span id='link350'><span>
<span id='link350'><span>
خط ۱۲۶: خط ۱۲۵:
بعد از آنكه در آيات سابق اختلاف مردم و خصومت آنان را درباره خداى سبحان نقل كرد كه يكى تابع پيشوايى گمراه كننده است و ديگرى پيشوايى است گمراه كننده كه بدون علم درباره خدا جدال مى كند، و يكى ديگر مذبذب و سرگردانى است كه خدا را در يك صورت مى پرستد و در ساير صور به شرك قبلى خود بر مى گردد و ديگرى به خداى سبحان ايمان دارد و عمل صالح مى كند، اينك در اين آيات مى فرمايد كه خدا عليه ايشان شهادت مى دهد و به زودى در روز قيامت ميان آنان داورى مى كند در حالى كه همه خاضع و مقهور او هستند و در برابر عظمت و كبرياى او به سجده در مى آيند، سجده حقيقى - ولو اينكه بعضى از اينان يعنى آنهائى كه عذاب بر آنان حتمى شده بر حسب ظاهر از سجده امتناع كنند - آنگاه اجر مؤ منين و كيفر غير مؤ منين را بعد از فصل قضاء در قيامت بيان مى كند.
بعد از آنكه در آيات سابق اختلاف مردم و خصومت آنان را درباره خداى سبحان نقل كرد كه يكى تابع پيشوايى گمراه كننده است و ديگرى پيشوايى است گمراه كننده كه بدون علم درباره خدا جدال مى كند، و يكى ديگر مذبذب و سرگردانى است كه خدا را در يك صورت مى پرستد و در ساير صور به شرك قبلى خود بر مى گردد و ديگرى به خداى سبحان ايمان دارد و عمل صالح مى كند، اينك در اين آيات مى فرمايد كه خدا عليه ايشان شهادت مى دهد و به زودى در روز قيامت ميان آنان داورى مى كند در حالى كه همه خاضع و مقهور او هستند و در برابر عظمت و كبرياى او به سجده در مى آيند، سجده حقيقى - ولو اينكه بعضى از اينان يعنى آنهائى كه عذاب بر آنان حتمى شده بر حسب ظاهر از سجده امتناع كنند - آنگاه اجر مؤ منين و كيفر غير مؤ منين را بعد از فصل قضاء در قيامت بيان مى كند.


إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ الصبِئِينَ وَ النَّصرَى وَ الْمَجُوس وَ الَّذِينَ أَشرَكوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ...
«'''إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ الصابِئِينَ وَ النَّصارَى وَ الْمَجُوس وَ الَّذِينَ أَشرَكوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ...'''»:


مراد از ((الذين آمنوا((،((الذين هادوا((، ((نصارى ((،((صابئين ((،((مجوس (( و((الذين اشركوا(( كه فرمود: ((خدا در قيامت بين آنان حكم به حق مى كند((
مراد از ((الذين آمنوا((،((الذين هادوا((، ((نصارى ((،((صابئين ((،((مجوس (( و((الذين اشركوا(( كه فرمود: ((خدا در قيامت بين آنان حكم به حق مى كند((
خط ۱۴۶: خط ۱۴۵:
و اما مراد از ((مشركين (( در ((و الذين اشركوا(( همان وثنى ها هستند كه بت مى پرستيدند، و اصول مذاهب آنها سه است : يكى مذهب وثنيت صابئه ، و يكى وثنيت برهمائيه ، و يكى بودايى . البته اين سه مذهب اصول مذاهب مشركين است ، و گرنه اقوام ديگرى هستند كه از اصنام هر چه بخواهند و به هر نحوى بخواهند مى پرستند، بدون اينكه پرستش خود را بر اصل منظمى استوار سازند، مانند بت پرستان حجاز، و طوائفى در اطراف معموره جهان ، كه گفتار مفصل و شرح عقايد شان در جلد دهم اين كتاب گذشت .
و اما مراد از ((مشركين (( در ((و الذين اشركوا(( همان وثنى ها هستند كه بت مى پرستيدند، و اصول مذاهب آنها سه است : يكى مذهب وثنيت صابئه ، و يكى وثنيت برهمائيه ، و يكى بودايى . البته اين سه مذهب اصول مذاهب مشركين است ، و گرنه اقوام ديگرى هستند كه از اصنام هر چه بخواهند و به هر نحوى بخواهند مى پرستند، بدون اينكه پرستش خود را بر اصل منظمى استوار سازند، مانند بت پرستان حجاز، و طوائفى در اطراف معموره جهان ، كه گفتار مفصل و شرح عقايد شان در جلد دهم اين كتاب گذشت .


