گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۴: خط ۱۵۴:
مخصوصا با در نظر گرفتن اين كه كلمۀ «مِنهُم» را بعد از جمله «الّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَات» آورد، كه مى فهماند عمل صالح، جداى از آنان نبوده، به خلاف آيه «وَعَدَ اللّهُ الّذِينَ آمَنُوا مِنكُم وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ لَيَستَخلِفَنَّهُم»، كه به قول بعضى از مفسران چنين دلالتى ندارد. باز مؤيّد اين حرف، مدحى است كه از مؤمنان كرده، و فرموده: «تَرَاهُم رُكّعاً سُجّداً يَبتَغُونَ فَضلاً مِنَ اللّه وَ رِضوَاناً». چون از اين تعبير، استمرار در ركوع و سجود استفاده مى شود.
مخصوصا با در نظر گرفتن اين كه كلمۀ «مِنهُم» را بعد از جمله «الّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَات» آورد، كه مى فهماند عمل صالح، جداى از آنان نبوده، به خلاف آيه «وَعَدَ اللّهُ الّذِينَ آمَنُوا مِنكُم وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ لَيَستَخلِفَنَّهُم»، كه به قول بعضى از مفسران چنين دلالتى ندارد. باز مؤيّد اين حرف، مدحى است كه از مؤمنان كرده، و فرموده: «تَرَاهُم رُكّعاً سُجّداً يَبتَغُونَ فَضلاً مِنَ اللّه وَ رِضوَاناً». چون از اين تعبير، استمرار در ركوع و سجود استفاده مى شود.
<span id='link310'><span>
<span id='link310'><span>
در پاسخ مى گوييم: اما اين كه كلمۀ «مِنهُم» در آيه شريفه بعد از جمله «الّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَات» آمده، براى اين نيست كه دلالت كند بر اين كه عمل صالح منفك از اصحاب رسول خدا نبوده، بلكه براى اين است كه موضوع حكم مجموع دو طائفه «الّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَات» بود، و اثر مغفرت و اجر بر صرف ايمان و بدون عمل صالح مترتب نمى شود، و كلمه «مِنهُم» هم، از آن جايى كه متعلق به مجموع موضوع است، لذا جا دارد كه بعد از تمام شدن موضوع، يعنى بعد از ذكر «الّذِينَ آمَنُوا» و نيز «وَ عَمِلُوا الصّالِحَات» گفته شود.
در پاسخ مى گوييم: اما اين كه كلمۀ «مِنهُم» در آيه شريفه بعد از جمله «الّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَات» آمده، براى اين نيست كه دلالت كند بر اين كه عمل صالح منفك از اصحاب رسول خدا نبوده، بلكه براى اين است كه موضوع حكم مجموع دو طائفه «الّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَات» بود، و اثر مغفرت و اجر بر صرف ايمان و بدون عمل صالح مترتب نمى شود، و كلمه «مِنهُم» هم، از آن جايى كه متعلق به مجموع موضوع است، لذا جا دارد كه بعد از تمام شدن موضوع، يعنى بعد از ذكر «الّذِينَ آمَنُوا» و نيز «وَ عَمِلُوا الصّالِحَات» گفته شود.


و اما در آيه شريفه ((وعد اللّه الذين امنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم (( كه ضمير ((منكم (( بعد از ذكر ايمان و قبل از ذكر عمل صالحات آمده ، براى اين بوده كه وجهه كلام و هدف آن بشارت دادن مؤ منين است ، و در چنين زمينه اى مناسب تر آنست كه در مخاطب قرار دادن مؤ منين شتاب شود، تا زودتر خرسند گشته و از شنيدن بشارت خوشحال گردند. پس نمى توان گفت آيه مذكور دلالت دارد بر اينكه موضوع در آن تنها ايمان است ، هر چند عمل صالح نداشته باشند، ولى در آيه مورد بحث دلالت دارد بر اينكه مؤ منين مورد نظر آن منفك از عمل صالح نيستند.
و اما در آيه شريفه «وَعَدَ اللّهُ الّذِينَ آمَنُوا مِنكُم وَ عَمِلُوا الصّالِحَات لَيَستَخلِفَنّهُم»، كه ضمير «مِنكُم» بعد از ذكر ايمان و قبل از ذكر عمل صالحات آمده، براى اين بوده كه وجهۀ كلام و هدف آن، بشارت دادن مؤمنان است، و در چنين زمينه اى مناسب تر آن است كه در مخاطب قرار دادن مؤمنان شتاب شود، تا زودتر خرسند گشته و از شنيدن بشارت خوشحال گردند. پس نمى توان گفت آيه مذكور دلالت دارد بر اين كه موضوع در آن، تنها ايمان است، هرچند عمل صالح نداشته باشند، ولى در آيه مورد بحث دلالت دارد بر اين كه مؤمنان مورد نظر آن، منفكّ از عمل صالح نيستند.


