۱۶٬۸۸۹
ویرایش
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
==آيات ۱۸ - ۲۸ سوره فتح == | ==آيات ۱۸ - ۲۸ سوره فتح == | ||
لَّقَدْ رَضىَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَك تحْت الشجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فى قُلُوبهِمْ فَأَنزَلَ | لَّقَدْ رَضىَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَك تحْت الشجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فى قُلُوبهِمْ فَأَنزَلَ السّكِينَةَ عَلَيهِمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً(۱۸) | ||
وَ مَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونهَا وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً(۱۹) | وَ مَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونهَا وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً(۱۹) | ||
وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كثِيرَةً تَأْخُذُونهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَ كَف أَيْدِى النَّاسِ عَنكُمْ وَ لِتَكُونَ ءَايَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ يَهْدِيَكُمْ | وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كثِيرَةً تَأْخُذُونهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَ كَف أَيْدِى النَّاسِ عَنكُمْ وَ لِتَكُونَ ءَايَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ يَهْدِيَكُمْ صِرَاطاً مُّستَقِيماً(۲۰) | ||
وَ أُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيهَا قَدْ أَحَاط اللَّهُ بِهَا وَ كانَ اللَّهُ عَلى | وَ أُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيهَا قَدْ أَحَاط اللَّهُ بِهَا وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيراً(۲۱) | ||
وَ لَوْ | وَ لَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الاَدْبَارَ ثُمَّ لا يجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً(۲۲) | ||
سنَّةَ اللَّهِ الَّتى قَدْ خَلَت مِن قَبْلُ وَ لَن تجِدَ لِسنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً(۲۳) | سنَّةَ اللَّهِ الَّتى قَدْ خَلَت مِن قَبْلُ وَ لَن تجِدَ لِسنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً(۲۳) | ||
وَ هُوَ الَّذِى | وَ هُوَ الَّذِى كَفّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنهُم بِبَطنِ مَكَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيراً(۲۴) | ||
هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ | هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صدُّوكُمْ عَنِ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ وَ الهَْدْى مَعْكُوفاً أَن يَبْلُغَ محِلَّهُ وَ لَوْلا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطئُوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةُ بِغَيرِ عِلْمٍ لِّيُدْخِلَ اللَّهُ فى رَحْمَتِهِ مَن يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً(۲۵) | ||
إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فى قُلُوبِهِمُ الحَْمِيَّةَ حَمِيَّةَ | إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فى قُلُوبِهِمُ الحَْمِيَّةَ حَمِيَّةَ الجَْاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سكينَتَهُ عَلى رَسولِهِ وَ عَلى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كلِمَةَ التَّقْوَى وَ كانُوا أَحَقَّ بهَا وَ أَهْلَهَا وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شىْءٍ عَلِيماً(۲۶) | ||