((ان اللّه يفصل بينهم يوم القيامه (( - مقصود از اين ((فصل (( فصل قضاء و حكم به حق در مسائلى است كه صاحبان اين مذاهب در آن اختلاف داشته اند، تا محق آنان از مبطل جدا شود، آن چنان كه هيچ ساترى در ميان نماند، و هيچ حاجبى جلو آن حكم به حق را نگيرد.
«'''ان اللّه يفصل بينهم يوم القيامه'''» - مقصود از اين ((فصل (( فصل قضاء و حكم به حق در مسائلى است كه صاحبان اين مذاهب در آن اختلاف داشته اند، تا محق آنان از مبطل جدا شود، آن چنان كه هيچ ساترى در ميان نماند، و هيچ حاجبى جلو آن حكم به حق را نگيرد.


و اگر كلمه ((ان (( در اين آيه شريفه تكرار شده براى تاءكيد است ، چون ميان ((ان ((، اول ، و خبرش زياد فاصله شده ، لذا دوباره ((ان (( را تكرار فرموده تا تاءكيد، اثر خود را ببخشد.
و اگر كلمه ((ان (( در اين آيه شريفه تكرار شده براى تاءكيد است ، چون ميان ((ان ((، اول ، و خبرش زياد فاصله شده ، لذا دوباره ((ان (( را تكرار فرموده تا تاءكيد، اثر خود را ببخشد.
خط ۱۵۲: خط ۱۵۱:
نظير اين تكرار در سوره نحل آمده : ((ثم ان ربك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثم جاهدوا و صبروا ان ربك من بعدها لغفور رحيم (( و نيز در همان سوره اين تكرار آمده ، مى فرمايد: ((ثم ان ربك للذين عملوا السوء بجهاله ثم تابوا من بعد ذلك ، و اصلحوا ان ربك من بعدها لغفور رحيم ((
نظير اين تكرار در سوره نحل آمده : ((ثم ان ربك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثم جاهدوا و صبروا ان ربك من بعدها لغفور رحيم (( و نيز در همان سوره اين تكرار آمده ، مى فرمايد: ((ثم ان ربك للذين عملوا السوء بجهاله ثم تابوا من بعد ذلك ، و اصلحوا ان ربك من بعدها لغفور رحيم ((


((ان اللّه على كل شى ء شهيد(( - اين جمله تعليل آن فصل است كه چگونه فصل به حق است .
«'''ان اللّه على كل شئ شهيد'''» - اين جمله تعليل آن فصل است كه چگونه فصل به حق است .
<span id='link352'><span>
<span id='link352'><span>


==سجده (خضوع و تذلل ) تكوينى موجودات در برابر خداوند است ==
==سجده (خضوع و تذلل ) تكوينى موجودات در برابر خداوند است ==
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسجُدُ لَهُ مَن فى السمَوَتِ وَ مَن فى الاَرْضِ وَ الشمْس وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الجِْبَالُ وَ الشجَرُ وَ الدَّوَاب ....
«'''أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسجُدُ لَهُ مَن فى السمَاوَاتِ وَ مَن فى الاَرْضِ وَ الشمْس وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الجِْبَالُ وَ الشجَرُ وَ الدَّوَاب...'''»:


ظاهرا خطاب در جمله ((الم تر(( به همه كسانى است كه مى توانند ببينند و صلاحيت خطاب را دارند، و منظور از ديدن در اينجا، دانستن است .
ظاهرا خطاب در جمله ((الم تر(( به همه كسانى است كه مى توانند ببينند و صلاحيت خطاب را دارند، و منظور از ديدن در اينجا، دانستن است .
خط ۱۶۴: خط ۱۶۳:
و اينكه در آيه مورد بحث سجده را به غير عقلا از قبيل خورشيد و ماه و ستارگان و كوه ها نسبت داده ، خود دليل بر اين است كه مراد از آن ، سجده تكوينى است ، نه سجده تشريعى و تكليفى . و سجده تكوينى عبارت است از تذلل و اظهار كوچكى در مقابل عزت و كبريايى خداى عز و جل ، و در تحت قهر و سلطنت او. و لازمه آن اين است كه كلمه ((من (( در جمله ((من فى الارض (( شامل نوع انسان ، از مؤ من و كافر، بشود چون در سجده تكوينى و تذلل وجودى ، استثنايى نيست .
و اينكه در آيه مورد بحث سجده را به غير عقلا از قبيل خورشيد و ماه و ستارگان و كوه ها نسبت داده ، خود دليل بر اين است كه مراد از آن ، سجده تكوينى است ، نه سجده تشريعى و تكليفى . و سجده تكوينى عبارت است از تذلل و اظهار كوچكى در مقابل عزت و كبريايى خداى عز و جل ، و در تحت قهر و سلطنت او. و لازمه آن اين است كه كلمه ((من (( در جمله ((من فى الارض (( شامل نوع انسان ، از مؤ من و كافر، بشود چون در سجده تكوينى و تذلل وجودى ، استثنايى نيست .


