۱۶٬۳۱۴
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۱۷: | خط ۲۱۷: | ||
<span id='link193'><span> | <span id='link193'><span> | ||
==بحث روايتى | ==بحث روايتى== | ||
در | در الدرّ المنثور، به طريقى از انس و از مجاهد و سدى، و به چند طريق ديگر از ابن عباس، داستان مراجعه كردن دو طايفۀ متخاصم به داوود «عليه السلام» را با اختلافى كه در آن روايات هست، نقل كرده است. | ||
و نظير آن | و نظير آن را، قمى در تفسير خود آورده. | ||
و | و نيز، در عرائس و كتبى ديگر نقل شده، و صاحب مجمع البيان، آن را خلاصه كرده كه اينك از نظر خواننده مى گذرد: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۰۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۰۱ </center> | ||
داوود | داوود «عليه السلام»، بسيار نماز مى خواند. روزى عرضه داشت: بارالها! ابراهيم را بر من برترى دادى و او را خليل خود كردى، موسى را برترى دادى و او را كليم خود ساختى. | ||
خداى تعالى، وحى فرستاد كه: اى داوود! ما آنان را امتحان كرديم، به امتحاناتى كه تاكنون از تو چنان امتحانى نكرده ايم. اگر تو هم بخواهى امتيازى كسب كنى، بايد به تحمل امتحان تن در دهى. | |||
عرضه داشت: مرا هم امتحان كن. | |||
پس | پس روزى در حينى كه در محرابش قرار داشت، كبوترى به محرابش افتاد. داوود خواست آن را بگيرد، كبوتر پرواز كرد و بر دريچه محراب نشست. داوود، بدان جا رفت تا آن را بگيرد. ناگهان از آن جا نگاهش به همسر «اوريا»، فرزند «حيان» افتاد كه مشغول غسل بود. داوود عاشق او شد، و تصميم گرفت با او ازدواج كند. به همين منظور، «اوريا» را به بعضى از جنگ ها روانه كرد، و به او دستور داد كه همواره بايد پيشاپيش تابوت باشى - و تابوت عبارت است از آن صندوقى كه «سكينت» در آن بوده. «اوريا»، به دستور داوود عمل كرد و كشته شد. | ||
بعد از آن كه عدّه آن زن سر آمد، داوود با وى ازدواج كرد، و از او داراى فرزندى به نام سليمان شد. روزى در بينى كه او در محراب خود مشغول عبادت بود، دو مرد بر او وارد شدند. داوود وحشت كرد. گفتند: مترس، ما دو نفر متخاصم هستيم، كه يكى به ديگرى ستم كرده - تا آن جا كه مى فرمايد - و ايشان اندك اند. | |||
مؤلف : اين داستان كه در روايات مذكور | پس يكى از آن دو، به ديگرى نگاه كرد و خنديد. داوود فهميد كه اين دو متخاصم، دو فرشته اند كه خدا آنان را نزد وى روانه كرده، تا به صورت دو متخاصم، مخاصمه راه بيندازند و او را به خطاى خود متوجه سازند. پس داوود «عليه السلام» توبه كرد و آن قدر گريست كه از اشك چشم او، گندمى آب خورد و روييد. | ||
آنگاه صاحب مجمع البيان مى گويد - و چه خوب هم مى گويد - داستان عاشق شدن داوود، سخنى است كه هيچ ترديدى در فساد و بطلان آن نيست. براى اين كه اين، نه تنها با عصمت انبيا سازش ندارد، بلكه حتى با عدالت نيز منافات دارد. چطور ممكن است انبيا - كه امينان خدا بر وحى او و سفرايى هستند بين او و بندگانش - متصف به صفتى باشند كه اگر يك انسان معمولى متصف بدان باشد، ديگر شهادتش پذيرفته نمى شود و حالتى داشته باشند كه به خاطر آن حالت، مردم از شنيدن سخنان ايشان و پذيرفتن آن متنفر باشند؟! | |||
مؤلف: اين داستان كه در روايات مذكور آمده، از تورات گرفته شده. چيزى كه هست، نقل تورات از اين هم شنيع تر و رسواتر است. معلوم مى شود آن هايى كه داستان مزبور را در روايات اسلامى داخل كرده اند، تا اندازه اى نقل تورات را - كه هم اكنون خواهيد ديد - تعديل كرده اند. | |||
ویرایش