لَّقَدْ صدَقَ اللَّهُ رَسولَهُ الرُّءْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسجِدَ الْحَرَامَ إِن شاءَ اللَّهُ ءَامِنِينَ محَلِّقِينَ رُءُوسكُمْ وَ | لَّقَدْ صدَقَ اللَّهُ رَسولَهُ الرُّءْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسجِدَ الْحَرَامَ إِن شاءَ اللَّهُ ءَامِنِينَ محَلِّقِينَ رُءُوسكُمْ وَ مُقَصّرِينَ لا تخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِك فَتْحاً قَرِيباً(۲۷) | ||
هُوَ الَّذِى أَرْسلَ رَسولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلى الدِّينِ | هُوَ الَّذِى أَرْسلَ رَسولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ شهِيداً(۲۸) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۳ </center> | ||
<center> «'''ترجمه آيات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آيات'''» </center> | ||
خداى | خداى تعالى، آن روز كه مؤمنان در زير آن درخت با تو بيعت كردند، از ايشان راضى شد، چون از نيات درونی شان آگاه بود و به همين جهت، آرامشى بر آنان نازل كرد و به عنوان پاداش، فتحى نزديك روزی شان كرد(۱۸). | ||
و نيز غنيمت هايى بسيار | |||
خدا به شما وعده غنيمت هاى بسيارى داد كه به دست | و نيز غنيمت هايى بسيار روزی شان كرد، كه به دست آورند و خدا، همواره مقتدرى شكست ناپذير و حكيمى فرزانه است(۱۹). | ||
و غنيمت ديگرى كه هنوز بدان دست نيافته | |||
و اگر كفار با شما جنگ | خدا به شما وعده غنيمت هاى بسيارى داد كه به دست آوريد، اين يك غنيمت را زودرس كرد و دست شرارت مردم را از شما كوتاه كرد (براى مصالحى ناگفتنى)، و براى اين كه آيتى باشد براى مؤمنان، و شما را به سوى صراط مستقيم هدايت كند(۲۰). | ||
اين سنت خدا است كه تا امروز همواره جريان داشته و تو هرگز براى سنت | |||
و | و غنيمت ديگرى كه هنوز بدان دست نيافته ايد، خداوند به آن احاطه دارد و خدا بر هر چيزى قادر است(۲۱). | ||
و اما | |||
براى | و اگر كفار با شما جنگ كنند، پا به فرار خواهند گذاشت و ديگر سرپرست و ياورى نخواهند يافت(۲۲). | ||
اين سنت خدا است كه تا امروز همواره جريان داشته و تو هرگز براى سنت خدا، دگرگونگى نخواهى يافت(۲۳). | |||
و او، همان كسى است كه در درون مكه، در زير پنجۀ دشمن، دست كفار را از شما و دست شما را از ايشان كوتاه كرد، بعد از آن كه در جنگ هاى قبلى، شما را بر آنان پيروزى داد و خدا بدانچه مى كنيد، بينا است(۲۴). | |||
و اما اين كه دست شما را از ايشان كوتاه كرد، با اين كه اينان همان هايى هستند كه كفر ورزيدند و از ورود شما به مسجد الحرام جلوگيرى نمودند و نگذاشتند قربانی هاى شما به قربانگاه برسد، براى اين بود كه خون مردان و زنان مؤمن را كه در بين كفار هستند و شما نمى شناسيد، حفظ كند و دست شما به خون آن بیگناهان آلوده نگشته، در نتيجه بدون آگاهى به آثار سوء آن گرفتار نشويد، تا خدا هر كه را بخواهد داخل در رحمت خود كند، و الّا اگر آن مؤمنان ناشناخته از بين كفار جدا شده بودند، ما كفار را به عذابى دردناك گرفتار مى كرديم(۲۵). | |||
براى اين كه آن ها كه كافر شدند، حميت هاى جاهليت را در دل پروريدند و خدا در مقابل آن نيروى درونى كفار، نيروى سكينت بر رسول و بر مؤمنان نازل كرد و كلمه تقوا را نيروى جداناشدنى ايشان كرد، و ايشان سزاوارترين كس به آن بودند و اهليت آن را داشتند و خدا به هر چيزى دانا است (۲۶). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۴ </center> | ||
