گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۷: خط ۷۷:
<span id='link35'><span>
<span id='link35'><span>


==معناى (ما زاع البصر و ما طغى ) ==
«'''مَا زَاغَ الْبَصرُ وَ مَا طغَى'''»:
مَا زَاغَ الْبَصرُ وَ مَا طغَى
 
كلمه «'''زيغ '''» كه مصدر فعل «'''زاغ '''» است به معناى انحراف از حالت تعادل و استقامت است ، و كلمه طغيان كه مصدر فعل «'''طغى '''» است ، در هر عملى معناى تجاوز از حد در آن عمل است ، و «'''زيغ بصر'''» به معنا است چشم آدمى چيزى را به آن صورت كه هست نبيند، و طورى ديگر ببيند، و «'''طغيان بصر'''» به اين معنا است كه چيزى را ببيند كه حقيقت ندارد، و منظور از «'''بصر'''» چشم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است .
كلمۀ «زيغ» - كه مصدر فعل «زَاغَ» است - به معناى انحراف از حالت تعادل و استقامت است. و كلمۀ طغيان كه مصدر فعل «طَغَى» است، در هر عملى به معناى تجاوز از حد در آن عمل است. و «زِيغ بصر»، به این معنا است که چشم آدمى چيزى را به آن صورت كه هست نبيند، و طورى ديگر ببيند. و «طغيان بصر»، به اين معنا است كه چيزى را ببيند كه حقيقت ندارد. و منظور از «بَصَر»، چشم رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است.
و معناى آيه اين است كه : چشم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آنچه را كه ديد بر غير صفت حقيقيش نديد، و چيزى را هم كه حقيقت ندارد نديد، بلكه هر چه ديد درست ديد، و مراد از اين ديدن رويت قلبى است نه رويت با ديده سر، چون مى دانيم منظور از اين ديدن همان حقيقتى كه در آيه «'''و لقد راه نزلة اخرى '''» منظور است ، چون صريحا مى فرمايد: رؤ يت در اين نزله كه نزله دومى است مثل رؤ يت در نزله اولى بود، و رؤ يت نزله اولى رؤ يت با با فواد بود، كه درباره اش فرمود: «'''ما كذب الفواد ما راى افتمارونه على ما يرى '''» - دقت بفرماييد و غفلت نورزيد.
 
لَقَدْ رَأَى مِنْ ءَايَتِ رَبِّهِ الْكُبرَى
و معناى آيه اين است كه: چشم رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، آنچه را كه ديد، بر غير صفت حقيقيش نديد، و چيزى را هم كه حقيقت ندارد، نديد، بلكه هرچه ديد، درست ديد. و مراد از اين «ديدن»، رؤيت قلبى است، نه رؤيت با ديدۀ سر. چون مى دانيم منظور از اين ديدن، همان حقيقتى است كه در آيه «وَ لَقَد رَآهُ نَزلَةً أُخرَى» منظور است. چون صريحا مى فرمايد: رؤيت در اين «نَزله» - كه نزلۀ دومى است - مثل رؤيت در نزلۀ اولى بود، و رؤيت نزلۀ اولى، رؤيت با با فؤاد بود، كه درباره اش فرمود: «مَا كَذَبَ الفُؤادُ مَا رَأى أفَتُمَارُونَهُ عَلى مَا يَرى'» - دقت بفرماييد و غفلت نورزيد.
كلمه «'''من '''» تبعيض را مى رساند، و معناى آيه اين است كه : سوگند مى خورم او بعضى از آيات پروردگارش را ديد،
 
«'''لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبرَى'''»:
 
كلمۀ «مِن»، تبعيض را مى رساند، و معناى آيه اين است كه: سوگند مى خورم که او بعضى از آيات پروردگارش را ديد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۱ </center>
و با ديدن آنها مشاهده پروردگارش برايش تمام شد. چون مشاهده خدا قلب با مشاهده آيات او دست مى دهد، زيرا آيت بدان جهت كه آيت به جز صاحب آيت را حكايت نمى كند، و از خودش هيچ حكايتى ندارد، و گرنه از جهت خودش اگر حكايت كند ديگر آيت نمى شود.
و با ديدن آن ها، مشاهدۀ پروردگارش برايش تمام شد. چون مشاهدۀ خدا به قلب، با مشاهدۀ آيات او دست مى دهد. زيرا آيت، بدان جهت كه آيت است، به جز صاحب آيت را حكايت نمى كند، و از خودش هيچ حكايتى ندارد، و گرنه از جهت خودش اگر حكايت كند، ديگر آيت نمى شود.
و اما ديدن ذات متعاليه حق بدون حجاب ، يعنى بدون وساطت آيت ، اءمرى است محال ، همچنان كه خودش فرمود: «'''و لا يحيطون به علما'''».
 
بحث روايتى
و اما ديدن ذات متعاليه حق بدون حجاب، يعنى بدون وساطت آيت، امرى است محال، همچنان كه خودش فرمود: «وَ لَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلماً».
چند روايت درباره مراد از نجم در «'''و النجم اذا هوى '''»، و رواياتى درذيل آيات مربوط به معراج پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) ۵۱
 
