گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۷: خط ۵۷:
<span id='link400'><span>
<span id='link400'><span>


==سه احتمال درباره مراد از آيات در آيه سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم ... ==
==مراد از «آيات»، در آيه: «سَنُرِيهِم آيَاتِنَا فِى الآفَاق وَ فِى أنفُسِهِم... ==
و آياتى كه بتواند حقانيت قرآن را اثبات كند، آياتى از خود قرآن خواهد بود كه از حوادث و وعده هايى خبر مى دهد كه به زودى واقع خواهد شد، مانند آياتى كه خبر مى دهد كه به زودى خداى سبحان پيامبرش و مؤ منين را يارى مى كند، و زمين را در اختيار آنان قرار داده ، دين آنان را بر تمامى اديان غلبه مى دهد و از مشركين قريش انتقام مى گيرد.
و آياتى كه بتواند حقانيت قرآن را اثبات كند، آياتى از خود قرآن خواهد بود كه از حوادث و وعده هايى خبر مى دهد كه به زودى واقع خواهد شد. مانند آياتى كه خبر مى دهد كه به زودى خداى سبحان، پيامبرش و مؤمنان را يارى مى كند، و زمين را در اختيار آنان قرار داده، دين آنان را بر تمامى اديان غلبه مى دهد و از مشركان قريش انتقام مى گيرد.
همچنان كه ديديم اينطور شد، نخست پيامبر خود را دستور داد تا از مكه به مدينه هجرت كند، چون ديگر كارد به استخوان رسيده بود، و آن جناب و مؤ منين به وى در نهايت شدت قرار گرفته بودند، نه كسى مافوق خود داشتند تا در زير سايه قدرت او ايمن باشند، و نه در خانه خود مى توانستند درنگ كنند، و بعد از هجرت ، صناديد و بزرگان قريش را در بدر شكست داد، و مدام امر آن جناب بالا مى گرفت تا آنكه مكه بدست حضرتش فتح شد، و همه شبه جزيره عرب بفرمانش در آمد، و بعد از آن كه خود آن جناب از دنيا رفت ، بيشتر آبادى كره زمين به دست مسلمانان فتح گرديد، و خداى سبحان آيات خود را در آفاق و نواحى زمين به مشركين نشان داد، و هم آيات خود را در نفس مشركين نشان داد، و همه آنان را در بدر به هلاكت رسانيد.
 
البته اين حوادث تاريخى از اين جهت كه حوادثى تاريخى بودند آيت خدا بر حقانيت قرآن نبودند، بلكه از اين جهت آيت بودند كه قبل از اينكه واقع شوند قرآن كريم از وقوع آنها خبر داده بود، و درست همانطور كه قرآن خبر داده بود واقع شد.
همچنان كه ديديم اين طور شد. نخست، پيامبر خود را دستور داد تا از مكه به مدينه هجرت كند. چون ديگر كارد به استخوان رسيده بود، و آن جناب و مؤمنان به وى، در نهايت شدت قرار گرفته بودند. نه كسى مافوق خود داشتند تا در زير سايه قدرت او ايمن باشند، و نه در خانه خود مى توانستند درنگ كنند. و بعد از هجرت، صناديد و بزرگان قريش را در «بدر» شكست داد، و مدام امر آن جناب بالا مى گرفت، تا آن كه مكّه به دست حضرتش فتح شد، و همۀ شبه جزيره عرب، به فرمانش در آمد. و بعد از آن كه خود آن جناب از دنيا رفت، بيشتر آبادى كره زمين به دست مسلمانان فتح گرديد، و خداى سبحان، آيات خود را در آفاق و نواحى زمين به مشركان نشان داد، و هم آيات خود را در نفس مشركان نشان داد، و همه آنان را در «بدر»، به هلاكت رسانيد.
احتمال هم دارد مراد از ((آيات (( و روشن شدن حق به وسيله آن آيات ، آن مطلبى باشد كه از آيات ديگر استفاده مى شود، و آن اينكه خداى تعالى به زودى دين خود را به تمام معناى كلمه ظاهر، و بر همه اديان غالب مى سازد، به طورى كه ديگر در روى زمين غير از خداى يگانه هيچ چيزى پرستش نشود، و هماى سعادت بر سر تمامى افراد نوع بشر بال بگستراند كه رسيدن چنين روزى غايت و هدف از خلقت بشر بود.
 
