گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۶: خط ۵۶:


==آيات ۱۵ - ۲۰ سوره احقاف ==
==آيات ۱۵ - ۲۰ سوره احقاف ==
وَ وَصيْنَا الانسنَ بِوَلِدَيْهِ إِحْسناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصلُهُ ثَلَثُونَ شهْراً حَتى إِذَا بَلَغَ أَشدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سنَةً قَالَ رَب أَوْزِعْنى أَنْ أَشكُرَ نِعْمَتَك الَّتى أَنْعَمْت عَلىَّ وَ عَلى وَلِدَى وَ أَنْ أَعْمَلَ صلِحاً تَرْضاهُ وَ أَصلِحْ لى فى ذُرِّيَّتى إِنى تُبْت إِلَيْك وَ إِنى مِنَ الْمُسلِمِينَ(۱۵)
وَ وَصّيْنَا الإنسانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلَثُونَ شهْراً حَتى إِذَا بَلَغَ أَشدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سنَةً قَالَ رَبّ أَوْزِعْنى أَنْ أَشكُرَ نِعْمَتَك الَّتى أَنْعَمْت عَلىَّ وَ عَلى وَالِدَىّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصلِحْ لى فى ذُرِّيَّتى إِنى تُبْت إِلَيْك وَ إِنّى مِنَ الْمُسلِمِينَ(۱۵)
أُولَئك الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنهُمْ أَحْسنَ مَا عَمِلُوا وَ نَتَجَاوَزُ عَن سيِّئَاتهِمْ فى أَصحَبِ الجَْنَّةِ وَعْدَ الصدْقِ الَّذِى كانُوا يُوعَدُونَ(۱۶)
أُولَئك الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنهُمْ أَحْسنَ مَا عَمِلُوا وَ نَتَجَاوَزُ عَن سيِّئَاتهِمْ فى أَصحَابِ الجَْنَّةِ وَعْدَ الصدْقِ الَّذِى كانُوا يُوعَدُونَ(۱۶)
وَ الَّذِى قَالَ لِوَلِدَيْهِ أُفٍ لَّكُمَا أَ تَعِدَانِنى أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلى وَ هُمَا يَستَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَك ءَامِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ فَيَقُولُ مَا هَذَا إِلا أَسطِيرُ الاَوَّلِينَ(۱۷)
وَ الَّذِى قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍ لَّكُمَا أَ تَعِدَانِنى أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلى وَ هُمَا يَستَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَك ءَامِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ فَيَقُولُ مَا هَذَا إِلّا أَساطِيرُ الاَوَّلِينَ(۱۷)
أُولَئك الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فى أُمَمٍ قَدْ خَلَت مِن قَبْلِهِم مِّنَ الجِْنِّ وَ الانسِ إِنهُمْ كانُوا خَسِرِينَ(۱۸)
أُولَئك الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فى أُمَمٍ قَدْ خَلَت مِن قَبْلِهِم مِّنَ الجِْنِّ وَ الإنسِ إِنّهُمْ كانُوا خَاسِرِينَ(۱۸)
وَ لِكلٍّ دَرَجَتٌ ممَّا عَمِلُوا وَ لِيُوَفِّيهُمْ أَعْمَلَهُمْ وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ(۱۹)
وَ لِكُلٍّ دَرَجَاتٌ ممَّا عَمِلُوا وَ لِيُوَفِّيهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ(۱۹)
