گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۳: خط ۴۳:
<span id='link95'><span>
<span id='link95'><span>


==تحليل سخن كفار بعد از برپایی رستاخيز ==
==تفسیر سخن تعجب انگیز كافران، بعد از برپایی رستاخيز ==
و اينكه از در تعجب گفتند: ((واى بر ما، چه كسى ما را از خوابگاهمان بپا داشت ؟(( اساسش همان انكار معاد است كه در دنيا مى ورزيدند و در دل از روز جزا غفلت داشتند، و همواره مستغرق در هواها بودند، وقتى به طور ناگهانى سر از قبر درمى آورند و به سرعت به طرف محشر مى روند، به عالمى كه جز عذاب شر، انتظار ديگرى در آن ندارند، ناگزير دچار فزع اكبر و دهشتى مى گردند كه حتى كوهها تاب تحمل آن را ندارد، و به همين جهت طبق عادت و رسمى كه در دنيا در هنگام برخورد به خطر داشتند، اولين عكس العملى كه نشان مى دهند، گفتن واويلا است ، آنگاه مى پرسند: چه كسى آنان را از مرقدشان برانگيخت؟ و اين بدان جهت است كه دهشت ، آنان را از توجه به هر چيز ديگرى غافل مى سازد.
و اين كه از درِ تعجب گفتند: «واى بر ما، چه كسى ما را از خوابگاهمان بپا داشت»، اساسش، همان انكار معاد است، كه در دنيا مى ورزيدند و در دل، از روز جزا غفلت داشتند، و همواره مستغرق در هواها بودند. وقتى به طور ناگهانى سر از قبر در مى آورند و به سرعت به طرف محشر مى روند، به عالَمى كه جز عذاب شر، انتظار ديگرى در آن ندارند، ناگزير دچار فزع اكبر و دهشتى مى گردند، كه حتى كوه ها، تاب تحمل آن را ندارد.  


بعد از گفتن واويلا، و بعد از پرسش از اينكه چه كسى آنان را از مرقدشان برانگيخته ؟ به يادشان مى افتد كه در دنيا فرستادگان خدا همواره وعده حق را درباره بودن روز بعث و جزا تذكرشان مى دادند، آن وقت شهادت مى دهند به حق بودن آن وعده ها و خود را پناهنده رحمت خدا مى كنند و مى گويند: ((اين همان بعث و جزايى بود كه رحمان وعده مى داد((.
و به همين جهت، طبق عادت و رسمى كه در دنيا در هنگام برخورد به خطر داشتند، اولين عكس العملى كه نشان مى دهند، گفتن «واويلا» است. آنگاه مى پرسند: چه كسى آنان را از مرقدشان برانگيخت؟ و اين، بدان جهت است كه دهشت، آنان را از توجه به هر چيز ديگرى، غافل مى سازد.
 
بعد از گفتن «واويلا»، و بعد از پرسش از اين كه چه كسى آنان را از مرقدشان برانگيخته؟ به يادشان مى افتد كه در دنيا، فرستادگان خدا، همواره وعدۀ حق را درباره بودن روز بعث و جزا، تذكرشان مى دادند. آن وقت، شهادت مى دهند به حق بودن آن وعده ها و خود را پناهنده رحمت خدا مى كنند و مى گويند: «اين، همان بعث و جزايى بود، كه رحمان وعده مى داد».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۴۷ </center>
همين گفتارشان نيز از در نيرنگ و كيدى است كه : در دنيا به آن خو گرفته بودند، هر وقت دشمن بر آنان غلبه كرد، شروع مى كردند به تملق و اظهار ذلت و اعتراف به ظلم و تقصير. و در آخر با جمله ((و صدق المرسلون (( حقانيت رسولان را تصديق مى كنند.
همين گفتارشان نيز، از درِ نيرنگ و كيدى است كه در دنيا، به آن خو گرفته بودند. هر وقت دشمن بر آنان غلبه كرد، شروع مى كردند به تملق و اظهار ذلت و اعتراف به ظلم و تقصير.  
 