البته اين حوادث تاريخى از اين جهت كه حوادثى تاريخى بودند، آيت خدا بر حقانيت قرآن نبودند، بلكه از اين جهت آيت بودند كه قبل از اين كه واقع شوند، قرآن كريم، از وقوع آن ها خبر داده بود، و درست همان طور كه قرآن خبر داده بود، واقع شد.
 
احتمال هم دارد مراد از «آيات» و روشن شدن حق به وسيله آن آيات، آن مطلبى باشد كه از آيات ديگر استفاده مى شود، و آن اين كه: خداى تعالى، به زودى دين خود را به تمام معناى كلمه ظاهر، و بر همه اديان غالب مى سازد، به طورى كه ديگر در روى زمين، غير از خداى يگانه هيچ چيزى پرستش نشود، و هماى سعادت بر سرِ تمامى افراد نوع بشر بال بگستراند، كه رسيدن چنين روزى غايت و هدف از خلقت بشر بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۱۴ </center>
و ما اگر به خاطر داشته باشيد اين معنا را از آيه شريفه ((وعد اللّه الّذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الاءرض ((، و آياتى ديگر استفاده كرديم ، و با دليل عقلى هم تاءييدش نموديم .
و ما اگر به خاطر داشته باشيد، اين معنا را از آيه شريفه: «وَعَدَ اللّهُ الّذِينَ آمَنُوا مِنكُم وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ لَيَستَخلِفَنّهُم فِى الأرض»، و آياتى ديگر استفاده كرديم، و با دليل عقلى هم تأييدش نموديم.
و فرقى كه بين اين وجه با وجه قبلى است ، اين است كه بنا بر وجه اول روى سخن در آيه مورد بحث تنها به مشركين مكه و پيروان ايشان است . و بنا بر وجه دوم به عموم مشركين امت است ، ولى به هر حال خطاب در آن عمومى و اجتماعى است ، و ممكن هم هست بين هر دو وجه جمع كرد.
 
احتمال هم دارد مراد آن حالتى باشد كه انسان در لحظات آخر عمر پيدا مى كند، كه همه پندارهايش نقش بر آب شده ، و ادعاءهايى كه داشت از بين رفته ، و ديگر دستش از همه جا بريده ، به غير از خداى عزّوجلّ چيزى برايش نمانده است ، مؤ يد اين معنا ذيل آيه و آيه بعد از آن است . و بنابراين ، احتمال ضمير در ((انه الحق (( به خداى سبحان برمى گردد.
و فرقى كه بين اين وجه با وجه قبلى است، اين است كه بنابر وجه اول، روى سخن در آيه مورد بحث، تنها به مشركان مكه و پيروان ايشان است. و بنابر وجه دوم، به عموم مشركان امت است، ولى به هر حال، خطاب در آن عمومى و اجتماعى است، و ممكن هم هست بين هر دو وجه جمع كرد.
البته مفسرين در معناى آيه اقوالى ديگر دارند كه از نقل آنها صرفنظر كرديم .
 
أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّك أَنَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ شهِيدٌ
احتمال هم دارد مراد آن حالتى باشد كه انسان در لحظات آخر عمر پيدا مى كند، كه همه پندارهايش نقش بر آب شده، و ادعاهايى كه داشت، از بين رفته، و ديگر دستش از همه جا بريده، به غير از خداى عزّوجلّ، چيزى برايش نمانده است. مؤيد اين معنا، ذيل آيه و آيه بعد از آن است. و بنابر اين احتمال، ضمير در «أنّهُ الحَقّ»، به خداى سبحان بر مى گردد.
فاعل ((لم يكف (( جمله ((بربك (( است ، چون حرف با در آن زايد، است ، و جمله ((انه على كل شى ء شهيد(( بدل از فاعل است ، و استفهام در جمله استفهام انكارى است ، و معناى جمله اين است كه : آيا براى روشن شدن حق كافى نيست كه پروردگار تو مشهود بر هر چيز است ؟ آرى كافى است براى اينكه هيچ موجودى نيست مگر آنكه از جميع جهاتش محتاج به خدا و وابسته به او است ، و او قائم بر آن و قاهر و مافوق آن است ، پس خداى تعالى براى هر چيزى مشهود و معلوم است ، هر چند كه بعضى او را نشناسند.
 
و اتصال جمله مورد بحث به جمله ((سنريهم ...(( بنا بر وجه سوم از وجوه گذشته روشن است ، ولى بنا بر دو وجه اول وجه اتصالش خيلى روشن نيست ، و شايد اين باشد كه مشركين اگر به قرآن كفر ورزيدند، براى اين بود كه به توحيد دعوت مى كرده ، و به همين جهت در صدر آيه شريفه كه استدلال مى كرد بر حقانيت قرآن ، ناگهان به حقانيت دعوتش منتقل شده ، و بدون اينكه واسطه اى قرار دهد در ذيل آيه مستقيما به استدلال بر آن پرداخته .
البته مفسران در معناى آيه، اقوالى ديگر دارند كه از نقل آن ها، صرف نظر كرديم.
گويا فرموده : به زودى آيات خود را به ايشان مى نمايانيم تا برايشان روشن گردد كه قرآن حق است ، و در نتيجه از اين راه برايشان محقق شود كه پروردگار تو يكى است و شريك ندارد،
 
«'''أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّك أَنَّهُ عَلى كُلِّ شىْءٍ شهِيدٌ'''»:
 
فاعل «لَم يَكفِ»، جمله «بِرَبّك» است. چون حرف «با» در آن زايد است. و جمله «إنّهُ عَلى كُلّ شَئ شَهِيد»، بَدَل از فاعل است و استفهام در جمله، استفهام انكارى است.
 
و معناى جمله اين است كه: آيا براى روشن شدن حق، كافى نيست كه پروردگار تو مشهود بر هر چيز است؟ آرى، كافى است. براى اين كه هيچ موجودى نيست مگر آن كه از جميع جهاتش، محتاج به خدا و وابسته به اوست و او، قائم بر آن و قاهر و مافوق آن است. پس خداى تعالى، براى هر چيزى مشهود و معلوم است، هرچند كه بعضى او را نشناسند.
 
و اتصال جمله مورد بحث، به جمله «سَنُرِيهِم ...»، بنابر وجه سوم از وجوه گذشته روشن است، ولى بنابر دو وجه اول، وجه اتصالش خيلى روشن نيست، و شايد اين باشد كه مشركان اگر به قرآن كفر ورزيدند، براى اين بود كه به توحيد دعوت مى كرده، و به همين جهت، در صدر آيه شريفه كه استدلال مى كرد بر حقانيت قرآن، ناگهان به حقانيت دعوتش منتقل شده، و بدون اين كه واسطه اى قرار دهد، در ذيل آيه مستقيما به استدلال بر آن پرداخته.
 
گويا فرموده: به زودى، آيات خود را به ايشان مى نمايانيم، تا بر ايشان روشن گردد كه قرآن حق است، و در نتيجه از اين راه برايشان محقق شود كه پروردگار تو يكى است و شريك ندارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۱۵ </center>
آنگاه فرموده : نه ، اين راه ، راه دورى است ، و در اين ميان راهى نزديك تر هست ، و آن اين است كه بگوييم : ((آيا براى ايشان كافى نيست كه پروردگار تو معلوم براى هر چيز است ((؟
آنگاه فرموده: نه، اين راه، راه دورى است، و در اين ميان، راهى نزديك تر هست و آن، اين است كه بگوييم: «آيا براى ايشان كافى نيست كه پروردگار تو معلوم براى هر چيز است»؟
أَلا إِنهُمْ فى مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاءِ رَبِّهِمْ ...
 