و اگر در زمره سجده كنندگان خود آسمان و زمين را نام نبرد، با اينكه حكم سجده تكوينى شامل آنها نيز هست ، مى فهماند كه معناى كلام اين است كه مخلوقات علوى و سفلى چه آنها كه عقل دارند و چه آنها كه ندارند، در وجودشان خاضع و متذلل در برابر عزت و كبريايى خدايند، و مدام با هستى خود به طور تكوين و اضطرار سجده مى كنند.
و اگر در زمره سجده كنندگان خود آسمان و زمين را نام نبرد، با اينكه حكم سجده تكوينى شامل آنها نيز هست، مى فهماند كه معناى كلام اين است كه مخلوقات علوى و سفلى چه آنها كه عقل دارند و چه آنها كه ندارند، در وجودشان خاضع و متذلل در برابر عزت و كبريايى خدايند، و مدام با هستى خود به طور تكوين و اضطرار سجده مى كنند.


سجده تشريعى بسيارى از مردم و استكبار بسيارى ديگر كه : ((حق عليه العذاب ((
سجده تشريعى بسيارى از مردم و استكبار بسيارى ديگر كه : ((حق عليه العذاب ((


جمله : ((و كثير من الناس (( عطف است بر جمله ((من فى السموات ...(( و معنايش اين است كه : سجده مى كند براى او هر كس ‍ كه در آسمانها و زمين است و نيز سجده مى كند براى او بسيارى از مردم . و اگر سجده آدمى را به بسيارى از آنان نسبت داد، خود دليلى است بر اينكه منظور از اين سجده نوع ديگرى از سجده و غير از سجده سابق است ، چون اگر همان مقصود بود، تمامى افراد بشر در آن سجده شركت دارند. پس اين نوع سجده همان سجده تشريعى ، و اختيارى و به رو افتادن به زمين براى تجسم تذلل است ، تا آن تذلل و عبوديت تكوينى و ذاتى را اظهار كنند.
جمله : ((و كثير من الناس (( عطف است بر جمله ((من فى السموات ...(( و معنايش اين است كه : سجده مى كند براى او هر كس ‍ كه در آسمانها و زمين است و نيز سجده مى كند براى او بسيارى از مردم. و اگر سجده آدمى را به بسيارى از آنان نسبت داد، خود دليلى است بر اينكه منظور از اين سجده نوع ديگرى از سجده و غير از سجده سابق است ، چون اگر همان مقصود بود، تمامى افراد بشر در آن سجده شركت دارند. پس اين نوع سجده همان سجده تشريعى ، و اختيارى و به رو افتادن به زمين براى تجسم تذلل است ، تا آن تذلل و عبوديت تكوينى و ذاتى را اظهار كنند.


و در جمله ((و كثير حق عليه العذاب (( با جمله قبلى مقابله افتاده و اين مقابله مى رساند كه معناى آن اين است كه مقصود از آن بسيارى كه عذاب بر آنان حتمى شده كسانى هستند كه از سجده سر مى تابند، چيزى كه هست اثر سر پيچى كه همان عذاب است در جاى خود آن ذكر شده ، و اگر ثبوت عذاب در جاى خوددارى از سجده ذكر شده ، براى اين است كه دلالت كند بر اينكه اين عذاب عين همان عمل ايشان است ، كه به صورت عذاب به ايشان بر مى گردد. و نيز براى اين است كه زمينه را براى جمله بعدى كه مى فرمايد ((و من يهن اللّه فما له من مكرم (( فراهم سازد، چون جمله مذكور دلالت مى كند بر اينكه ثبوت عذاب براى آنان به دنبال سرپيچى آنان از سجده ، خوارى و ذلت است كه ديگر دنبالش كرامت و خيرى نخواهد بود.
و در جمله ((و كثير حق عليه العذاب (( با جمله قبلى مقابله افتاده و اين مقابله مى رساند كه معناى آن اين است كه مقصود از آن بسيارى كه عذاب بر آنان حتمى شده كسانى هستند كه از سجده سر مى تابند، چيزى كه هست اثر سر پيچى كه همان عذاب است در جاى خود آن ذكر شده ، و اگر ثبوت عذاب در جاى خوددارى از سجده ذكر شده ، براى اين است كه دلالت كند بر اينكه اين عذاب عين همان عمل ايشان است ، كه به صورت عذاب به ايشان بر مى گردد. و نيز براى اين است كه زمينه را براى جمله بعدى كه مى فرمايد ((و من يهن اللّه فما له من مكرم (( فراهم سازد، چون جمله مذكور دلالت مى كند بر اينكه ثبوت عذاب براى آنان به دنبال سرپيچى آنان از سجده ، خوارى و ذلت است كه ديگر دنبالش كرامت و خيرى نخواهد بود.
۱۶٬۹۴۶

ویرایش