در تفسير قمى در ذيل آيه «'''و النجم اذا هوى '''»، امام (عليه السلام ) فرموده : نجم ، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، و منظور از جمله «'''اذا هوى '''» سرازير شدن آن جناب است در هنگامى كه به معراج رفته بود.
== بحث روايتى ==
مولف : قمى روايتى ديگر به سند خود از پدرش از حسين بن خالد از حضرت رضا (عليه السلام ) نقل كرده كه در آن هم نجم به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) تفسير شده ، و البته اين تفسير به باطن است نه اين به معناى نجم بودن آن جناب باشد.
در تفسير قمى، در ذيل آيه «وَ النّجمِ إذَا هَوَى»، امام «عليه السلام» فرموده: نجم ، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است، و منظور از جملۀ «إذَا هَوى»، سرازير شدن آن جناب است در هنگامى كه به معراج رفته بود.
و در كافى از قمى از پدرش از ابن ابى عمير از محمد بن مسلم روايت آورده كه گفت : به امام باقر (عليه السلام ) عرضه داشتم : معناى آياتى كه نظير آيه «'''و الليل اذا يغشى '''» و «'''و النجم اذا هوى '''» است چيست ؟ فرمود: خداى عزوجل به هر چه از مخلوقات خود خواسته سوگند ياد كرده ، ولى بندگان او جز به خود او نبايد سوگند ياد كنند.
 
مؤ لف : و در كتاب فقيه از على بن مهزيار از ابى جعفر دوم امام جواد (عليه السلام ) نظير اين حديث آمده .
مؤلف: قمى، روايتى ديگر به سند خود، از پدرش، از حسين بن خالد، از حضرت رضا «عليه السلام» نقل كرده كه در آن هم، «نجم» به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» تفسير شده، و البته اين تفسير به باطن است، نه اين که به معناى نجم بودن آن جناب باشد.
و در مجمع البيان گفته : عامه از جعفر بن محمد الصادق روايت كرده اند فرمود: محمد (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در شب معراج از آسمان هفتم نازل شد، و وقتى اين سوره نازل شد و خبر معراج بگوش عتبه بن ابولهب رسيد،
 
و در كافى، از قمى، از پدرش، از ابن ابى عمير، از محمد بن مسلم روايت آورده كه گفت: به امام باقر «عليه السلام» عرضه داشتم: معناى آياتى كه نظير آيه «وَ اللَّيلِ إذَا يَغشَى» و «وَ النّجمِ إذَا هَوى» است، چيست؟ فرمود: خداى عزّوجلّ، به هرچه از مخلوقات خود خواسته، سوگند ياد كرده، ولى بندگان او، جز به خود او نبايد سوگند ياد كنند.
 
مؤلف: و در كتاب فقيه، از على بن مهزيار، از ابى جعفر دوم: امام جواد «عليه السلام»، نظير اين حديث آمده.
 
و در مجمع البيان گفته: عامّه، از جعفر بن محمد الصادق روايت كرده اند که فرمود: محمّد «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، در شب معراج از آسمان هفتم نازل شد، و وقتى اين سوره نازل شد و خبر معراج به گوش عتبة بن ابولهب رسيد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۲ </center>
نزد آن جناب آمده ، دختر آن جناب را طلاق داد، و آب دهان به روى حضرتش انداخت و گفت : به رب نجم سوگند كه به نجم كافر شدى ، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) او را نفرين كرد و عرضه داشت : بار الها سگى از سگها را بر او مسلط كن .
نزد آن جناب آمده، دختر آن جناب را طلاق داد، و آب دهان به روى حضرتش انداخت و گفت: به ربّ نجم سوگند كه به نجم كافر شدى. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، او را نفرين كرد و عرضه داشت: بارالها! سگى از سگ ها را بر او مسلط كن.
اين بود تا آنكه عتبه به شام سفر كرد، در يكى از منزلها پياده شد، و خداى تعالى وحشتى در دلش بيفكند، به رفقايش گفت : شب هنگام مرا در وسط خود بخوابانيد، آنان نيز چنين كردند، ولى با همه اين مراقبت ها در نيمه شب شيرى آمد و او را كه در بين رفقايش بود پاره پاره كرد.
 
مؤ لف : طبرسى بعد از نقل اين حديث اشعارى را كه حسان در اين باره سروده نقل مى كند. الدر المنثور هم اين قصه را به طرقى مختلف روايت كرده .
اين بود تا آن كه عتبه به شام سفر كرد، در يكى از منزل ها پياده شد، و خداى تعالى وحشتى در دلش بيفكند. به رفقايش گفت: شب هنگام مرا در وسط خود بخوابانيد، آنان نيز چنين كردند، ولى با همه اين مراقبت ها، در نيمه، شب شيرى آمد و او را كه در بين رفقايش بود، پاره پاره كرد.
و در كافى به سند خود از هشام و حماد و غيره روايت كرده كه گفته اند: از امام صادق (عليه السلام ) شنيديم كه فرمود: حديث من حديث پدر من است ، و حديث پدرم حديث جد من است ، و حديث جدم (زين العابدين ) حديث حسين بن على است ، و حديث حسين حديث حسن است ، و حديث حسن حديث اميرالمؤ منين است ، و حديث اميرالمؤ منين حديث رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، و حديث رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) سخن خداى عزوجل است .
 
مؤلف: طبرسى بعد از نقل اين حديث، اشعارى را كه حسان در اين باره سروده، نقل مى كند. الدر المنثور هم، اين قصه را به طرقى مختلف روايت كرده.
 
و در كافى، به سند خود، از هشام و حماد و غيره روايت كرده كه گفته اند: از امام صادق «عليه السلام» شنيديم كه فرمود: حديث من، حديث پدر من است، و حديث پدرم، حديث جدّ من است، و حديث جدّم (زين العابدين)، حديث حسين بن على است، و حديث حسين، حديث حسن است، و حديث حسن، حديث اميرالمؤمنين است، و حديث اميرالمؤمنين، حديث رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است، و حديث رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلمـ، سخن خداى عزّوجلّ است.
<span id='link37'><span>
<span id='link37'><span>


۱۶٬۳۳۹

ویرایش