وَ يَوْمَ يُعْرَض الَّذِينَ كَفَرُوا عَلى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طيِّبَتِكمْ فى حَيَاتِكمُ الدُّنْيَا وَ استَمْتَعْتُم بهَا فَالْيَوْمَ تجْزَوْنَ عَذَاب الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَستَكْبرُونَ فى الاَرْضِ بِغَيرِ الحَْقِّ وَ بمَا كُنتُمْ تَفْسقُونَ(۲۰)
وَ يَوْمَ يُعْرَض الَّذِينَ كَفَرُوا عَلى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طيِّبَاتِكُمْ فى حَيَاتِكمُ الدُّنْيَا وَ استَمْتَعْتُم بهَا فَالْيَوْمَ تجْزَوْنَ عَذَاب الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَستَكْبرُونَ فى الاَرْضِ بِغَيرِ الحَْقِّ وَ بمَا كُنتُمْ تَفْسقُونَ(۲۰)
ترجمه آيات
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۵ </center>
<center> «'''ترجمه آيات'''» </center>
ما به انسان سفارش پدر و مادرش را كرديم كه به ايشان احسان كند احساسى مخصوص به آنان ، مادرش او را به حملى ناراحت كننده حمل كرد و به وضعى ناراحت كننده بزاييد و حمل او تا روزى كه از شيرش ‍ مى گيرد سى ماه است و تا هنگامى كه به حد بلوغ و رشد عقلى برسد همچنان پدر و مادر مراقبش هستند تا به حد چهل سالگى برسد. آن وقت مى گويد: پروردگارا نصيبم كن كه شكر آن نعمت هايى كه به من و پدر و مادرم انعام فرمودى به جاى آرم و اعمال صالح كه مايه خشنودى تو باشد انجام دهم . پروردگارا ذريه مرا هم برايم اصلاح فرما. پروردگارا من امروز به درگاهت توبه مى آورم و از تسليم شدگانت هستم (۱۵).
ما به انسان سفارش پدر و مادرش را كرديم كه به ايشان احسان كند احساسى مخصوص به آنان ، مادرش او را به حملى ناراحت كننده حمل كرد و به وضعى ناراحت كننده بزاييد و حمل او تا روزى كه از شيرش ‍ مى گيرد سى ماه است و تا هنگامى كه به حد بلوغ و رشد عقلى برسد همچنان پدر و مادر مراقبش هستند تا به حد چهل سالگى برسد. آن وقت مى گويد: پروردگارا نصيبم كن كه شكر آن نعمت هايى كه به من و پدر و مادرم انعام فرمودى به جاى آرم و اعمال صالح كه مايه خشنودى تو باشد انجام دهم . پروردگارا ذريه مرا هم برايم اصلاح فرما. پروردگارا من امروز به درگاهت توبه مى آورم و از تسليم شدگانت هستم (۱۵).
اين گونه انسانهايند كه ما بهترين اعمالشان را قبول مى كنيم و از گناهان ايشان هم درمى گذريم آنچنان كه از گناهان اهل بهشت درمى گذريم ، و اين وعده صدقى است كه از آغاز خلقت تا به امروز گوشزد انسانها شده است (۱۶).
اين گونه انسانهايند كه ما بهترين اعمالشان را قبول مى كنيم و از گناهان ايشان هم درمى گذريم آنچنان كه از گناهان اهل بهشت درمى گذريم ، و اين وعده صدقى است كه از آغاز خلقت تا به امروز گوشزد انسانها شده است (۱۶).
خط ۶۹: خط ۷۰:
و براى هر يك از انسانهاى نامبرده درجاتى است از پاداش و كيفر اعمالشان (و اين اختلافها به خاطر اهدافى است ناگفتنى و يكى از آنها اين است كه ) پروردگارشان خود اعمالشان را به ايشان بر مى گرداند تا ظلمى به ايشان نشود (۱۹).
و براى هر يك از انسانهاى نامبرده درجاتى است از پاداش و كيفر اعمالشان (و اين اختلافها به خاطر اهدافى است ناگفتنى و يكى از آنها اين است كه ) پروردگارشان خود اعمالشان را به ايشان بر مى گرداند تا ظلمى به ايشان نشود (۱۹).