و خداوند آن | و خداوند آن رؤيا را كه در خواب به تو نشان داد كه إن شاء اللّه، به زودى داخل مسجد الحرام خواهيد شد، در حالى كه از شرّ كفار ايمن باشيد و سر بتراشيد و بدون هيچ ترسى تقصير كنيد، ديدى كه چگونه آن رؤيا را به حق به كرسى نشاند. آرى، او چيزهايى مى دانست كه شما نمى دانستيد و به همين جهت، قبل از فتح مكه، فتحى نزديك قرار داد(۲۷). | ||
او كسى است كه رسول خود را به هدايت و دين حق | |||
او كسى است كه رسول خود را به هدايت و دين حق فرستاد، تا دين حق را بر همه اديان غالب سازد و اين گواهى خدا، كافى ترين گواهى است (۲۸). | |||
<center> «'''بیان آيات'''» </center> | <center> «'''بیان آيات'''» </center> | ||
اين | اين آيات، فصل چهارم از آيات سوره است كه در آن شرحى از مؤمنان كه با رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، به حديبيه رفتند، ذكر نموده، و رضايت خود را از آنان كه با آن جناب در زير درخت بيعت كردند، اعلام مى دارد. آنگاه بر آنان منت مى گذارد كه سكينت را بر قلبشان نازل كرده و به فتحى قريب و غنيمت هايى بسيار نويدشان مى دهد. | ||
و نيز خبرى كه در حقيقت نويدى ديگر | و نيز خبرى كه در حقيقت نويدى ديگر است، مى دهد كه مشركان اگر با شما جنگ كنند، فرار خواهند كرد، به طورى كه پشت سرِ خود را نگاه نكنند. و مى فرمايد: آن رؤيايى كه در خواب به پيامبرش نشان داد، رؤياى صادقه بود، و بر حسب آن، به زودى داخل مسجد الحرام خواهند شد، در حالى كه ايمن باشند و سر خود را بتراشند، بدون اين كه از كسى واهمه اى كنند. چون خدا، رسول خود را به هدايت و دين حق فرستاده، تا دين حق را بر همه اديان غلبه دهد، هرچند كه مشركان كراهت داشته باشند. | ||
==مقصود از رضا و سخط خدا، ثواب و عقاب او است== | |||
«'''لَّقَدْ رَضىَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَك تحْت الشجَرَةِ'''»: | |||
«رضايت»، حالتى است كه در برخورد با هر چيز ملايم عارض بر نفس انسان مى شود، و آن را مى پذيرد و از خود دور نمى كند. در مقابل رضايت، كلمه «سخط» قرار دارد، و اين دو كلمه، وقتى به خداى سبحان (كه نه نفس دارد و نه دل) نسبت داده مى شود، مراد از آن ثواب و عقاب او خواهد بود. | |||
پس «رضاى خدا»، به معناى ثواب دادن و پاداش نيك دادن است، نه آن هيئتى كه حادث و عارضى بر نفس است. چون خداى تعالى، محال است در معرض حوادث قرار گيرد. از اين جا، اين را هم مى فهميم كه رضايت و سخط از صفات فعل خدايند، نه از صفات ذات او. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۵ </center> | ||
و كلمه رضا - به طورى كه گفته اند - هم به خودى خود متعدى مى شود و مفعول مى گيرد، و هم با حرف | و كلمه رضا - به طورى كه گفته اند - هم به خودى خود متعدى مى شود و مفعول مى گيرد، و هم با حرف «عن». چيزى كه هست، اگر به خودى خود متعدى نشود، ممكن است مفعولش، هم ذات باشد، مثل اين كه بگويى: «رَضِيتُ زَيداً: از زيد خوشنودم». و هم ممكن است معنا باشد، مثل اين كه بگويى: «رَضِيتُ إمَارَة زَيدٍ: من از امارت و رهبرى زيد خوشنودم». | ||
همان طور كه خداوند فرموده: «وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإسلَامَ دِيناً». و اگر با حرف «عن» متعدى شود، مفعولش تنها ذات خواهد بود. همان طور كه خداوند فرموده: «رَضِىَ اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ». و اگر با حرف «باء» متعدى شود، مفعولش تنها معنا خواهد بود. مثل اين قول خداوند: «أرَضِيتُم بِالحَيَاةِ الدُّنيَا مِنَ الآخِرُة». | |||
