۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
اين آيات ، ابتداى داستانهاى پنج گانه اى است كه گفتيم در اين سوره به عنوان استشهاد براى مطالب صدر سوره از قبيل تبشير و انذارى كه در آنها ذكر مى كند مى باشد و در سه داستان اول از آن پنج داستان يعنى در داستان موسى و داوود و سليمان ، جهت وعده را بر جهت وعيد غلبه داده و در دوتاى ديگر جانب وعيد، بيشتر رعايت شده است . | اين آيات ، ابتداى داستانهاى پنج گانه اى است كه گفتيم در اين سوره به عنوان استشهاد براى مطالب صدر سوره از قبيل تبشير و انذارى كه در آنها ذكر مى كند مى باشد و در سه داستان اول از آن پنج داستان يعنى در داستان موسى و داوود و سليمان ، جهت وعده را بر جهت وعيد غلبه داده و در دوتاى ديگر جانب وعيد، بيشتر رعايت شده است . | ||
إِذْ قَالَ مُوسى لاَهْلِهِ... | «'''إِذْ قَالَ مُوسى لاَهْلِهِ...'''»: | ||
مراد از اهل موسى ، همسرش ، يعنى دختر شعيب است ، كه خداى تعالى در سوره قصص داستانش را آورده. | مراد از اهل موسى ، همسرش ، يعنى دختر شعيب است ، كه خداى تعالى در سوره قصص داستانش را آورده. | ||
در مجمع البيان گفته : اينكه خطاب را به صيغه جمع آورده و فرموده است : | در مجمع البيان گفته : اينكه خطاب را به صيغه جمع آورده و فرموده است : «اتيكم: برايتان بياورم»، بدين سبب بوده كه همسر او با اينكه يك نفر بوده ، اما قائم مقام چند نفر بوده است ، چون در مواقع حساس و جاهاى وحشت انگيز يك نفر در ايجاد انس در دل آدمى كار چند نفر را مى كند. | ||
احتمال هم دارد كه در آن روز به غير همسرش شخص و يا اشخاص ديگرى از قبيل : خادم ، يا مكارى (كرايه دهنده )، يا غير آن همراهش بوده باشند. | احتمال هم دارد كه در آن روز به غير همسرش شخص و يا اشخاص ديگرى از قبيل : خادم ، يا مكارى (كرايه دهنده )، يا غير آن همراهش بوده باشند. | ||
و در مجمع البيان گفته : | و در مجمع البيان گفته: «انست» از «ايناس» به معناى ديدن است و بعضى گفته اند: معناى آن انست «احسست» است ، يعنى من احساس آتشى كردم ، البته احساسى كه مايه دلگرمى شود، هر چه كه به آن ايناس داشته باشى آن را احساس كرده اى و دلت به آن آرامش و گرمى يافته . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۴۸۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۴۸۶ </center> | ||
معناى | معناى «شهاب» و «قبس» در «آتيكم بشهاب قبس لعلكم تصطلون» | ||
و كلمه | و كلمه «شهاب» به طورى كه در مجمع آمده ، نورى است كه چون عمود از آتش بر خيزد و همچنين هر نورى كه مانند عمود امتداد داشته باشد به آن شهاب مى گويند و مراد از شهاب در آيه مورد بحث شعله اى از آتش است و در مفردات گفته : شهاب به معناى شعله اى از آتش افروخته است كه بالا رود، يا شعله اى كه در جو پيدا شود. و نيز در مفردات گفته: كلمه «قبس» به معناى آن مقدار آتشى است كه از آتشى ديگر بردارى و كلمه «تصطلون» از اصطلاء است كه به معناى گرم شدن با آتش است . | ||
سياق آيه ماجرايى را كه از اين داستان در سوره هاى ديگر آمده تاءييد نموده و گواهى مى دهد بر اينكه موسى (عليه السّلام ) در اين هنگام كه از دور آتشى ديده ، داشته خانواده اش را به سوى مصر مى برده ولى در بين حركت راه را گم كرده ، و خودش و خانواده اش دچار سرما شده بودند و شب هم شبى بسيار تاريك بوده است در اين هنگام از دور آتشى ديده ، خواسته است تا نزديك آن برود تا اگر انسانى در كنار آن آتش يافت ، از او راه را بپرسد و يا پاره اى آتش بگيرد و نزد اهلش برده در آنجا هيزمى آتش كند تا گرم شوند، لذا به خانواده اش گفت : اينجا باشيد كه من احساس آتشى كردم و آن را ديدم ، از جاى خود تكان نخوريد كه به زودى از آن آتش ، يعنى از كنار آن آتش خبرى مى آورم و به راهنمايى او راه را پيدا مى كنم و يا شعله اى از آن آتش را مى آورم تا هيزمى آتش كنيد و گرم شويد. | سياق آيه ماجرايى را كه از اين داستان در سوره هاى ديگر آمده تاءييد نموده و گواهى مى دهد بر اينكه موسى (عليه السّلام ) در اين هنگام كه از دور آتشى ديده ، داشته خانواده اش را به سوى مصر مى برده ولى در بين حركت راه را گم كرده ، و خودش و خانواده اش دچار سرما شده بودند و شب هم شبى بسيار تاريك بوده است در اين هنگام از دور آتشى ديده ، خواسته است تا نزديك آن برود تا اگر انسانى در كنار آن آتش يافت ، از او راه را بپرسد و يا پاره اى آتش بگيرد و نزد اهلش برده در آنجا هيزمى آتش كند تا گرم شوند، لذا به خانواده اش گفت : اينجا باشيد كه من احساس آتشى كردم و آن را ديدم ، از جاى خود تكان نخوريد كه به زودى از آن آتش ، يعنى از كنار آن آتش خبرى مى آورم و به راهنمايى او راه را پيدا مى كنم و يا شعله اى از آن آتش را مى آورم تا هيزمى آتش كنيد و گرم شويد. | ||
و نيز، از سياق بر مى آيد كه آتش مذكور تنها براى آن جناب هويدا شده ، و غير او كسى آن را نديده | و نيز، از سياق بر مى آيد كه آتش مذكور تنها براى آن جناب هويدا شده ، و غير او كسى آن را نديده است، و گر نه بطور نكره نمى گفت : من آتشى مى بينم ، بلكه آن را نشان مى داد و به آن اشاره مى كرد. | ||
و اگر كلمه آوردن را تكرار كرد، و يكبار در آوردن خبر و بارى ديگر در آوردن آتش آن را به كار برد، با اينكه ممكن بود بفرمايد: | و اگر كلمه آوردن را تكرار كرد، و يكبار در آوردن خبر و بارى ديگر در آوردن آتش آن را به كار برد، با اينكه ممكن بود بفرمايد: «ساتيكم منها بخبر او شهاب...»، براى اين بود كه نوع اين دو آوردن ، مختلف بود. | ||
ویرایش