۱۶٬۳۳۹
ویرایش
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
<span id='link35'><span> | <span id='link35'><span> | ||
«'''مَا زَاغَ الْبَصرُ وَ مَا طغَى'''»: | |||
مَا زَاغَ الْبَصرُ وَ مَا طغَى | |||
كلمۀ «زيغ» - كه مصدر فعل «زَاغَ» است - به معناى انحراف از حالت تعادل و استقامت است. و كلمۀ طغيان كه مصدر فعل «طَغَى» است، در هر عملى به معناى تجاوز از حد در آن عمل است. و «زِيغ بصر»، به این معنا است که چشم آدمى چيزى را به آن صورت كه هست نبيند، و طورى ديگر ببيند. و «طغيان بصر»، به اين معنا است كه چيزى را ببيند كه حقيقت ندارد. و منظور از «بَصَر»، چشم رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است. | |||
و معناى آيه اين است كه : چشم رسول خدا | |||
لَقَدْ رَأَى مِنْ | و معناى آيه اين است كه: چشم رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، آنچه را كه ديد، بر غير صفت حقيقيش نديد، و چيزى را هم كه حقيقت ندارد، نديد، بلكه هرچه ديد، درست ديد. و مراد از اين «ديدن»، رؤيت قلبى است، نه رؤيت با ديدۀ سر. چون مى دانيم منظور از اين ديدن، همان حقيقتى است كه در آيه «وَ لَقَد رَآهُ نَزلَةً أُخرَى» منظور است. چون صريحا مى فرمايد: رؤيت در اين «نَزله» - كه نزلۀ دومى است - مثل رؤيت در نزلۀ اولى بود، و رؤيت نزلۀ اولى، رؤيت با با فؤاد بود، كه درباره اش فرمود: «مَا كَذَبَ الفُؤادُ مَا رَأى أفَتُمَارُونَهُ عَلى مَا يَرى'» - دقت بفرماييد و غفلت نورزيد. | ||
«'''لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبرَى'''»: | |||
كلمۀ «مِن»، تبعيض را مى رساند، و معناى آيه اين است كه: سوگند مى خورم که او بعضى از آيات پروردگارش را ديد، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۱ </center> | ||
و با ديدن | و با ديدن آن ها، مشاهدۀ پروردگارش برايش تمام شد. چون مشاهدۀ خدا به قلب، با مشاهدۀ آيات او دست مى دهد. زيرا آيت، بدان جهت كه آيت است، به جز صاحب آيت را حكايت نمى كند، و از خودش هيچ حكايتى ندارد، و گرنه از جهت خودش اگر حكايت كند، ديگر آيت نمى شود. | ||
و اما ديدن ذات متعاليه حق بدون | |||
بحث روايتى | و اما ديدن ذات متعاليه حق بدون حجاب، يعنى بدون وساطت آيت، امرى است محال، همچنان كه خودش فرمود: «وَ لَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلماً». | ||
در تفسير | == بحث روايتى == | ||
در تفسير قمى، در ذيل آيه «وَ النّجمِ إذَا هَوَى»، امام «عليه السلام» فرموده: نجم ، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است، و منظور از جملۀ «إذَا هَوى»، سرازير شدن آن جناب است در هنگامى كه به معراج رفته بود. | |||
و در | |||
مؤلف: قمى، روايتى ديگر به سند خود، از پدرش، از حسين بن خالد، از حضرت رضا «عليه السلام» نقل كرده كه در آن هم، «نجم» به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» تفسير شده، و البته اين تفسير به باطن است، نه اين که به معناى نجم بودن آن جناب باشد. | |||
و در مجمع البيان گفته : | |||
و در كافى، از قمى، از پدرش، از ابن ابى عمير، از محمد بن مسلم روايت آورده كه گفت: به امام باقر «عليه السلام» عرضه داشتم: معناى آياتى كه نظير آيه «وَ اللَّيلِ إذَا يَغشَى» و «وَ النّجمِ إذَا هَوى» است، چيست؟ فرمود: خداى عزّوجلّ، به هرچه از مخلوقات خود خواسته، سوگند ياد كرده، ولى بندگان او، جز به خود او نبايد سوگند ياد كنند. | |||
مؤلف: و در كتاب فقيه، از على بن مهزيار، از ابى جعفر دوم: امام جواد «عليه السلام»، نظير اين حديث آمده. | |||
و در مجمع البيان گفته: عامّه، از جعفر بن محمد الصادق روايت كرده اند که فرمود: محمّد «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، در شب معراج از آسمان هفتم نازل شد، و وقتى اين سوره نازل شد و خبر معراج به گوش عتبة بن ابولهب رسيد، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۲ </center> | ||
نزد آن جناب | نزد آن جناب آمده، دختر آن جناب را طلاق داد، و آب دهان به روى حضرتش انداخت و گفت: به ربّ نجم سوگند كه به نجم كافر شدى. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، او را نفرين كرد و عرضه داشت: بارالها! سگى از سگ ها را بر او مسلط كن. | ||
اين بود تا | |||
اين بود تا آن كه عتبه به شام سفر كرد، در يكى از منزل ها پياده شد، و خداى تعالى وحشتى در دلش بيفكند. به رفقايش گفت: شب هنگام مرا در وسط خود بخوابانيد، آنان نيز چنين كردند، ولى با همه اين مراقبت ها، در نيمه، شب شيرى آمد و او را كه در بين رفقايش بود، پاره پاره كرد. | |||
و در | |||
مؤلف: طبرسى بعد از نقل اين حديث، اشعارى را كه حسان در اين باره سروده، نقل مى كند. الدر المنثور هم، اين قصه را به طرقى مختلف روايت كرده. | |||
و در كافى، به سند خود، از هشام و حماد و غيره روايت كرده كه گفته اند: از امام صادق «عليه السلام» شنيديم كه فرمود: حديث من، حديث پدر من است، و حديث پدرم، حديث جدّ من است، و حديث جدّم (زين العابدين)، حديث حسين بن على است، و حديث حسين، حديث حسن است، و حديث حسن، حديث اميرالمؤمنين است، و حديث اميرالمؤمنين، حديث رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است، و حديث رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلمـ، سخن خداى عزّوجلّ است. | |||
<span id='link37'><span> | <span id='link37'><span> | ||
ویرایش