و چون همان طور كه | و چون همان طور كه گفتيم، «رضايت خدا»، صفت فعل او و به معناى ثواب و جزاء است، و جزاء همواره در مقابل عمل قرار مى گيرد، نه در مقابل ذات، در نتيجه هر جا ديديم كه رضايت خدا به ذاتى نسبت داده شده، و با حرف «عن» متعدى گشته، همان طور كه در آيه «لَقَد رَضِىَ اللّهُ عَنِ المُؤمِنِين» اين طور استعمال شده، بايد بگوييم نوعى عنايت باعث شده كه كلمه «رضا» با حرف «عن» متعدى شود، و آن عنايت اين است كه بيعت گرفتن را كه متعلق رضا است، ظرف گرفته براى رضا، و ديگر چاره اى جز اين نبوده كه رضا متعلق به خود مؤمنين شود. | ||
پس جمله | پس جمله «لَقَد رَضِىَ اللّهُ عَنِ المُؤمِنِينَ إذ يُبَايِعُونَكَ تَحتَ الشَّجَرَة»، از ثواب و پاداشى خبر مى دهد، كه خداى تعالى، در مقابل بيعتشان در زير درخت به ايشان ارزانى داشته. | ||
و بيعت | و بيعت حديبيه، در زير درختى به نام «سمره» واقع شد، و همه مؤمنانى كه با آن جناب بودند، بيعت كردند. از اين جا معلوم مى شود كه ظرف «إذ يُبَايِعُونَكَ»، متعلق است به رضايت در جمله «لَقَد رَضِىَ» و لام در اين جمله، لام سوگند است. | ||
فَعَلِمَ مَا فى قُلُوبهِمْ فَأَنزَلَ | «'''فَعَلِمَ مَا فى قُلُوبهِمْ فَأَنزَلَ السّكِينَةَ عَلَيهِمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً وَ مَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونهَا وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً'''»: | ||
اين | |||
اين آيه، به دليل اي نكه در آغازش «فاء» تفريع آمده، نتيجه گيرى از جمله «لَقَد رَضِىَ اللّهُ...» است، و مراد از «مَا فِى قُلُوبِهِم»، حسن نيت و صدق آن در بيعتشان است. چون عملى مرضىّ خداى تعالى واقع مى شود، كه نيت در آن صادق و خالص باشد. نه اين كه صورتش زيبا و جالب باشد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۶ </center> | ||
پس معناى آيه مورد بحث اين است كه : خداى | پس معناى آيه مورد بحث اين است كه: خداى تعالى، از صدق نيت و خلوص آن ها در بيعت كردنشان با تو آگاه است. | ||
ولى بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «مَا فِى قُلُوبِهِم»، ايمان و صحت آن و حبّ دين و حرص بر آن است. بعضى ديگر گفته اند: غيرت و تصميم بر نشان ندادن نرمى در برابر مشركان و صلح با ايشان است. و سياق آيه با هيچ يك از اين دو وجه سازگار نيست و اين بر كسى پوشيده نمى باشد. | |||
حال اگر بگويى : مراد از | حال اگر بگويى: مراد از «مَا فِى قُلُوبِهِم»، مطلق آنچه در دل هايشان بوده نيست، بلكه مراد نيت صادق و خالص آنان در خصوص بيعت است، كه قبلا هم گفته شد، و علم خداى تعالى، به چنين نيت صادقانه و خالصانه باعث خشنودى او شده، نه اين كه رضا و خشنودى او، باعث و سبب علم او باشد. و لازمۀ اين حرف آن است كه رضايت را تفريع بر علم كرده و فرموده باشد: «لَقَد عَلِمَ مَا فِى قُلُوبِهِم فَرَضِىَ عَنهُم». نه اين كه علم را متفرع بر رضايت كرده باشد، همان طور كه در آيه كرده است. | ||
در پاسخ مى گوييم : همان طور كه | در پاسخ مى گوييم: همان طور كه مسبّب، متفرع بر سبب است، از اين جهت كه وجودش موقوف به وجود آن است، همچنين سبب هم متفرع بر مسبّب هست. حال چه سبب تامّ و چه ناقص، از اين جهت كه انكشاف و ظهور سبب، به وسيله مسبّب است، و «رضايت» همان طور كه در سابق گفتيم، صفت فعلى خداى تعالى است، كه از مجموع علم خدا و عمل صالح عبد منتزع مى شود. بايد عبد عمل صالح بكند، تا «رضايت خدا» كه همان ثواب و جزاى او است، محقق شود. و آنچه در مقام ما «رضايت» از آن انتزاع مى شود، مجموع علم خدا است به آنچه در دل هاى مؤمنان است، و به انزال سكينت بر آن دل ها، و به ثوابى كه به صورت «فتح قريب» و «مغانم كثيره» به آنان داد، رضايت از مجموع اينها انتزاع شده. | ||
