۱۶٬۹۱۱
ویرایش
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
با اين معنايى كه براى «كَلِم طيّب» كرديم، روشن مى شود كه مراد از آن، صرف لفظ نيست، بلكه لفظ بدان جهت كه معنايى طيّب دارد، منظور است. پس در نتيجه مراد از اين «كَلِم طيّب»، عقايد حقى مى شود كه انسان اعتقاد به آن را زيربناى اعمال خود قرار دهد، و قدر يقينى از چنين عقايدى، كلمۀ «توحيد» است، كه برگشت ساير اعتقادات حق نيز به آن است. | با اين معنايى كه براى «كَلِم طيّب» كرديم، روشن مى شود كه مراد از آن، صرف لفظ نيست، بلكه لفظ بدان جهت كه معنايى طيّب دارد، منظور است. پس در نتيجه مراد از اين «كَلِم طيّب»، عقايد حقى مى شود كه انسان اعتقاد به آن را زيربناى اعمال خود قرار دهد، و قدر يقينى از چنين عقايدى، كلمۀ «توحيد» است، كه برگشت ساير اعتقادات حق نيز به آن است. | ||
و اين كلمۀ «توحيد»، همان است كه آيه «ألَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةٍ طَيّبَةٍ كَشَجَرَةٍ طَيّبَةٍ أصلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرعُهَا فِى السّمَاءِ تُؤتِى أُكُلَهَا كُلّ حِينٍ بِإذنِ رَبّهَا»، متضمن آن است. و اين كه اعتقاد را قول و كلمه خوانده، بدين جهت است كه اين استعمال در عرب شايع بوده است. | و اين كلمۀ «توحيد»، همان است كه آيه «ألَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةٍ طَيّبَةٍ كَشَجَرَةٍ طَيّبَةٍ أصلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرعُهَا فِى السّمَاءِ * تُؤتِى أُكُلَهَا كُلّ حِينٍ بِإذنِ رَبّهَا»، متضمن آن است. و اين كه اعتقاد را قول و كلمه خوانده، بدين جهت است كه اين استعمال در عرب شايع بوده است. | ||
و صعود كردن «كَلِم طيّب» به سوى خداى تعالى، عبارت است از تقرب آن به سوى خدا. چون چيزى كه به درگاه خدا تقرب يابد، اعتلا يافته. براى اين كه خدا، «علىّ أعلى» و «رَفِيعُ الدّرَجَات» است، و چون اعتقاد، قائم به معتقدش مى باشد، در نتيجه تقرب اعتقاد به خدا، تقرب معتقد نيز هست. | و صعود كردن «كَلِم طيّب» به سوى خداى تعالى، عبارت است از تقرب آن به سوى خدا. چون چيزى كه به درگاه خدا تقرب يابد، اعتلا يافته. براى اين كه خدا، «علىّ أعلى» و «رَفِيعُ الدّرَجَات» است، و چون اعتقاد، قائم به معتقدش مى باشد، در نتيجه تقرب اعتقاد به خدا، تقرب معتقد نيز هست. |
ویرایش