آنچه از سياق استفاده مى شود اين است كه در آيه شريفه هشدار مى دهد به اينكه مشركين از اجتماع بر وحدانيت خداى تعالى از اين طريق كه او شهيد بر هر چيز است استفاده نمى كنند، با اينكه اين طريق روشنترين برهان بر مساءله توحيد است ، اگر كسى تعقل كند. و اين بدان جهت است كه دلهايشان درباره مساءله معاد و لقاى خدا دچار بيمارى شك و ريب است ، و بدين جهت است كه نمى توانند بفهمند خداى تعالى شهيد بر هر چيز است ، و او و صفات و افعالش محجوب از هيچ يك از مخلوقات خود نيست .
«'''أَلا إِنّهُمْ فى مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاءِ رَبِّهِمْ ...'''»:
آنگاه هشدار مى دهد به اينكه ((الا انه بكل شى ء محيط(( تا به وسيله آن اين شك و ريب از دلهايشان برطرف و ريشه كن شود، و آن هشدار عبارت است از اينكه : خداى تعالى به هر چيزى احاطه دارد، البته نه احاطه اى كه ما به چيزى داريم ، بلكه احاطه اى كه لايق به ساحت قدس و كبريايى او باشد، پس هيچ مكان و مكينى از خدا خالى نيست ، و هيچ چيز از نظر او پنهان نيست ، و داخل در هيچ چيزى هم نيست .
 
مفسرين در معناى اين آيه اقوالى دارند، كه اگر به آنها مراجعه كنى قطعا تعجب خواهى كرد.
آنچه از سياق استفاده مى شود، اين است كه در آيه شريفه هشدار مى دهد به اين كه مشركان از اجتماع بر وحدانيت خداى تعالى، از اين طريق كه او شهيد بر هر چيز است، استفاده نمى كنند. با اين كه اين طريق، روشن ترين برهان بر مسأله توحيد است، اگر كسى تعقل كند. و اين، بدان جهت است كه دل هايشان درباره مسأله معاد و لقاى خدا، دچار بيمارى شك و ريب است. و بدين جهت است كه نمى توانند بفهمند خداى تعالى، شهيد بر هر چيز است، و او و صفات و افعالش، محجوب از هيچ يك از مخلوقات خود نيست.
بحث روايتى
 
آنگاه هشدار مى دهد به اين كه: «ألا إنّهُ بِكُلّ شَئ مُحِيط»، تا به وسيله آن، اين شك و ريب از دل هايشان برطرف و ريشه كن شود، و آن هشدار عبارت است از اين كه:  
 
خداى تعالى، به هر چيزى احاطه دارد، البته نه احاطه اى كه ما به چيزى داريم، بلكه احاطه اى كه لايق به ساحت قدس و كبريايى او باشد. پس هيچ مكان و مكينى از خدا خالى نيست، و هيچ چيز از نظر او پنهان نيست، و داخل در هيچ چيزى هم نيست.
 
مفسران، در معناى اين آيه اقوالى دارند كه اگر به آن ها مراجعه كنى، قطعا تعجب خواهى كرد.
 
<span id='link401'><span>
<span id='link401'><span>
==رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته ==
==رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته ==
در الدر المنثور است كه ابن عساكر از عكرمة روايت كرده كه در تفسير آيه ((افمن يلقى فى النار خير ام من ياتى امنا يوم القيامة (( گفته است : اين آيه شريفه درباره عمار بن ياسر (رضوان اللّه عليه ) و ابى جهل نازل شده .
در الدر المنثور است كه ابن عساكر از عكرمة روايت كرده كه در تفسير آيه ((افمن يلقى فى النار خير ام من ياتى امنا يوم القيامة (( گفته است : اين آيه شريفه درباره عمار بن ياسر (رضوان اللّه عليه ) و ابى جهل نازل شده .
۱۷٬۰۰۸

ویرایش