در روزى كه كفار بر آتش عرضه مى شوند به ايشان گفته مى شود: هر سرمايه خيرى داشتيد در زندگى دنيا از دست داديد و با آن عياشى كرديد در نتيجه امروز در برابر استكبارى كه در زمين و بدون حق مى ورزيدند به عذاب خوارى دچار مى شويد، هم به خاطر استكبارتان و هم به خاطر فسقى كه مرتكب مى شديد (۲۰).
در روزى كه كفار بر آتش عرضه مى شوند به ايشان گفته مى شود: هر سرمايه خيرى داشتيد در زندگى دنيا از دست داديد و با آن عياشى كرديد در نتيجه امروز در برابر استكبارى كه در زمين و بدون حق مى ورزيدند به عذاب خوارى دچار مى شويد، هم به خاطر استكبارتان و هم به خاطر فسقى كه مرتكب مى شديد (۲۰).
بيان آيات  
<center> «'''بیان آيات'''» </center>
بعد از آنكه در جمله ((لينذر الذين ظلموا و بشرى للمحسنين (( مردم را به دو قسم ((ظالمين (( و ((محسنين (( تقسيم نمود و در آن اشاره كرد به اينكه ظالمان سرنوشتى دارند كه همواره از آن مى ترسند و خود را بر حذر مى دارند، و محسنين سرنوشتى دارند كه همواره برايشان مسرت آور است ، اينك در اين فصل از آيات همان مطالب را به طور مفصل شرح مى دهد و مى فرمايد: مردم دو دسته اند: يك دسته تائبين هستند كه همواره به سوى خدا رجوع دارند و در برابر او تسليمند، و ايشان كسانى اند كه اعمال نيكترشان قبول مى شود، و از گناهانشان در مى گذرند، و جزو اصحاب جنتند. دسته ديگر خاسران و زيانكارانند كه همان سرنوشتى كه امت هاى گذشته از جن و انس بدان گرفتار شدند در باره اينان نيز حتمى شده .
بعد از آنكه در جمله ((لينذر الذين ظلموا و بشرى للمحسنين (( مردم را به دو قسم ((ظالمين (( و ((محسنين (( تقسيم نمود و در آن اشاره كرد به اينكه ظالمان سرنوشتى دارند كه همواره از آن مى ترسند و خود را بر حذر مى دارند، و محسنين سرنوشتى دارند كه همواره برايشان مسرت آور است ، اينك در اين فصل از آيات همان مطالب را به طور مفصل شرح مى دهد و مى فرمايد: مردم دو دسته اند: يك دسته تائبين هستند كه همواره به سوى خدا رجوع دارند و در برابر او تسليمند، و ايشان كسانى اند كه اعمال نيكترشان قبول مى شود، و از گناهانشان در مى گذرند، و جزو اصحاب جنتند. دسته ديگر خاسران و زيانكارانند كه همان سرنوشتى كه امت هاى گذشته از جن و انس بدان گرفتار شدند در باره اينان نيز حتمى شده .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۶ </center>
آنگاه طائفه اول را به كسى مثل زده كه ايمان به خدا دارد و تسليم او و نيكوكار به والدين خويش است و همواره از خدا مى خواهد تا شكر بر نعمتهايش را به او الهام كند، نعمتهايى كه به خودش داده ، و نعمتهايى كه به پدر و مادرش ارزانى داشته ، و نيز مى خواهد كه عمل صالح و اصلاح ذريه اش را به وى الهام كند. و طائفه دوم را به كسى مثل زده كه عاق پدر و مادرش باشد، وقتى او را به سوى ايمان به خدا و روز جزاء مى خوانند مى گويد: اين حرفها جزو خرافات كهنه و قديمى است ، و به اين اكتفاء نموده پدر و مادر را تهديد مى كند كه ديگر از اين حرفها نزنند.
