گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
نظير اين تعبير در آيه ((و قولوا للناس حسنا(( آمده كه تقدير آن ((قولوا للناس قولا حسنا(( و يا ((قولا ذات حسن (( است ، يعنى به مردم گفتارى نيك بگوييد و يا گفتارى داراى صفت نيكى بگوييد.
نظير اين تعبير در آيه ((و قولوا للناس حسنا(( آمده كه تقدير آن ((قولوا للناس قولا حسنا(( و يا ((قولا ذات حسن (( است ، يعنى به مردم گفتارى نيك بگوييد و يا گفتارى داراى صفت نيكى بگوييد.
بعيد هم نيست كه اگر به جاى صفت مصدر را آورده ، براى اين بوده باشد، كه مبالغه را برساند، همچنان كه به مردى كه بى نهايت عادل است مى گوييم : فلانى عدل است ، البته تعبير مورد بحث به توجيهاتى ديگر توجيه شده است
بعيد هم نيست كه اگر به جاى صفت مصدر را آورده ، براى اين بوده باشد، كه مبالغه را برساند، همچنان كه به مردى كه بى نهايت عادل است مى گوييم : فلانى عدل است ، البته تعبير مورد بحث به توجيهاتى ديگر توجيه شده است
((و ان جاهداك لتشرك بى ...(( - اين جمله تتمه همان توصيه است ، كه آن را به انسان خطاب كرده ، و انسان را نهى كرده از اينكه پدر و مادر را در شرك اطاعت كند، چون توصيه قبلى در معناى امر است و ممكن است كسى خيال كند اينكه دستور داده اند پدر و مادر را اطاعت كنند، اين اطاعت در صورتى هم كه پدر و مادر فرزند را دعوت به شرك كردند واجب است ، لذا دنبالش از اين گونه اطاعت نهى كرده ، و فرموده اگر اصرار كردند كه شرك بورزى اطاعتشان مكن.
 
«'''و ان جاهداك لتشرك بى ...'''» - اين جمله تتمه همان توصيه است ، كه آن را به انسان خطاب كرده ، و انسان را نهى كرده از اينكه پدر و مادر را در شرك اطاعت كند، چون توصيه قبلى در معناى امر است و ممكن است كسى خيال كند اينكه دستور داده اند پدر و مادر را اطاعت كنند، اين اطاعت در صورتى هم كه پدر و مادر فرزند را دعوت به شرك كردند واجب است ، لذا دنبالش از اين گونه اطاعت نهى كرده ، و فرموده اگر اصرار كردند كه شرك بورزى اطاعتشان مكن.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۵۴ </center>
با اينكه در سابق انسان غايب فرض شده بود، و مى فرمود: ما به انسان چنين و چنان توصيه كرديم ، در جمله مورد بحث ناگهان انسان مورد خطاب قرار گرفته ، مى فرمايد: و اگر پدر و مادر تو اصرار كردند، كه چه و چه اطاعتشان مكن و اين التفات بدين منظور به كار رفته كه با انسان صريح تر سخن را گفته باشد، و ديگر نقطه ابهامى باقى نماند، و باز به همين جهت فرمود: ((لتشرك بى - كه به من شرك بورزيد(( و نفرمود: ((لتشرك بالله (( - دقت بفرماييد  
با اينكه در سابق انسان غايب فرض شده بود، و مى فرمود: ما به انسان چنين و چنان توصيه كرديم ، در جمله مورد بحث ناگهان انسان مورد خطاب قرار گرفته ، مى فرمايد: و اگر پدر و مادر تو اصرار كردند، كه چه و چه اطاعتشان مكن و اين التفات بدين منظور به كار رفته كه با انسان صريح تر سخن را گفته باشد، و ديگر نقطه ابهامى باقى نماند، و باز به همين جهت فرمود: ((لتشرك بى - كه به من شرك بورزيد(( و نفرمود: ((لتشرك بالله (( - دقت بفرماييد  
و برگشت معناى جمله به اين است كه : ما انسان را نهى كرديم از شرك هر چند كه شرك ورزيدنش اطاعت پدر و مادرش باشد، و در اين دستور خود هيچ نقطه ابهامى باقى نگذاشتيم.
و برگشت معناى جمله به اين است كه : ما انسان را نهى كرديم از شرك هر چند كه شرك ورزيدنش اطاعت پدر و مادرش باشد، و در اين دستور خود هيچ نقطه ابهامى باقى نگذاشتيم.