پس جمله | پس جمله «فَعَلِمَ مَا فِى قُلُوبِهِم فَأنزَلَ السّكِينَة...»، متفرّع است بر جمله «لَقَد رَضِىَ اللّهُ عَنِ المُؤمِنِين»، تا كشف كند حقيقت آن رضايت چيست، و دلالت كند بر مجموع امورى كه با تحقق آن ها، رضايت متحقق مى شود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۷ </center> | ||
و آنگاه جمله | و آنگاه جمله «فَأنزَلَ السّكِينَةَ عَلَيهِم» متفرع شده است بر جمله «فَعَلِمَ مَا فِى قُلُوبِهِم»، و همچنين جمله معطوف بر آن، يعنى جمله «وَ أثَابَهُم فَتحاً قَرِيباً...». | ||
و مراد از | و مراد از «فتح قريب»، فتح خيبر است - اين طور از سياق استفاده مى شود - و همچنين مراد از «مَغَانِمَ كَثِيرَة يَأخُذُونَهَا»، غنائم خيبر است. بعضى هم گفته اند: مراد از «فتح قريب»، فتح مكه است. ولى سياق با اين قول مساعد نيست. | ||
و جمله | و جمله «وَ كَانَ اللّهُ عَزِيزاً حَكِيماً»، به اين معنا است كه: خدا در آنچه اراده مى كند، مسلط و غالب است، و نيز آنچه را اراده مى كند، متقن انجام مى دهد، نه گزافى و كدره اى. | ||
وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كثِيرَةً تَأْخُذُونهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ ... | «'''وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كثِيرَةً تَأْخُذُونهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ ...'''»: | ||
مراد از اين | مراد از اين «مَغانم كثيرة» كه مؤمنان به زودى آن ها را به دست مى آورند، اعم از غنيمت هاى خيبر و غير خيبر است، كه بعد از مراجعت از حديبيّه، به دست آنان افتاد. در نتيجه جملۀ «فَعَجّلَ لَكُم هَذِهِ»، اشاره است به غنيمت هاى مذكور در آيه قبلى، يعنى غنيمت هاى خيبر، كه از شدت نزديكى، به منزله غنيمت به دست آمده به حساب آورده. | ||
البته اين در صورتى است كه آيه شريفه با آيات سابق نازل شده | البته اين در صورتى است كه آيه شريفه با آيات سابق نازل شده باشد. و اما بنابر احتمالى كه بعضى داده اند كه اين آيه بعد از فتح خيبر نازل شده، در آن صورت معناى كلمه «هذه» روشن است. چيزى كه هست، معروف همين است كه سوره «فتح»، تمامى اش، بعد از حديبيّه و قبل از رسيدن به مدينه نازل شده. | ||
بعضى از مفسران گفته اند: كلمه «هذه»، اشاره است به بيعت در حديبيّه و در زير آن درخت. ليكن خواننده به نادرستى اين قول واقف است. | |||
«'''وَ كَفّ أيدِى النّاس عَنكُم'''» - بعضى گفته اند: مراد از كلمه «ناس»، دو قبيله «اسد» و «غطفان» است كه تصميم گرفتند بعد از مراجعت رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» از خيبر، به مدينه حمله نموده، اموال و زن و بچه مسلمين را به غارت ببرند، وليكن خداى تعالى، وحشتى در دل آنان انداخت كه از اين كار بازشان داشت. | |||
بعضى ديگر گفته اند: مراد از | بعضى ديگر گفته اند: مراد از «ناس»، مالك بن عوف و عيينة بن حصين با بنى اسد و غطفان است، كه در جنگ خيبر آمدند تا يهوديان را يارى دهند، ولى خداى تعالى، ترس را بر دل هايشان مسلط كرد و از نيمه راه برگشتند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۸ </center> | ||
بعضى ديگر گفته اند: مراد از | بعضى ديگر گفته اند: مراد از «ناس»، اهل مكه و افراد پيرامون مكه است كه دست به جنگ نزدند، و به صلح قناعت كردند. | ||
«'''وَ لِتَكُونَ آيَة لِلمُؤمِنِين'''» - اين جمله عطف است بر مطالبى كه در تقدير است، و تقدير كلام چنين است كه: خداى تعالى، مسلمانان را به اين فتح و غنيمت هاى بسيار و ثواب هاى اخروى وعده داد. براى اين كه چنين و چنان شود، و براى اين كه تو آيتى باشى. يعنى علامت و نشانه اى باشى، تا آنان را به حق راهنمايى كنى، و بفهمانى كه پروردگارشان، در وعده اى كه به پيغمبر خود مى دهد، صادق، و در پيشگویی هايش، راستگو است. | |||
ویرایش