آنگاه طائفه اول را به كسى مثل زده كه ايمان به خدا دارد و تسليم او و نيكوكار به والدين خويش است و همواره از خدا مى خواهد تا شكر بر نعمتهايش را به او الهام كند، نعمتهايى كه به خودش داده ، و نعمتهايى كه به پدر و مادرش ارزانى داشته ، و نيز مى خواهد كه عمل صالح و اصلاح ذريه اش را به وى الهام كند. و طائفه دوم را به كسى مثل زده كه عاق پدر و مادرش باشد، وقتى او را به سوى ايمان به خدا و روز جزاء مى خوانند مى گويد: اين حرفها جزو خرافات كهنه و قديمى است ، و به اين اكتفاء نموده پدر و مادر را تهديد مى كند كه ديگر از اين حرفها نزنند.
وَ وَصيْنَا الانسنَ بِوَلِدَيْهِ إِحْسناً ...
 
«'''وَ وَصّيْنَا الإنسانَ بِوَلِدَيْهِ إِحْساناً...'''»:
 
كلمه ((وصيت (( به طورى كه راغب گفته به معناى آن است كه به ديگرى پيشنهاد كنى كه فلان كار را بكند، و اين پيشنهاد تواءم با موعظه و خيرخواهى باشد. و كلمه ((توصيه (( بر وزن تفعيل و از ماده وصيت است ؛ و در قرآن آمده : ((و وصى بها ابراهيم بنيه (( پس مى توان گفت مفعول دوم اين كلمه كه با حرف ((باء(( مفعولش مى شود، از قبيل اعمال است (چون هميشه انسان ، ديگرى را توصيه مى كند كه عملى را انجام دهد)، در نتيجه توصيه خدا به والدين ، توصيه فرزندان است به عملى كه مربوط به والدين باشد كه عبارت است از احسان به آنان .
كلمه ((وصيت (( به طورى كه راغب گفته به معناى آن است كه به ديگرى پيشنهاد كنى كه فلان كار را بكند، و اين پيشنهاد تواءم با موعظه و خيرخواهى باشد. و كلمه ((توصيه (( بر وزن تفعيل و از ماده وصيت است ؛ و در قرآن آمده : ((و وصى بها ابراهيم بنيه (( پس مى توان گفت مفعول دوم اين كلمه كه با حرف ((باء(( مفعولش مى شود، از قبيل اعمال است (چون هميشه انسان ، ديگرى را توصيه مى كند كه عملى را انجام دهد)، در نتيجه توصيه خدا به والدين ، توصيه فرزندان است به عملى كه مربوط به والدين باشد كه عبارت است از احسان به آنان .
معناى آيه : ((و وصينا الانسان بوالديه احسانا...((
معناى آيه : ((و وصينا الانسان بوالديه احسانا...((
و بنابراين بيان ، تقدير كلام ((و وصينا الانسان بوالديه ان يحسن اليهما احسانا(( مى باشد، يعنى ما سفارش كرديم انسان را به پدر و مادرش كه به آن دو احسان كند به هر مقدار كه باشد و بتواند. مفسرين در اعراب كلمه ((احسانا(( اقوالى ديگر دارند. بعضى گفته اند: كلمه مذكور مفعول مطلق است اما بر اين اساس كه كلمه ((وصينا(( متضمن معناى ((احسنا(( باشد، و تقدير كلام ((وصينا الانسان محسنين اليهما احسانا(( است . و بعضى ديگر گفته اند: كلمه مذكور صفت است براى مصدرى كه حذف شده ، البته با مضافى كه در تقدير است ، و تقدير كلام ((و وصينا ايصاء ذا احسان (( است . بعضى ديگر گفته اند: كلمه مزبور مفعول له است ، و تقدير كلام ((و وصينا الانسان بوالديه لاحساننا اليهما(( است . و نيز وجوهى ديگر از اين قبيل .