و در آخر، با جمله «وَ صَدَقَ المُرسَلُون»، حقانيت رسولان را تصديق مى كنند.
 
از بيان گذشته چند نكته روشن مى شود:
از بيان گذشته چند نكته روشن مى شود:


اول اينكه : چرا در هنگام بعث ، واويلا مى گويند.
اول اين كه: چرا در هنگام بعث، «واويلا» مى گويند.


دوم اينكه : چرا اول مى پرسند: چه كسى آنان را از مرقدشان برانگيخته و سپس اقرار مى كنند به اينكه : اين همان وعده اى است كه رحمان داده ، و نيز اقرار مى كنند به حقانيت و صدق مدعاى مرسلين ، با اينكه ظاهر آن سؤ ال اين است كه به همه ا ين مطالب جاهلند.
دوم اين كه: چرا اول مى پرسند:« چه كسى آنان را از مرقدشان برانگيخته»، و سپس اقرار مى كنند به اين كه اين، همان وعده اى است كه رحمان داده. و نيز، اقرار مى كنند به حقانيت و صدق مدّعاى مرسلين. با اين كه ظاهر آن سؤال، اين است كه به همه اين مطالب جاهل اند.


سوم اينكه : جمله ((من بعثنا من مرقدنا(( و جمله ((هذا ما وعد الرّحمن ...(( هر دو از سخنان كفار است.
سوم اين كه: جملۀ «مَن بَعَثَنَا مِن مَرقَدِنَا»، و جملۀ «هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحمَان...»، هر دو، از سخنان كفار است.


ولى بعضى از مفسرين گفته اند: جمله ((و صدق المرسلون (( عطف است بر جمله ((وعد الرّحمن (( كه كلمه ما بر سر آن است و ما يا مصدريه است و يا موصوله . و (براى دفع اين اشكال كه چگونه كسى كه نمى داند چه كسى او را زنده كرده خودش مى گويد رحمان زنده كرده ) گفته اند: جمله ((هذا ما وعد الرّحمن ...(( جوا بى است كه : خدا و يا ملائكه و يا مؤ منين از سؤ ال كفار كه گفتند: ((چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت((؟ داده اند.
ولى بعضى از مفسران گفته اند: جملۀ «وَ صَدَقَ المُرسَلُون»، عطف است بر جملۀ «وَعَدَ الرَّحمَان»، كه كلمۀ «ما» بر سرِ آن است، و «ما»، يا مصدريه است و يا موصوله. و (براى دفع اين اشكال كه چگونه كسى كه نمى داند چه كسى او را زنده كرده، خودش مى گويد «رحمان» زنده كرده)، گفته اند: جملۀ «هذَا مَا وَعَدَ الرَّحمَان...»، جوابى است كه خدا و يا ملائكه و يا مؤمنان، از سؤال كفار كه گفتند: «چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت»، داده اند.


و بر خواننده پوشيده نيست كه اين تفسير خلاف ظاهر آيه است ، مخصوصادر صورتى كه كلمه ((ما(( را مصدريه بگيريم . و اگر جمله ((هذا ما وعد الرّحمن (( جواب خداى سبحان و يا ملائكه از سؤ ال كفار باشد كه پرسيدند: ((من بعثنا من مرقدنا(( بايد در جواب آن كه سؤ ال از فاعل است ، فاعل معرفى شود، نه فعل فاعل ؛ چون آنها پرسيدند: ((چه كسى ما را از مرقدمان برانگيخت (( بايد بفرمايد: ((رحمان ((، نه اينكه بفرمايد: ((اين آن وعدّه اى است كه رحمان مى داد((.
و بر خواننده پوشيده نيست كه اين تفسير، خلاف ظاهر آيه است. مخصوصا در صورتى كه كلمۀ «ما» را مصدريه بگيريم. و اگر جملۀ «هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحمَان»، جواب خداى سبحان و يا ملائكه از سؤال كفار باشد كه پرسيدند: «مَن بَعَثَنَا مِن مَرقَدِنَا»، بايد در جواب آن كه سؤال از فاعل است، فاعل معرفى شود، نه فعل فاعل. چون آن ها پرسيدند: «چه كسى ما را از مرقدمان برانگيخت»، بايد بفرمايد: «رحمان». نه اين كه بفرمايد: «اين، آن وعده اى است، كه رحمان مى داد».