و اما اينكه گفتند: جمله ((تراهم ركعا سجدا...((، دلالت بر استمرار دارد، ما نيز در آن حرفى نداريم ، اما استمرار تا روز نزول آيه ، نه تا چندى كه زنده اند، پس ممكن است افراد مورد نظر آيه تا روز نزول آيه ، هم ايمان داشته باشند و هم عمل صالح ، ولى بعدا ايمان خود و يا عمل صالح را از دست داده باشند، و اشكالى كه در كار است مربوط است به لغويت احكام در آينده آنان ، نه در گذشته ، چون آمرزش گناهان گذشته منافات ندارد با اينكه همان آمرزيدگان در آينده نيز مكلف باشند،
و اما اين كه گفتند: جمله «تَرَاهُم رُكّعاً سُجّداً...»، دلالت بر استمرار دارد، ما نيز در آن حرفى نداريم، اما استمرار تا روز نزول آيه، نه تا چندى كه زنده اند. پس ممكن است افراد مورد نظر آيه تا روز نزول آيه، هم ايمان داشته باشند و هم عمل صالح، ولى بعدا ايمان خود و يا عمل صالح را از دست داده باشند. و اشكالى كه در كار است، مربوط است به لغويت احكام در آينده آنان، نه در گذشته. چون آمرزش گناهان گذشته، منافات ندارد با اين كه همان آمرزيدگان در آينده نيز مكلّف باشند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۵۲ </center>
نه تنها منافات ندارد، بلكه مؤ كد آن نيز هست ، بخلاف اينكه مغفرت مطلق باشد، و گناهان آينده را نيز شامل شود كه ديگر با بقاى تكليف مولوى نمى سازد و ديگر معنا ندارد تكليف باز هم معتبر باشد، ناگزير بايد بگوييم مشمولين اين آيه بعد از نزول آيه ، ديگر تكليفى نداشته اند، و بطلان اين حرف قطعى است . علاوه بر اينكه ارتفاع تكليف مستلزم آنست كه ديگر معصيتى نباشد، و حتى بزرگترين گناهان ، معصيت و نافرمانى نباشد، چون ديگر فرمانى نيست تا مخالفتش نافرمانى باشد، و وقتى نافرمانى نبود، مغفرت معنا ندارد، پس مغفرت اين طورى مستلزم عدم مغفرت است .
نه تنها منافات ندارد، بلكه مؤكّد آن نيز هست. به خلاف اين كه مغفرت مطلق باشد، و گناهان آينده را نيز شامل شود، كه ديگر با بقاى تكليف مولوى نمى سازد و ديگر معنا ندارد تكليف باز هم معتبر باشد. ناگزير بايد بگوييم مشمولين اين آيه بعد از نزول آيه، ديگر تكليفى نداشته اند، و بطلان اين حرف قطعى است. علاوه بر اين كه ارتفاع تكليف، مستلزم آن است كه ديگر معصيتى نباشد، و حتى بزرگترين گناهان، معصيت و نافرمانى نباشد، چون ديگر فرمانى نيست تا مخالفتش نافرمانى باشد، و وقتى نافرمانى نبود، مغفرت معنا ندارد. پس مغفرت اين طورى، مستلزم عدم مغفرت است.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۵۳ </center>
۱۴٬۴۶۷

ویرایش