و بنابراين بيان ، تقدير كلام ((و وصينا الانسان بوالديه ان يحسن اليهما احسانا(( مى باشد، يعنى ما سفارش كرديم انسان را به پدر و مادرش كه به آن دو احسان كند به هر مقدار كه باشد و بتواند. مفسرين در اعراب كلمه ((احسانا(( اقوالى ديگر دارند. بعضى گفته اند: كلمه مذكور مفعول مطلق است اما بر اين اساس كه كلمه ((وصينا(( متضمن معناى ((احسنا(( باشد، و تقدير كلام ((وصينا الانسان محسنين اليهما احسانا(( است . و بعضى ديگر گفته اند: كلمه مذكور صفت است براى مصدرى كه حذف شده ، البته با مضافى كه در تقدير است ، و تقدير كلام ((و وصينا ايصاء ذا احسان (( است . بعضى ديگر گفته اند: كلمه مزبور مفعول له است ، و تقدير كلام ((و وصينا الانسان بوالديه لاحساننا اليهما(( است . و نيز وجوهى ديگر از اين قبيل .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۷ </center>
و به هر حال ((بربه والدين و احسان به ايشان (( از احكام عمومى خداست كه همانطور كه در تفسير آيه ((قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم الا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا(( گذشت ، در همه شرايع تشريع شده ، و به همين جهت فرمود: ((و وصينا الانسان (( و سفارش ‍ را عموميت داد به هر انسانى ، نه تنها مسلمانان .
و به هر حال ((بربه والدين و احسان به ايشان (( از احكام عمومى خداست كه همانطور كه در تفسير آيه ((قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم الا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا(( گذشت ، در همه شرايع تشريع شده ، و به همين جهت فرمود: ((و وصينا الانسان (( و سفارش ‍ را عموميت داد به هر انسانى ، نه تنها مسلمانان .
آنگاه دنبال اين سفارش اشاره كرد به ناراحتى هايى كه مادر انسان در دوران حاملگى ، وضع حمل و شير دادن تحمل مى كند تا اشاره كرده باشد به ملاك حكم ، و عواطف و غريزه رحمت و راءفت انسان را برانگيزد، لذا فرمود: ((حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا((.
آنگاه دنبال اين سفارش اشاره كرد به ناراحتى هايى كه مادر انسان در دوران حاملگى ، وضع حمل و شير دادن تحمل مى كند تا اشاره كرده باشد به ملاك حكم ، و عواطف و غريزه رحمت و راءفت انسان را برانگيزد، لذا فرمود: ((حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا((.
و اما اينكه فرمود: ((و حمله و فصاله ثلاثون شهرا(( بدين حساب است كه به حكم آيه ((و الوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين (( و آيه ((و فصاله فى عامين (( دوران شير دادن به فرزند دو سال است ، و كمترين مدت حاملگى هم شش ماه است ، كه مجموع آن سى ماه مى شود.
و اما اينكه فرمود: ((و حمله و فصاله ثلاثون شهرا(( بدين حساب است كه به حكم آيه ((و الوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين (( و آيه ((و فصاله فى عامين (( دوران شير دادن به فرزند دو سال است ، و كمترين مدت حاملگى هم شش ماه است ، كه مجموع آن سى ماه مى شود.
و كلمه ((فصال (( به معناى فاصله انداختن بين طفل و شير خوردن است ، و اگر كلمه دو سال را ظرف قرار داد براى فصال ، به اين عنايت است كه آخرين حد شير دادن دو سال است ، و معلوم است كه اين محقق نمى شود، مگر به گذشتن دو سال .
و كلمه ((فصال (( به معناى فاصله انداختن بين طفل و شير خوردن است ، و اگر كلمه دو سال را ظرف قرار داد براى فصال ، به اين عنايت است كه آخرين حد شير دادن دو سال است ، و معلوم است كه اين محقق نمى شود، مگر به گذشتن دو سال .
((حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنه (( - ((بلوغ اشد(( به معناى رسيدن به زمانى از عمر است كه در آن زمان قواى آدمى محكم مى شود. و ما در تفسير آيه ((و لما بلغ اشده اتيناه حكما و علما(( اختلافى را كه مفسرين در معناى ((بلوغ اءشد(( دارند نقل كرديم ، و گفتيم كه بلوغ چهل سال عادتا ملازم با رسيدن به كمال عقل است .