و توجيهى كه بعضى در مقام رد اين اشكال كرده اند كه : ((اين تعبير براى آن است كه كفرشان را به رخشان بكشد و بر آن ، ملامتشان كند، علاوه بر اين اشاره به فاعل هم دارد(( فايده اى ندارد.
و توجيهى كه بعضى در مقام ردّ اين اشكال كرده اند كه: «اين تعبير، براى آن است كه كفرشان را به رُخشان بكشد و بر آن، ملامتشان كند، علاوه بر اين، اشاره به فاعل هم دارد»، فايده اى ندارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۴۸ </center>
چهارم اينكه: جمله ((هذا ما وعد الرّحمن (( جمله اى است مركب از مبتدا و خبر. و اينكه بعضى گفته اند: ((كلمه ((هذا(( صفت است براى مرقد، چون گاهى اسم اشاره تاءويل به مشتق مى شود، و كلمه ((ما(( مبتدا و خبرش محذوف اس ت و تقديرش چنين است: چه كسى ما را از اين خوابگاهمان برانگيخت، آنچه رحمان وعده داده حق است (( دور از فهم است.
چهارم اين كه: جملۀ «هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحمَان»، جمله اى است مركب از مبتدا و خبر. و اين كه بعضى گفته اند: «كلمۀ «هذَا»، صفت است براى مرقد. چون گاهى اسم اشاره، تأويل به مشتق مى شود، و كلمۀ «ما»، مبتدا و خبرش محذوف است و تقديرش، چنين است: چه كسى ما را از اين خوابگاهمان برانگيخت، آنچه رحمان وعده داده، حق است»، دور از فهم است.


«'''إِن كانَت إِلا صيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَّدَيْنَا محْضرُونَ'''»:
«'''إِن كانَت إِلّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ'''»:


در اين جمله اسم ((كانت (( حذف شده ، و تقدير كلام چنين است ((ان كانت الصيحة الا صيحة واحدة (( يعنى آن صيحه و نفخه اى كه ايشان را ناگهانى رسيد، و بدون درنگ و مهلت همه را نزد ما حاضر ساخت ، نبود مگر يك نفخه و صيحه.
در اين جمله، اسم «كَانَت» حذف شده، و تقدير كلام چنين است: «إن كَانَتِ الصَّيحَةُ إلّا صَيحَةً وَاحِدَةً». يعنى: آن صيحه و نفخه اى كه ايشان را ناگهانى رسيد، و بدون درنگ و مهلت، همه را نزد ما حاضر ساخت، نبود، مگر يك نفخه و صيحه.


و تعبير به ((لدينا : نزد ما(( بدين جهت است كه روز قيامت روز حضور نزد خدا است براى فصل قضا و رسيدگى به حساب اعمال و حقوقى كه مردم از يكديگر ضايع كرده اند.
و تعبير به «لَدَينَا: نزد ما»، بدين جهت است كه روز قيامت، روز حضور نزد خدا است براى فصل قضا و رسيدگى به حساب اعمال و حقوقى كه مردم، از يكديگر ضايع كرده اند.


«'''فَالْيَوْمَ لا تُظلَمُ نَفْسٌ شيْئاً وَ لا تجْزَوْنَ إِلا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ'''»:
«'''فَالْيَوْمَ لا تُظلَمُ نَفْسٌ شيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ'''»:


يعنى در آن روز در بينشان به عدل قضاوت مى شود. و به حق حكم مى شود و در نتيجه هيچ كس به هيچ وجه ستم نمى شود.
يعنى: در آن روز، در بينشان، به عدل قضاوت مى شود و به حق، حكم مى شود و در نتيجه، به هيچ كس، به هيچ وجه، ستم نمى شود.
<span id='link96'><span>
<span id='link96'><span>


۱۶٬۲۶۹

ویرایش