گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:


==مثالى گويا براى روشن شدن زشتى غیبت ==
==مثالى گويا براى روشن شدن زشتى غیبت ==
و جمله ((ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه (( در ضمن مثالى به همين حقيقت اشاره مى كند. در اين جمله نخست استفهام انكارى به كار برده ، و حب منفى را به ((احد(( يعنى يكى از مسلمانان نسبت داده ، و نه به بعضى از مسلمانان ، يعنى نفرموده : ((ايحب بعضكم (( و يا تعبيرى ديگر تا مشمول نفى واضح تر شود. و باز به همين منظور نفى مذكور را با جمله ((كرهتموه (( تاءكيد فرمود، و با اينكه مى توانست همين كراهت را به احد نسبت داده بفرمايد ((فكرهه ((.
و جمله «أيُحِبُّ أحَدُكُم أن يَأكُلَ لَحمَ أخِيهِ مَيتاً فَكَرِهتُمُوهُ»، در ضمن مثالى، به همين حقيقت اشاره مى كند. در اين جمله، نخست استفهام انكارى به كار برده، و حبّ منفى را به «احد»، يعنى يكى از مسلمانان نسبت داده، و نه به بعضى از مسلمانان. يعنى نفرموده: «أيُحِبُّ بَعضُكُم»، و يا تعبيرى ديگر، تا مشمول نفى واضح تر شود. و باز به همين منظور، نفى مذكور را با جمله «كَرِهتُمُوهُ» تأكيد فرمود، و با اين كه مى توانست همين كراهت را به احد نسبت داده، بفرمايد: «فَكَرِهَهُ».


و حاصل معناى آيه اين است كه : غيبت كردن مؤمن به منزله آن است كه يك انسانى گوشت برادر خود را در حالى كه او مرده است بخورد. حال چرا فرمود گوشت برادرش ؟ براى اينكه مؤمن برادر او است ، چون از افراد جامعه اسلامى است كه از مؤمنين تشكيل يافته ، و خداى تعالى فرموده : ((انما المؤمنون اخوه ((. و چرا او را مرده خواند؟ براى اينكه آن مؤمن ، بى خبر از اين است كه دارند از او غيبت مى كنند.
و حاصل معناى آيه اين است كه: غيبت كردن مؤمن، به منزلۀ آن است كه يك انسانى، گوشت برادرِ خود را در حالى كه او مُرده است، بخورد. حال چرا فرمود: گوشت برادرش؟ براى اين كه مؤمن، برادرِ او است. چون از افراد جامعه اسلامى است، كه از مؤمنان تشكيل يافته، و خداى تعالى فرموده: «إنّمَا المُؤمِنُونَ إخوَةٌ». و چرا او را مُرده خواند؟ براى اين كه آن مؤمن، بى خبر از اين است كه دارند از او غيبت مى كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۸۶ </center>
و اينكه فرمود ((فكرهتموه (( و نفرمود ((فتكرهونه ((، اشعار دارد به اينكه كراهت شما امرى است ثابت و محقق، و هيچ شكى در اين نيست كه شما هرگز راضى نمى شويد يك انسانى را كه برادر شما است و مرده است، بخوريد. پس همان طور كه اين كار مورد كراهت و نفرت شما است ، بايد غيبت كردن برادر مؤمنتان، و بدگويى در دنبال سر او نيز مورد نفرت شما باشد، چون اين هم در معناى خوردن برادر مرده شما است.
و اين كه فرمود: «فَكَرِهتُمُوهُ»، و نفرمود: «فَتَكرِهُونَهُ»، اشعار دارد به اين كه كراهت شما امرى است ثابت و محقق، و هيچ شكى در اين نيست كه شما هرگز راضى نمى شويد يك انسانى را كه برادرِ شما است و مُرده است، بخوريد. پس همان طور كه اين كار مورد كراهت و نفرت شما است، بايد غيبت كردن برادر مؤمن تان، و بدگويى در دنبال سرِ او نيز، مورد نفرت شما باشد. چون اين هم در معناى خوردن برادرِ مُردۀ شما است.


اين را نيز بدان كه همين تعليلى كه در جمله ((ايحب احدكم ان ياكل ...(( براى حرمت غيبت آمده ، تعليل براى حرمت تجسس نيز هست ، چون فرق غيبت با تجسس تنها در اين است كه غيبت اظهار عيب مسلمانى است براى ديگران - چه اينكه عيبش را خود ما ديده باشيم و چه اينكه از كسى شنيده باشيم - و تجسس عبارت است از اينكه به وسيله اى علم و آگاهى به عيب او پيدا كنيم . ولى در اينكه هر دو عيب جويى است مشتركند، در هر دو مى خواهيم عيبى پوشيده بر ملا شود. در تجسس ‍ براى خود ما بر ملا شود، و در غيبت براى ديگران . و به همين جهت بعيد نيست كه جمله ((احب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا...(( تعليل باشد براى هر دو جمله ، يعنى هم جمله ((و لا تجسسوا(( و هم جمله ((و لا يغتب بعضكم بعضا((.
اين را نيز بدان كه همين تعليلى كه در جمله «أيُحِبُّ أحَدُكُم أن يَأكُلَ...»، براى حرمت غيبت آمده، تعليل براى حرمت تجسّس نيز هست. چون فرق «غيبت» با «تجسّس»، تنها در اين است كه «غيبت»، اظهارِ عيب مسلمانى است براى ديگران - چه اين كه عيبش را خود ما ديده باشيم و چه اين كه از كسى شنيده باشيم - و «تجسّس»، عبارت است از اين كه به وسيله اى، علم و آگاهى به عيب او پيدا كنيم.  


اين را هم بايد دانست كه در اين كلام اشعار و يا دلالتى هست بر اينكه حرمت غيبت تنها در باره مسلمان است ، به قرينه اينكه در تعليل آن عبارت ((لحم اخيه (( را آورده ، و ما مى دانيم كه اخوت تنها در بين مؤمنين است .
ولى در اين كه هر دو عيبجويى است، مشترك اند. در هر دو، مى خواهيم عيبى پوشيده، بر ملا شود. در تجسس، براى خود ما بر ملا شود و در غيبت، براى ديگران. و به همين جهت، بعيد نيست كه جمله «أیُحِبُّ أحَدُكُم أن يَأكُلَ لَحمَ أخِيهِ مَيتاً...»، تعليل باشد براى هر دو جمله. يعنى هم جملۀ «وَ لا تَجَسَّسُوا»، و هم جمله «وَ لا يَغتَب بَعضُكُم بَعضاً».
 
اين را هم بايد دانست كه در اين كلام، إشعار و يا دلالتى هست بر اين كه: حرمت غيبت، تنها در باره مسلمان است. به قرينه اين كه در تعليل آن، عبارت: «لَحمَ أخِيهِ» را آورده، و ما مى دانيم كه اخوّت، تنها در بين مؤمنان است.
<span id='link337'><span>
<span id='link337'><span>


۱۷٬۰۴۳

ویرایش