 
((قال رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضيه (( - كلمه ((اوزعنى (( از مصدر ((ايزاع (( است كه معناى الهام را مى دهد، و اين الهام ، الهام آن امورى نيست كه اگر خدا عنايت نكند آدمى به حسب طبع خود علم به آنها پيدا نمى كند، و آيه ((و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها(( از آن خبر مى دهد، بلكه الهام عملى و به معناى وادار كردن ، و دعوت باطنى به عمل خير و شكر نعمت و بالاخره عمل صالح است .
«'''حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنه'''» - ((بلوغ اشد(( به معناى رسيدن به زمانى از عمر است كه در آن زمان قواى آدمى محكم مى شود. و ما در تفسير آيه ((و لما بلغ اشده اتيناه حكما و علما(( اختلافى را كه مفسرين در معناى ((بلوغ اءشد(( دارند نقل كرديم ، و گفتيم كه بلوغ چهل سال عادتا ملازم با رسيدن به كمال عقل است .
 
«'''قال ربّ اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضيه'''» - كلمه ((اوزعنى (( از مصدر ((ايزاع (( است كه معناى الهام را مى دهد، و اين الهام ، الهام آن امورى نيست كه اگر خدا عنايت نكند آدمى به حسب طبع خود علم به آنها پيدا نمى كند، و آيه ((و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها(( از آن خبر مى دهد، بلكه الهام عملى و به معناى وادار كردن ، و دعوت باطنى به عمل خير و شكر نعمت و بالاخره عمل صالح است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۸ </center>
<span id='link207'><span>
<span id='link207'><span>
==دعا و در خواست توفيق شكر نعمت و انجام اعمال صالح و مرضى خدا ==
==دعا و در خواست توفيق شكر نعمت و انجام اعمال صالح و مرضى خدا ==
خداى تعالى در اين آيه آن نعمتى را كه سائل درخواست كرده نام نبرده ، تا هم نعمتهاى ظاهرى چون حيات ، رزق ، شعور و اراده را، و هم نعمتهاى باطنى چون ايمان به خدا اسلام ، خشوع ، توكل بر خدا و تفويض به خدا را شامل شود. پس جمله ((رب اوزعنى ان اشكر نعمتك ...(( درخواست اين است كه نعمت ثناء بر او را ارزانيش بدارد تا با اظهار قلى و عملى نعمت او را اظهار نمايد. اما قولى كه روشن است . و اما عملى به اينكه نعمت هاى خدا را طورى استعمال كند كه همه بفهمند نعمت وى از خداى سبحان است و خدا آن را به وى داده ، و از ناحيه خود او نيست ، و لازمه اين گونه استعمال اين است كه عبوديت و مملوكيت اين انسان در گفتار و كردارش هويدا باشد.
خداى تعالى در اين آيه آن نعمتى را كه سائل درخواست كرده نام نبرده ، تا هم نعمتهاى ظاهرى چون حيات ، رزق ، شعور و اراده را، و هم نعمتهاى باطنى چون ايمان به خدا اسلام ، خشوع ، توكل بر خدا و تفويض به خدا را شامل شود. پس جمله ((رب اوزعنى ان اشكر نعمتك ...(( درخواست اين است كه نعمت ثناء بر او را ارزانيش بدارد تا با اظهار قلى و عملى نعمت او را اظهار نمايد. اما قولى كه روشن است . و اما عملى به اينكه نعمت هاى خدا را طورى استعمال كند كه همه بفهمند نعمت وى از خداى سبحان است و خدا آن را به وى داده ، و از ناحيه خود او نيست ، و لازمه اين گونه استعمال اين است كه عبوديت و مملوكيت اين انسان در گفتار و كردارش هويدا باشد.
۱۶٬۱۹۴

ویرایش