خط ۲۲: خط ۲۴:


و معناى آيه اين است كه : ما به انسان ها در خصوص پدر و مادرشان عهد خوبى كرديم ، و دستورشان داديم كه به پدر و مادر احسان كنند، و اگر كوشش كردند كه به من شرك بورزيد، اطاعتشان مكنيد، براى اينكه اين اطاعت پيروى چيزى است كه علمى بدان نداريد
و معناى آيه اين است كه : ما به انسان ها در خصوص پدر و مادرشان عهد خوبى كرديم ، و دستورشان داديم كه به پدر و مادر احسان كنند، و اگر كوشش كردند كه به من شرك بورزيد، اطاعتشان مكنيد، براى اينكه اين اطاعت پيروى چيزى است كه علمى بدان نداريد
در اين آيه شريفه - همان طورى كه قبلا اشاره كرديم - توبيخ كنايه اى است به بعضى از كسانى كه ايمان به خدا آورده و سپس به اصرار پدر و مادر از ايمان خود برگشته اند
در اين آيه شريفه - همان طورى كه قبلا اشاره كرديم - توبيخ كنايه اى است به بعضى از كسانى كه ايمان به خدا آورده و سپس به اصرار پدر و مادر از ايمان خود برگشته اند
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۵۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۵۵ </center>
خط ۴۰: خط ۴۳:
پس آيه مورد بحث به وجهى شبيه به آيه شريفه ((و من الناس من يعبد الله على حرف ، فان اصابه خير اطمان به ، و ان اصابته فتنه انقلب على وجهه (( است.
پس آيه مورد بحث به وجهى شبيه به آيه شريفه ((و من الناس من يعبد الله على حرف ، فان اصابه خير اطمان به ، و ان اصابته فتنه انقلب على وجهه (( است.


((فاذا اوذى فى الله (( - يعنى و چون به جرم اينكه به خدا ايمان آورده اذيت ببيند،
«'''فاذا اوذى فى الله'''» - يعنى و چون به جرم اينكه به خدا ايمان آورده اذيت ببيند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۵۶ </center>
چون - به طورى كه گفته اند - كلمه ((فى (( براى سببيت است ، و در همين كلمه عنايت لطيفى از نظر لفظ هست ، كه خداى تعالى را - يعنى ايمان به خدا را - ظرف براى اذيت دادن كفار و اذيت ديدن مؤ منين قرار داده ، تا بفهماند كه اين اذيت منتسب و مستند به خداى تعالى است ، آن طور كه مظروف منسوب به ظرف است، و اين لطيفه هم با سببيت مى سازد، و هم با غرضيت ، نظير اين تعبير در آيه ((يا حسرتا على ما فرطت فى جنب الله (( و نيز در آيه ((و الذين جاهدوا فينا(( آمده است.
چون - به طورى كه گفته اند - كلمه ((فى (( براى سببيت است ، و در همين كلمه عنايت لطيفى از نظر لفظ هست ، كه خداى تعالى را - يعنى ايمان به خدا را - ظرف براى اذيت دادن كفار و اذيت ديدن مؤ منين قرار داده ، تا بفهماند كه اين اذيت منتسب و مستند به خداى تعالى است ، آن طور كه مظروف منسوب به ظرف است، و اين لطيفه هم با سببيت مى سازد، و هم با غرضيت ، نظير اين تعبير در آيه ((يا حسرتا على ما فرطت فى جنب الله (( و نيز در آيه ((و الذين جاهدوا فينا(( آمده است.
خط ۵۱: خط ۵۴:


«'''جعل فتنة الناس كعذاب الله'''» - يعنى ايمان آن قدر در نظرش خوار شده كه حكم عقل را بر اينكه از آزار و اذيت بايد دورى جست ، درباره اذيت مردم و عذاب خدا به يك اندازه مى پندارد، و به همين جهت وقتى ايمانش باعث آزار ديدنش شد، با خود مى گويد: هيچ عقلى به من نگفته كه تو خودت را به خاطر ايمان به خدا به زحمت و عذاب بيفكنى ، آنگاه از ايمان چشم مى پوشد، و به شرك مى گرايد، تا مبادا مردم اذيتش ‍ كنند
«'''جعل فتنة الناس كعذاب الله'''» - يعنى ايمان آن قدر در نظرش خوار شده كه حكم عقل را بر اينكه از آزار و اذيت بايد دورى جست ، درباره اذيت مردم و عذاب خدا به يك اندازه مى پندارد، و به همين جهت وقتى ايمانش باعث آزار ديدنش شد، با خود مى گويد: هيچ عقلى به من نگفته كه تو خودت را به خاطر ايمان به خدا به زحمت و عذاب بيفكنى ، آنگاه از ايمان چشم مى پوشد، و به شرك مى گرايد، تا مبادا مردم اذيتش ‍ كنند
و حال آنكه اين پندار بسيار غلط است ، براى اينكه عذاب و شكنجه اى كه كفار به او بدهند اندك و تمام شدنى است ، بالاخره روزى از شر آنان خلاص مى شود، و لو اينكه زير
و حال آنكه اين پندار بسيار غلط است ، براى اينكه عذاب و شكنجه اى كه كفار به او بدهند اندك و تمام شدنى است ، بالاخره روزى از شر آنان خلاص مى شود، و لو اينكه زير
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۵۷ </center>
خط ۵۶: خط ۶۰:


«'''و لئن جاء نصر من ربك ليقولن انا كنّا معكم'''» - يعنى اگر از ناحيه خدا راه نجاتى براى شما مؤمنين واقعى رسيد، بعد از آن شدت و تنگى كه از كفار مى ديدند، مؤمنين قلابى به شما مى گويند: ما هم با شماييم، يعنى ما هم از اين گشايش سهم مى بريم.
«'''و لئن جاء نصر من ربك ليقولن انا كنّا معكم'''» - يعنى اگر از ناحيه خدا راه نجاتى براى شما مؤمنين واقعى رسيد، بعد از آن شدت و تنگى كه از كفار مى ديدند، مؤمنين قلابى به شما مى گويند: ما هم با شماييم، يعنى ما هم از اين گشايش سهم مى بريم.
كلمه ((ليقولن (( - با ضمه لام - صيغه جمع است ، و ضميرش به مؤمنين قلابى بر مى گردد، كه در آيه به لفظ ((من (( از آنان تعبير شده ، خواهى گفت : در آيه ضمائرى ديگر به اين كلمه بر مى گردد، كه همه مفرد است ، در جواب مى گوييم اين ضمير جمع به اعتبار معناى ((من ((، و ساير ضمائر كه مفردند به اعتبار لفظ آن به آن بر مى گردد.
كلمه ((ليقولن (( - با ضمه لام - صيغه جمع است ، و ضميرش به مؤمنين قلابى بر مى گردد، كه در آيه به لفظ ((من (( از آنان تعبير شده ، خواهى گفت : در آيه ضمائرى ديگر به اين كلمه بر مى گردد، كه همه مفرد است ، در جواب مى گوييم اين ضمير جمع به اعتبار معناى ((من ((، و ساير ضمائر كه مفردند به اعتبار لفظ آن به آن بر مى گردد.


خط ۸۶: خط ۹۱:


==مشركان، نه تنها عذاب ديگران را به دوش نمى كشند، بلكه عذابشان مضاعف خواهد بود ==
==مشركان، نه تنها عذاب ديگران را به دوش نمى كشند، بلكه عذابشان مضاعف خواهد بود ==
«'''وَ قَالَ الَّذِينَ كفَرُوا لِلَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّبِعُوا سبِيلَنَا وَ لْنَحْمِلْ خَطايَاكُمْ وَ مَا هُم بحَامِلِينَ مِنْ خَطايَاهُم مِّن شىْءٍ إِنَّهُمْ لَكَذِبُونَ'''»:
«'''وَ قَالَ الَّذِينَ كفَرُوا لِلَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّبِعُوا سبِيلَنَا وَ لْنَحْمِلْ خَطايَاكُمْ وَ مَا هُم بحَامِلِينَ مِنْ خَطايَاهُم مِّن شىْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ'''»:


مراد از جمله آنان كه كافر شدند، مشركين مكه است ، كه براى اولين بار نسبت به دعوت حقه اسلام اظهار كفر كردند، و مراد از جمله ((كسانى كه ايمان آوردند، مؤ منين به آن دعوت است ، كه براى اولين بار به آن دعوت ايمان آوردند، و اينكه آن كفار به اين مؤمنين گفتند: اگر راه ما را پيروى كنيد خطاهايتان را گردن مى گيريم ((، در حقيقت نوعى دلجويى از مؤ منين است ، خواسته اند بگويند اگر به شرك قبلى برگرديد، و راه ما را كه همان شرك است پيروى كنيد، بهر حال ضرر نمى بينيد، براى اينكه اگر اين برگشتن خطا نباشد، كه هيچ ، و اگر هم خطا و گناه باشد، ما گناهتان را گردن مى گيريم ، و به همين جهت نگفتند: اگر خطا باشد گردن مى گيريم ، بلكه به طور مطلق گفتند ما خطاهاى شما را گردن مى گيريم.
مراد از جمله آنان كه كافر شدند، مشركين مكه است ، كه براى اولين بار نسبت به دعوت حقه اسلام اظهار كفر كردند، و مراد از جمله ((كسانى كه ايمان آوردند، مؤ منين به آن دعوت است ، كه براى اولين بار به آن دعوت ايمان آوردند، و اينكه آن كفار به اين مؤمنين گفتند: اگر راه ما را پيروى كنيد خطاهايتان را گردن مى گيريم ((، در حقيقت نوعى دلجويى از مؤ منين است ، خواسته اند بگويند اگر به شرك قبلى برگرديد، و راه ما را كه همان شرك است پيروى كنيد، بهر حال ضرر نمى بينيد، براى اينكه اگر اين برگشتن خطا نباشد، كه هيچ ، و اگر هم خطا و گناه باشد، ما گناهتان را گردن مى گيريم ، و به همين جهت نگفتند: اگر خطا باشد گردن مى گيريم ، بلكه به طور مطلق گفتند ما خطاهاى شما را گردن مى گيريم.
خط ۱۱۷: خط ۱۲۲:


و نيز در همان كتاب آمده كه ابن جرير از قتاده روايت كرده كه گفت : از آيه ((و من الناس من يقول آمنا بالله (( - تا جمله ((و ليعلمن المنافقين (( درباره آن عده نازل شد كه مشركين آنها را به زور به مكه برگرداندند، و اين ده آيه در مدينه نازل شده
و نيز در همان كتاب آمده كه ابن جرير از قتاده روايت كرده كه گفت : از آيه ((و من الناس من يقول آمنا بالله (( - تا جمله ((و ليعلمن المنافقين (( درباره آن عده نازل شد كه مشركين آنها را به زور به مكه برگرداندند، و اين ده آيه در مدينه نازل شده
باز در همان كتاب است كه ابن جرير از ضحاك روايت كرده كه گفت : آيه ((و من الناس من يقول آمنا بالله ((، درباره جمعى از منافقين مكه نازل شده ، كه ايمان مى آوردند، ولى همين كه خود را در معرض خطر مى ديدند، و يا شكنجه مى شدند، به كفر سابق خود بر مى گشتند، و اذيت مردم را در دنيا با عذاب آخرت خدا يكسان مى شمردند.
باز در همان كتاب است كه ابن جرير از ضحاك روايت كرده كه گفت : آيه ((و من الناس من يقول آمنا بالله ((، درباره جمعى از منافقين مكه نازل شده ، كه ايمان مى آوردند، ولى همين كه خود را در معرض خطر مى ديدند، و يا شكنجه مى شدند، به كفر سابق خود بر مى گشتند، و اذيت مردم را در دنيا با عذاب آخرت خدا يكسان مى شمردند.


۱۶٬۲۸۸

ویرایش